به گزارش خبرنگار سینمایی شبستان، عصر شنبه در اولین کارگاه انتقال تجربه چهاردهمین جشنواره فیلم مقاومت در پردیس ملت ابراهیم حاتمیکیا در مورد سی سال فیلمسازیش سخن گفت. وی در ابتدا ازعان داشت که تجربه ای در این زمینه و علاقه ای به حضور در چنین فضاهایی نداشته اما سعی خواهد کرد که طی یک تعامل در مورد تجارب شخصی اش سخن بگوید.
حاتمیکیا اولین نکته مد نظرش را اینگونه بیان کرد: از مهمترین نکاتی که می خواهم به آن بپردازم این سوال است که یک فیلمساز چه موقع میتواند هویت خودش داشته باشد و به رنگ و طعم خاص خود برسد؟ برای پاسخ به این سوال به آموزش الفبا و جمله سازی در مدارس ابتدایی و درس «آن مرد آمد» اشاره می کنم. اگر استادان و متولیان اجازه بدهند فیلمساز خودش باشد و جهان خود را خلق کند، هر فیلمساز با جهان خود آن مرد را ترسیم می کند اما اگر از همان ابتدا در مورد ویژگیهای آن مرد و اسبش سخن بگویند دیگر فیلمساز از خود چیزی نداشته و همه شبیه هم می شوند.
این کارگردان مطرح سینمای ایران در ادامه سخنانش تصریح کرد: من به طور ناگهانی به عرصه سینما پرتاب نشدم بلکه، از سال ۱۳۵۸ با حضور در کلاسهای مرکز فیلم سازی اسلامی آماتور، به عنوان یک فیلمساز آماتور وارد سینما شدم. درآنجا به ما می گفتند که با یک دوربین سوپر هشت بدون صدا کار کنیم، به تصویر وقاب احترام بگذاریم، به نکات کوچک و جملات کوچک گفتن توجه کنیم و به این ترتیب طی سه سال این آموزشها را طی کردم تا به اولین فیلم سینمایی خود «هویت» رسیدم.
حاتمی کیا اظهار داشت: من در زمینه بدست آوردن زبان شخصی به افرادی که با دستیاری آغاز کرده و به دلیل همراهی با بزرگان بدون تجربه کردن فیلم کوتاه و مستند سازی وارد سینما شده اند مشکوکم! ممکن است کار با بزرگان مانع شود که فیلمساز زبان و هویت خود را پیدا کند و معتقدم بیش از ۹۰ درصد سینمای ما از چنین افرادی تشکیل شده است که می توانندفیلمهای متنوعی بسازند اما بدون هویت! در حالیکه به کسانی که در فیلم سازی کودکی کرده و سبک جمله سازی شخصی خود را بدست آورده اند اعتماد بیشتری دارم. چرا که کسانی که با مستند و فیلمهای کوتاه مبتنی بر تحقیق آغاز کرده اند با سوژه ها محترمانه تر و عمیق تر برخورد می کنند و می دانند چگونه باید به سوژهها نزدیک شوند. البته این موضوع قطعی نیست و موارد استثناء هم وجود دارد.
کارگردان «آژانس شیشهای» افزود: فیلمساز باید آوردهای داشته باشد که مختص خودش باشد و تکرار و تقلید کسی نباشد. در این میان دو دسته از افراد موفق می شوند که به چنین آورده ای دست پیدا کنند اول کسانی شانس می آورند که راحت و بدون دخالت دیگران کارشان را انجام دهند و یا استادی داشته که او را پرورش داده و اجازه داده تا کارش را بکند. فیلمسازان و مدرسان فیلمسازی باید این اجازه را بدهند که خلاقیت فیلمساز ایجاد شود و پرورش یابد. مانند مهرداد فخیمی، مدیر فیلم برداری آقای کیارستمی در حین ساخت فیلم «نان و کوچه» که این کارگردان در مصاحبهای گفته بود که فیلمبرداری صحنهای چهل روز طول کشید و یا خانم آبیار در ساخت فیلم شیار ۱۴۳ که به خوبی محیط و مختصات کرمان را به نمایش در آورده اند.
