حسن فرامرزی: برخلاف گمان بسیاری از افراد کارآفرینی بیشتر از آن که یک مفهوم اقتصادی باشد امری اجتماعی – فرهنگی است، چرا که زاویه نگاه، علایق، چالش ها و بسیاری از موضوعات مرتبط با حوزه کار را بازتاب می دهد. اگر ردپای واژه کارآفرینی را در فرهنگ شفاهی و مکتوب کشور به ویژه حضور این واژه در لابلای اخبار و گزارش های رسانه ها دنبال کنیم توجه جدی به موضوع کارآفرینی و ظرفیت های پیدا و پنهان آن از حدود یک دهه و اندی پیش آغاز شده است.
شاید یکی از اضلاح مهم توجه به این مقوله نشات گرفته از برنامه های کلان کشور به ویژه در برنامه های توسعه و افق چشم انداز 1404 در کاستن از حجم تصدی گری های دولت و بها دادن به ظرفیت ها و توانمندیهای بخش خصوصی باشد. امروز مطالبه تک تک نیازهای یک شهروند از اشتغال، مسکن، ازدواج، تحصیل و نظایر آن از دولت به امری منسوخ شده در دنیا تبدیل شده است.
دولت ها با تبر خصوصی سازی، ناف نیاز همه جانبه شهروندان به حضور و دخالت دولت را بریده اند، نافی که در ایران به سبب اتکای منابع مالی کشور به درآمدهای نفتی، شرایط خاص کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سیاست های غلط اقتصادی، فرهنگی حکومت پهلوی در قبل از انقلاب بیش از حد رشد یافته است اما یکی از تبعات وابستگی شدید شهروندان به دولت را باید در مقوله ای به نام اشتغال و کارآفرینی مالی گرفت.
متاسفانه این تفکر که دولت یک کارآفرین بزرگ است و دیگران نیز باید بنشینند تا دولت برای آنها کار ایجاد کند هنوز در میان بسیاری از اقشار و طبقات اجتماعی حتی نخبگان رواج دارد. یکی از ثمرات این تفکر این است که همه می خواهند هر چه زودتر به استخدام رسمی این کارآفرین بزرگ درآیند، انگار که از دروازه خوشبختی عبور می کنند، در این وضعیت است که داشتن یک میز دولتی با تاریخ انقضای 30 ساله به قبله آمال بسیاری از شهروندان تبدیل می شود، والدین فرزندان خود را تشویق می کنند که اگر می خواهند روی امنیت شغلی و معیشتی را ببینند یک راه بیشتر به روی آنها باز نیست؛ راه کارمند شدن و دستمزد از دست دولت گرفتن، چراکه در اوضاع نابسامان و نامطمئن بخش خصوصی فقط می توان روی حرف دولت حساب باز کرد رسوب فرهنگی و ذهنی چنین تفکراتی است که به لاغر ماندن و رشد نکردن بخش و کارآفرین های این حوزه کمک کرده است اما به نظر می رسد امروز چاره ای جز خط بطلان کشیدن بر این تفکر نمانده است.
ریشه تاخیر بلوغ اقتصادی جوانان چیست؟
نکته مهمی که در تحلیل و کالبد شکافی زاویه نگاه ما به موضوع کارآفرینی وجود دارد چتر وسیع و بزرگ فرهنگی – اجتماعی است که این مفهوم را یدک می کشد. به این معنا که وقتی فی المثل ما یگانه پناهگاه کار و اشتغال کشور را در دولت می بینیم و قبال اشتغال را صرفاً بر تن دولت می دوزیم و همه وظیفه خودشان می دانند که اگر کار می خواهند یقه دولت را بگیرند، به دنباله اش چتری از سکون و ایستایی ذهنی و مرگ نوآوری و خلاقیت گشوده می شود. اگر کسی کار و اشتغال را در هیئت یک گره ببینند و فراتر از آن این گره را یک گره بازنشدنی مگر به دست دولت ارزیابی کند آیا می توان از او توقع داشت که نه تنها برای خود زمینه در کار و اشتغال را فراهم کند بلکه سفره کارآفرینی را برای دیگران هم پهن کند؟ مسلماً این انتظار بیهوده ای است.
