خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ رضا زنگوئی- روزنامه امروز خراسان جنوبی؛ ما با هزار تأسف، سست کرداریم، کارهامان قوامی که باید داشته باشد ندارد حال آنکه هم شنیده ایم و هم خوانده ایم که مي گويند روزي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هنگامي كه ديد افراد در درست كردن قبر مرده، سهل انگاري مي كنند بر محكم كاري و استحكام بناي قبر تأكيد و خود سنگ ها را محكم مي كنند و مي فرمايند كار را بايد مستحكم و شايسته انجام داد.
از بازخواني اين ماجرا، درس مي گيريم كه هركاري بايد داراي قوام و استحكام و بنيادي پايدار باشد و درس ديگر گشوده شدن يك پنجره است و بستري براي انديشيدن كه اگر قبر مرده بايد استحكام داشته باشد، خانه و ساختمان زندگان بايد از قوام بيشتري برخوردار باشد، حال اين كه فراوان می بینیم که برخی ها که "بساز و بفروش" نامیده می شوند، خانه ها را بسيار سست مي سازند و با تزئين به مردم مي فروشند و اين كه اين موضوع چقدر در تضاد با رفتار نبوي است.
مسئله اي است كه بدان خواهيم پرداخت اما در اين مقال مي خواهم به درس سوم اشارتي داشته باشم كه وقتي قبر بايد محكم باشد و خانه نيز محكم تر، ساختمان روابط اجتماعي ما بايد چگونه باشد؟ رابطه اعضاي خانواده و نهاد خانواده چطور؟ اين بد نيست كه گاهی مشاهده کنیم، برادرزاده "عمو" را نمی شناسد و "دايي" خواهرزاده را! اين كه عرض مي كنم بر سبيل "مثل" نيست بلكه يك واقعيت است و نشانگر اينكه ساختمان خويشاوندي، دچار زلزله هاي ويرانگري شده است.
بدتر از این؛ گاهی می شنویم كه پدر و مادر پشت در بسته خانه فرزندان مانده اند و نيز باز شنيده ایم كه گره بعضي از قهرها را مرگ هم نمي تواند به آشتي باز كند! راستي وقتي روابط اجتماعي ما چنين سست و نابسامان است و واژه "صله رحم" از فرهنگ روابط ما در حال حذف شدن است، چه انتظاري داريم؟
آيا انتظار داريم روزگارمان بر وفق مراد و جامعه رو به سامان باشد. جامعه سامان يافته از خانواده بسامان شكل مي گيرد و خانواده بسامان هم نيازمند روابط اجتماعي قوام يافته است، اما وقتي اين زنجيره از هم گسست و روابط به گسيختگي دچار شد، ديگر از قانون و قاضي و پليس هم كاري ساخته نيست. زيرا افرادي كه در زنجيره، خود را ملزم به رعايت برخي بايستگي ها مي دانستند در وراي اين زنجيره، دليلي براي رعايت بايستگي ها و پرهيز از ناهنجاري ها نمي بينند، همانگونه كه سارق، هرچند حرفه اي هم باشد، درمحله خود دست به اين كار نمي زند چون خود را در زنجيره مي بيند اما آن سوتر كه مي رود دست به هر كاري مي زند.
به گمان من اگر به جاي هزينه كردن براي كارها و برنامه ها و سازمان هايي كه فلسفه وجوديشان در شرايط خوب عمل كردن "درمان" است، به "بهداشت" جامعه توجه مي كرديم، اصلا" نياز به هزينه هاي چند 10 برابر درمان نمي شد.
چنان كه اگر "جاده اي" به سامان و "خودرويي" سالم و "راننده اي" قانون مند داشته باشيم، ديگر به "بيمه" ، دادگاه و بيمارستان و ... سر و كارمان نمي افتد، که تازه اگر درست هم عمل كنند عوارض پيامد يك حادثه گاه، هرگز از بين نمي رود و باز براين گمانم كه اولويت نخست ما بايد محكم كردن ساختمان روابط اجتماعي باشد، آن وقت ديگر خبرهايي از نوع دعوا و خشونت و چاقوكشي و مرگ آفريني و ناامني و دشمني و ... نخواهيم شنيد.
اگر روابط ما بهبود يابد و اخلاقيات در جامعه رو به افزايش گذارد، دشواري ها و مشكلاتي هم كه حل شان غيرممكن مي نمايد، رو به كاهش خواهند گذاشت. پس هم سنگ قبر را جدي بگيريم، هم ساختمان سازي را و هم ساختمان روابط اجتماعي را ... اين بهترين راه است.
نظر شما