حاتمی کیا تاکید کرد: هرکدام از ما فیلمسازان ویژگیهایی داریم که میتواند چیزهای متفاوتی از آن بیرون بیاید. در غیر این صورت به سمت تکرار قواعد مشخص و مشابه میرویم و گاه سیستم آموزشی ما را به این سمت میکشد چه از سوی هنرآموزی که تلاش میکند زودتر به فیلمسازی حرفهای برسد چه از طرف کسانی که بالای سر او هستند و در نهایت چیزی از فردیت آن فیلمساز باقی نمیماند. جز در مقطع اول که ما آماتور بودیم، خوشبختانه کسی بالای سر ما نبود به این معنی که فردی نبود تا به ما خطمشی مشخص و نگاه خاصی را تزریق کند. وقتی هم جنگ شروع شد من دوست داشتم با فیلم سوپر 8 کار کنم نه با فیلم 16 میلیمتری که افراد حرفهایتر فعال در تلویزیون با آن کار میکردند. چون با دوربین سوپر8 آموزش دیده بودم و میتوانستم نگاه خاص خود را داشته باشم و فیلمهای دیدهبان و مهاجر هم به نوعی دنباله همین نگاه است.
کارگردان فیلم "بادیگارد" در ادامه افزود: این جلسه در جشنواره فیلم مقاومت برگزار می شود و شاید بد نباشد که به این موضوع هم اشاره کنیم که ساخت فیلم در این حوزه بسیار سخت تر و پیچیده تر از گذشته است. چرا که هر چه از یک سوژه دورتر می شویم شرایط پیچیده تر می شود و به نسبت زمانی که همه جنگ را از نزدیک می دیدند و از نزدیک لمس می کردند شرایط متفاوت است.
حاتمیکیا با بیان اینکه شرایط زمانی و اجتماعی هم در یک اثر موثر است، ادامه داد: گاهی پیش می آید که فیلمی در زمان ساخت و نمایش اصلا مورد توجه قرار نمیگیرد ولی سالها بعد بسیار موفق میشود. مثل دزد دوچرخه جسیکا. اگر فیلمساز بخواهد فقط به مقبولیت عمومی و اجتماعی فیلمهایش فکر کند نمیتواند کاری از پیش ببرد. زمانی که من فیلم هویت را ساختم، با توجه به شرایط و فضای موجود و نگاه به شهدایی که هیچ اسم و رسم و عکسی از آنها نیست تصمیم گرفتم مانند بچههای روایت فتح اسمم را در تیتراژ نزنم اما در جشنواره آن سال این بحث پیچید که فیلم آنقدر بد شده که اسم کارگردان را در تیتراژ نزدند. از آنجا فهمیدم که سینما هنر فردیت است و بلکه باید نسبت به آنچه می سازیم ادعا داشته باشیم.
گاهی هدف ما این است که فیلم بسازیم تا مقبولیت شخصی پیدا کنیم اما گاهی برای مقبولیت خود اثر بین مردم، فیلم میسازیم. اگر فیلمساز دنبال مقبولیت شخصی باشد چیزهایی را از دست میدهد اما اگر فیلمساز با اثر خود ارتباط مستقیم داشته باشد این در کارش دیده میشود و اگر فیلم با سازنده خودش نسبتی داشته باشد اتفاق خوبی رخ میدهد و این نداشتن اثر انگشت کارگردان است که باعث میشود احساس کنیم یک جای کار میلنگد.
