خبرگزاری شبستان: یکی از مهمترین سکوهای رشد و بسترهای توسعه کارآفرینی در کشور دقیق شدن در گره های فرهنگی و برداشت های نادرست از فضای اعتقادی و قضا و قدری است به عبارت دیگر تا زمانی که نگرش فرهنگی و ذهنی ما نسبت به مقوله کار تصحیح نشود هر چقدر هم که موانع قانونی و اجرایی از سر راه کارآفرینی برداشته شود باز چشم انداز مطلوبی پدیدار نخواهد شد.
این فرهنگ عمومی یک جامعه است که کار را فارغ ازآنکه حیطه و پایه و رتبه این کار چگونه باشد به عنوان یک هنجار یا هنجاری اجتماعی – فرهنگی معرفی می کند. اگر تصویر ذهنی ایجاد شده در یک فرهنگ از کار، انسانهای سخت کوش، پویا و خلاق باشد و چنین تصویری در میان افرادی که در جامعه زندگی می کنند به یک امر نهادینه شده تبدیل شود در آن صورت کار کردن و تولید یک کالا – حال این کالا می تواند یک کالای صنعتی، اقتصادی و فرهنگی باشد – به عنوان یک ارزش و هنجار جا می افتد اما اگر در همان فرهنگ عمومی انسانهای سخت کوش و پویا و زحمتکش به چشم افراد طماع، دنیاگرا و شارلاتان و خون مردم در شیشه کن معرفی شوند. در آن صورت معلوم است که کار کردن ناخودآگاه در ذهن مردم تعبیری از یک ناهنجاری را خواهد داشت.
از تصویرسازی های ذهنی غافل مانده ایم
در آموزه های دینی و سیره نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) همواره بر ارزش کار تکیه شده از آن جمله می توان به آیه ارزشمند «لیس الانسان الا ماسعی» اشاره کرد که دقیقاً بر اسلوب مترادف دانستن انسانی با تلاشی که انجام می دهد حرکت می کند. انسان چیزی جز تلاشهایش نیست جالب اینجا است که در همه آیات قرآن دقیقاً بعد از آمنوا - وقتی مومنان خطاب قرار می گیرند – بلافاصله کلمه عملوا الصالحات مطرح می شود، یعنی ایمان انسان نمی تواند بدون یک تجسم عینی و عملی باشد در واقع انسان نمی تواند بدون رفتارهایش واجد معنایی باشد، بنابراین معلوم است که در فرهنگ اسلامی انسان بدون رفتارهای معیشتی و کاری پذیرفته نیست. این که پیامبر اسلام (ص) صراحتاً می فرمایند که رهبانیت و تارک دنیا شدن در اسلام راهی ندارد از این زاویه قابل درک است.
بسیار معنادار است که پیامبر مکرم اسلام، دست کارگر را می بوسند و از او تجلیل می کنند، چرا که می خواهند ارزش و قدر کار کردن را به مخاطبانشان نشان دهند.
اما در این میان دو نکته مهم وجود دارد که باید به آنها اشاره شود: اول از این که متاسفانه در فرهنگ عرفی و بخشی از متون ادبی ما دعوت به سکون و ایستایی وجود دارد که برخلاف روح حقیقی فرهنگ ایران –اسلامی است. همچنان که گفته شد دعوت به سکوت در بخشی از فرهنگ عمومی ما وجود دارد.
به یاد دارم مادر بزرگ من دعای ویژه ای داشت که همزمان می خواست کسی را به صورت اختصاصی و ویژه مورد ملاطفت قرار دهد و بنوازدش از آستین بیرون میآورد و می گفت بالا! ایشلمه سن ییه سن (کار نکنی و بخوری عزیزم). این عبارت اختراع ذهنی و فهم شخصی مادربزرگ من نبود که آن را صرفاً یک امر محدودی دانست، این جمله و عبارات مشابه در فرهنگ ما وجود دارد.
حافظ می گوید سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش، بسیاری از رباعیات خیام عملاً دعوت به نوعی ایستایی و نظاره گری است.
چند وقت پیش با یکی از جامعه شناسان دراین باره گپ و گفتی داشتیم، این جامعه شناس دقیقاً با اشاره به این مساله قیاسی میان دو فضای اداری و المان هایش درایران و ژاپن داشتند و عنوان می کردند در سفری که به ژاپن داشتند در اداره ای می بینند بالای سر کارمند ژاپنی تصویری از رژه مورچه ها نصب شده که در حال حمل یک برگ سبز هستند، در واقع این تصویر به آن کارمند یا کارگر ژاپنی می خواهد ثابت کند که نباید از بزرگی مشکلات و موانع هراسید اگر مورچه ها می توانند با اتکا به توانمندی های فردی و جمعی شان با حرکت در یک فضای مبتنی بر انضباط اجتماعی توانسته اند باری بزرگ را بردارند و آن را به سر منزل مقصود برسانند چرا ما انسانها که از قوه ادراک و فهم بالاتری برخوردار هستیم، نتوانیم به چنین کامیابی بزرگی دست یابیم.
آن جامعه شناس می گفت چند وقت بعد هم به مناسبت یک کار اداری به یک نهاد دولتی سر زده و متوجه جمله ای شده بود که بایک نستعلیق زیبا بالای سر کارمند نصب شده بود اما آن عبارت چه بود؟ سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
برداشت غلط از مفاهیم دینی، پشتوانه ای برای تنبلی
نکته مهم دیگر تصحیح باورهای غلطی است که برخلاف نص صریح قرآن و سیره ائمه اطهار به عنوان اعتقادات دینی در میان بخشی از افراد جامعه ما ریشه دوانده است. برخی برای آنکه مشروعیتی به تنبلی خود بدهند پای مضامین به ظاهر دینی – برداشت های غلط – را به میان می کشند و این باور را در ذهنشان مداوم می پرورانند که سرنوشت هر کس بر پیشانی او نوشته شده یا حتی روزی هر کس مقدر است. بله، به یک معنا روزی هر کس از جانب خداوند مقدر است و کسی نمی تواند بیرون از آن عمل کند اما این مفهوم به این معنا نیست که چون روزی هر کس مقدر است پس باید دست از کار شست و به گوشه ای خزید. همین تفکر غلط است که متاسفانه در دوره های تاریخی مختلف تفکر صوفی گر به مثابه سکون و دست شستن از دنیا را در میان بخشی از جامعه ما پررنگ کرد.
پایان پیام/
نظر شما