نکته جالب اینجاست که یکی از ریشه ای مهم تاخیر بلوغ اقتصادی در میان جوانان ما نوع نگاه و ذهنیتی است که از طریق فرهنگ عمومی در نوع نگاه این قشر تزریق شده است. معلوم است وقتی ما دولت را مدر و ذیل مسئله کارآفرینی تعریف کنیم همه فقط نقش طلبکارانی مستاصل و منفعل را بازی خواهند کرد که تنها هنرشان پرکردن برگه های استخدامی و گشتن به دنبال آگهی های اشتغال است اما اگر صورت مسئله اشتغال به گونه ای دیگر طرح شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
به عنوان مثال اگر دانش آموزان تا پایان مقطع متوسطه بتوانند مهارت های نسبی ورود به بازار را فرا بگیرند و از سوی دیگر منابع درسی آنها، والدین و رسانه ها این نکته مهم را در ذهن آنها برجسته کند که هر کدام از آنها در آینده با اتکا به دانش نظری، مهارت های عملی و فرصت هایی که جامعه در اختیار آنها قرار می دهد می توانند نه تنها برای خود بلکه طیف وسیعی از افراد جامعه کارآفرینی انجام دهند، در آن صورت تحول عظیم فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه ما روی نخواهد داد؟
کسی که به جد معتقد است خودش تنها کارگردان زندگی اشت است و مسئول در برابر تصمیماتی که می گیرد آیا نگاهش به اجزا و ارکان زندگی اش از جمله کار و اشتغال تغییر نخواهد کرد؟
آیا وابسته بارآوردن فرزندان، ایثار معنی می دهد؟
مشکل بزرگ تربیتی جامعه ما به ویژه در خانواده ها، وابسته بار آوردن اقتصادی فرزندان است بسیاری از والدین این گونه گمان می کنند که اگر از دشواری معیشت و تامین نیازهای مالی فرزندانشان سخنی به زبان نیاورند و خود را تمام و کمال وقف فرزندانشان کنند – انگار که هیچ هویت و موجودیتی جز پدر و مادر بودن ندارند – در آن صورت وجدانشان تاج افتخار و بزرگی را بر سر آنها خواهد گذاشت و شب آسوده از این همه ایثار و از جان گذشتگی سر بر بالین خواهند گذاشت، غافل از آنکه این شیوه از تربیت عملاً افرادی طلبکار، پرخاشگر در برابر ناملایمات و متوقع بار خواهد آورد.
امروز بسیاری از والدین در برابر سیل خواستها و توقعات فرزندانشان قرار گرفته اند، سیلی که هر روز از ذهن و زبان آنها می جوشد و تمامی ندارد. آیا ریشه این سیله به شیوه تربیت این فرزندان، منابع درسی، رسانه ها و امثال آن برنمی گردد؟
چه ایرادی دارد که فرزندان از کودکی در برابر واقعیت های زندگی پدرو مادرشان قرار گیرند، غرض این نیست که بدون توجه به ظرفیت های ذهنی و روانی کودکان، همه ناملایمات زندگی را با آنها در میان بگذاریم بلکه منظور این است که تصویر انحرافی و تحریف شده از معیشت به آنها ندهیم و به آنها بفهمانیم که باید بخشی از مسئولیت های زندگی – در هر دوره به یک شکل – را بر دوش بگیرند.
پس نخستین گام کارآفرینی در کشور پیش از آن که تاسیس و راه اندازی دانشکده های کارآفرینی و خانه های کارآفرینی باشد تدفیق و برجسته سازی ضرورت آموزش و اشراف بر مهارت های عملی و مواجهه با واقعیت های اجتماعی و مسئولیت پذیری است در بخش های بعدی جزیی تر به موضوع کارآفرینی و اشتغال پرداخته خواهد شد.
پایان پیام/
نظر شما