کارگردان فیلم «چ» با بیان اینکه گاهی در بعضی از فیلمها نوعی دروغ را احساس میکنیم چون چیزی از خود کارگردان در آن نمیبینیم، اظهار کرد: برخی از فیلمسازان با آثاری که میسازند بسیار تفاوت دارند. فیلم های زیادی را میبینیم که اثر با اثرگذار هیچ ربطی ندارد، متوجه می شوید که این فیلم بر گرفته از خود کارگردان نیست. گاه به فردی که لائیک است سفارش کار مذهبی میدهند و او هم چون سرخورده است قبول میکند و برای تلویزیون کار میکند اما این اشتباه سیستمیک باعث می شود که می بینیم آن فرد بعدها اظهار پشیمانی میکند.
وی تاکید کرد: فیلمساز باید به خودش رجوع کند و به آنچه خودش هست و اعتقاد دارد، تکیه کند و جز یک سری قواعد کلی هیچ قبلهای بیرون از فیلمساز وجود ندارد. شرافت فیلمسازی خودش است و اصلا در مورد چیزی که به آن اعتقاد ندارد حرفی نمی زند بسیار بیشتر از کسی است که ریاکارانه و به دروغ به آن موضوع می پردازند. باید هر آنچه را هستیم تقویت کنیم. من در سلایق رفتاری با مرحوم سلحشور و مرحوم ملاقلیپور نمیتوانستم کنار بیایم اما به جهان آنها احترام میگذاشتم. این دوستان همیشه خودشان بودند. نگاه خودشان را داشتند و برای کسی بازی نمیکردند. حتی زمانی هم که مسعود دهنمکی با اخراجیها تازه به سینما آمده بود همه به او حمله میکردند اما وقتی من فیلم را نگاه کردم دیدم با اینکه در دورانی که قلم به دست بود برخی اوقات مرا هم نواخته بود اما دیدم حرفهایی در اثرش هست که مال خود دهنمکی است و این خود اوست. همیشه گفته ام این نگاه ده نمکی است. ده نمکی فیلم میسازد، حتی اگر فحش هم بخورد اما خودش است.
کارگردان فیلم «گزارش یک جشن» با بیان اینکه من میان همکارانم فیلمسازی معرفی میشدم که آزاد است هرآنچه دلش میخواهد بسازد، گفت: اما اینطور نبود من همیشه در فیلمسازی مشغول خودم بودم و به بیرون توجهی نداشتم. هیچ وقت سعی نکردم برای کسی بازی کنم. ترجیح می دهم فیلمی بسازم که جهان من است و پلان به پلان به آن قسم بخورم. من بابت فیلمهایی که میسازم بسیار تحقیق و مداقه میکنم و برای ساخت آنها میجنگم. از فیلم مهاجر که یک فرمانده به نیروی زیردست خودش کشیده میزد و برخی آن را توهین به رزمندگان تلقی کردند و گفتند باید این صحنه حذف شود تا همین امروز میتوانم بگویم کجاها برای پخش فیلمم جنگیدهام. ساخت فیلم مثل به دنیا آوردن بچه است. باید برای آن سختی بکشی تا متولد شود. سر فیلم «از کرخه تا راین» آقای پورنجاتی گفته بود من زهر فیلم را گرفتم. این چه زهری بود که سالها به نمایش درآمد ولی اتفاقی نیفتاد. من قانون و باید و نباید برای ساخت فیلم نمیشناسم. اگر فیلمساز به آن چیزی که میسازد معتقد نباشد، ارزشی ندارد. فیلم جنگی کم ساخته نشده است.
حاتمیکیا با بیان اینکه امروز در رسانهها بحثی مطرح شده که آیا فیلمساز میتواند حامل محتوا باشد یا نه و آیا فیلمساز باید جهان ارزشی خود را تعریف کند یا نه، اظهار کرد: گاهی ما برای گفتن حرف خاصی به سینما آمدهایم اما برخی این نگاه را سرکوب میکنند و میگویند فیلمساز نباید ایدئولوژیک باشد من این حرف را نمیفهمم. هرکسی ایدئولوژی مختص خود را دارد، مگر میشود بدون ایدئولوژی بود؟ هر کسی برای خود ایدئولوژی دارد. این حرف چرت است که میگویند سینماگر باید بدون ایدئولوژی باشد. این حرف که نباید ایدئولوژی داشت، نگاه افراد را سرکوب میکند و باعث می شود در قاعده سینما همه شبیه به هم شوند. هرکسی نگاه سیاسی خود را دارد چه خوب چه بد اما همه باید این نگاه را داشته باشند. ایدئولوژیک بودن دروغین است که میتواند بد باشد اما مگر میشود آدم ایدئولوژی نداشته باشد. همه ما ایدئولوژی و نگاه سیاسی داریم و برای بیان آن تکنیکهای سینمایی را یاد میگیریم. من فیلمسازی نمیشناسم که سرش به تنش بیارزد اما ایدئولوژی خود را نداشته باشد. دعوا از زمانی آغاز میشود که حرفی که فیلمساز میزند حرف خودش نباشد.
وی افزود: اینکه می گویند من فیلمساز ارزشی نیستم، یعنی چه؟ ارزشی بودن مگر بد است؟ مگر بد است کسی ارزشهای خود را داشته باشد؟ ما را به سمتی هل میدهند که خطرناک است. چرا اگر من از مدافعان حرم حرف بزنم، بد است؟ بر چه اساسی ایراد میگیرند؟ چطور همینگوی امریکایی به اسپانیا برود و در مورد آنجا بنویسد می شود هنرمند روشن فکر اما ما نباید در این موضوعات ورود کنیم؟! آنچه بد است داشتن یک نگاه دروغین است و این شارلاتانیزم است.
کارگردان فیلم «چ» در مورد دلیلش برای انتخاب سینمای قهرمان محور گفت: نمیتوانم بگویم از ابتدا راهی را انتخاب کردم که در آن قهرمان وجود داشته باشد. برای من اول شخص خودم مهم است و دوست دارم داستان فیلم را روی یک شخص متمرکز کنم. به مرور دیدم این کار توفیق دارد و داستان فیلم هم متمرکزتر میشود. شاید هم من تحت تاثیر سینمای آمریکا باشم که قهرمان دارد اما در اصل میخواهم نسبتی میان فیلمهایم با خودم ایجاد کنم و میبینیم برای این کار باید روی یک شخصیت متمرکز باشم تا حرفم را بزنم و از این میان قهرمان ساخته میشود.
حاتمیکیا در بخشی از سخنانش به انتقاد از وضع موجود سینمای ایران پرداخت و گفت: من در تربیت آماتوری خودم آموختم که زوایای تازه را پیدا کنم و راهی که دیگران رفتهاند را نروم. گاهی اوقات با دیدن فیلمها به این فکر می کنم که چرا نگاه تازهای در فیلمسازی دفاع مقدس وجود ندارد. حتی در فیلمهای امروزی از منظر ریختشناسی هم دنبال چیزهای تازهای نیستند. من مدتهاست تشنه نگاههای تازه در فیلمها هستم اما انگار کسی کاری به این حرفها ندارد و نگاهها همه تکراری است.
کارگردان فیلم سینمایی «بوی پیراهن یوسف» در پایان در پاسخ به سوال یکی دیگر از حاضران درباره تفاوت دفاع در جنگ ما با سایر جنگهای دفاعی نیز توضیح داد: من با تاکتیکهای تبلیغاتی کشور کاری ندارم. عبارت دفاع مقدس هم یک عبارت تبلیغاتی بود که استفاده شد. این حرف در حوزه فیلمسازی بیمعنی است. ما باید خودمان این تقدس را نشان بدهیم و تقدس باید در کار من دیده شود. در حوزه فیلمسازی نباید این کلمه را جدی گرفت. چون پیشاپیش تکلیف فیلمساز را روشن میکند در حالی که ممکن است من به این رویداد بپردازم و یک شکست از آن بیرون بیاورم که دیگر ربطی به تقدس نداشته باشد.
نظر شما