خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ يادواره شهيد «محمدناصر ناصري» شامگاه (۲۹ مهر) با حضور فرماندهان لشگري و کشوري، استاندار خراسان رضوي، شهردار مشهد و جمعي از مسئولان و همرزمان شهيد ناصري در مشهد برگزار شد. به همين بهانه گفتگوي خبرنگار شبستان با دختر شهيد در زير منتشر مي شود.
قرارمان بر سر مزار سردار است؛ چون مشهد زندگی می کند، هر زمان که فرصت خالی داشته باشد، به بیرجند و سر مزار «پدرش» می آید؛ مي گويد: در مدت ۲ روز حضورم در بيرجند سه بار بر سر مزار پدرم آمده ام.
به برگزاري يادواره شهيد سردار ناصري و شهداي برون مرزي استان خراسان جنوبي در مردادماه اشاره مي کند که با سخنراني آيت الله صديقي و حضور پررنگ هم استاني ها در مردادماه امسال در بيرجند برگزار شد. بيرجندي ها را مردمي شهيدپرور توصيف مي کند ولي از کوتاهي هاي مسئولان گلايه مند است و ادامه مي دهد: توقع داريم در مراسم ها بيشتر ياد و نام «پدر» زنده شود.
زهرا ناصري که در طول مصاحبه اش بارها و بارها از «گمنامي» پدرش سخن مي گويد معتقد است که ياد و نام پدر شهيدش نسبت به مجاهدت هايي که داشته است، خيلي گمنام است و تاکيد مي کند: در گمنامي و مظلوميت ايشان «پدر» جاي صحبت بسياري است.
نظر رهبر انقلاب درباره شهيد ناصري «شهيد ناصري در غربت و مظلومانه شهيد شد و مظلوم ماند»
زهرا تاکيد مي کند پدر شهيدم گمنام در زمين و مشهور در آسمان هاست؛ دل خوشي خانواده شهدا به زنده بودن ياد و نام شهيد آنهاست اما مسئولان کوتاهي هايي در اين زمينه کرده اند!
بحث شهيد ناصري را يک بحث فرامرزي مي داند چرا که ايشان فرمانده قرارگاه انصار سپاه قدس بودند و در قالب ديپلمات در افغانستان توسط گروهک طالبان به شهادت رسيدند. ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ به همراه ۹ نفر ديگر (۸ نفر ديپلمات و يک نفر شهيد صارمي) در مزار شريف افغانستان به شهادت رسيد؛ ۱۷ مرداد به نام روز خبرنگار نامگذاري شد و ديگر شهدا، تحت الشعاع قرار گرفتند!
زهرا به خوبي حضور مقام معظم رهبري بر سر مزار پدرش را به خاطر دارد، تاکيد مي کند: «حضرت آقا» بارها و بارها خانواده ما را مورد تفقد قرار دادند، چه در سال ۱۳۷۸ که بر سر مزار پدرم در بيرجند حضور يافتند و چه هنگامي که در مشهد مقدس به منزل ما تشريف آوردند و چه زماني که خانواده ما به محضر آقا در تهران مشرف شدند.
وي به جمله اي از مقام معظم رهبري درخصوص پدر شهيدش اشاره مي کند «شهيد ناصري در غربت و مظلومانه شهيد شد و مظلوم ماند» و ادامه مي دهد: سردار ناصري ۲ بار از مقام معظم رهبري درجه ترفيع گرفتند.
زهرا به خاطر دارد که ديدار رهبر انقلاب با خانواده اش در سال ۱۳۷۸ بر سر مزار پدرش يک ديدار کاملا خصوصي بوده است که صحنه هاي اين ديدار و صحبت هاي پدرانه ايشان هنوز در ذهن او حک شده است و ادامه مي دهد: هنگامي که درجه سرلشکري پدر را مي خواستند بدهند من به دليل کسالت نتوانستم به ديدار ايشان در تهران بروم اما کلاس پنجم که بودم ايشان در مشهد مقدس به منزل ما تشريف آوردند و ما را مورد تفقد و دلجويي قرار دادند.
دغدغه اصلي دختر شهيد ناصري: زنده کردن نام و ياد سردار
زنده کردن ياد و نام سردار شهيد را يکي از دغدغه هاي اصلي اش عنوان مي کند و مي گويد: بحث جهاد بدون مرز شعار و باور و عقيده پدر شهيدم بود که به آن ايمان داشت. مي توانست با مسئوليت هاي خوبي که به ايشان پيشنهاد شده بود، اصلا به افغانستان نرود اما براي ايشان مليت مطرح نبود به همين دليل جهاد در افغانستان را برگزيد و تلاش کرد تا به مجاهدين افغان کمک کند.
وي به سايت «سردار شهيد ناصري» اشاره کرد که به همت خود خانواده راه اندازي شده است تا ياد و نام اين سردار گمنام زنده بماند و ادامه مي دهد: رونمايي اين سايت با حضور آيت الله صديقي انجام شد و در حال حاضر نيز به دنبال طراحي يک کانال پرمحتوا ويژه شهداي بدون مرز هستيم که همه اين کارها زير نظر موسسه فرهنگي شهيد ناصري انجام مي شود تا بتوانيم به توليد محتوا و جمع بندي و آرشيو مطالب پيرامون سردار شهيد ناصري به صورت منسجم پرداخته باشيم.
زهرا «تبيين جهاد بدون مرز بين فرزندان خانواده هاي شهداي بدون مرز» را يک افق بلندمدت براي موسسه فرهنگي شهيد ناصري ذکر مي کند.
آخرين ديدار
گريزي به آخرين ديدارش با پدر شهيدش مي زند و هيجان خاصي در کلام دارد. آخرين دفعه اي که پدرم مي خواست به ماموريت برود، من خيلي گريه مي کردم و بي تاب بودم، پدر رفتنش را کمي به تاخير انداخت و مرا با خود به خريد برد و کمي صحبت کرديم؛ تا مرا آرام نکرد، نرفت.
وابستگي من به پدرم «بسيار زياد» بود و خيلي به چشم مي آيد اما مرا با لبخند و برق چشمانش آرام کرد و رفت. بعد از شهادت پدرم خيلي بي تاب بودم و تصور نمي کردم که بتوانم زندگي کنم اما به خوبي درک کردم که خداوند بچه هاي شهدا را به حال خودشان نمي گذارد.
نبود فيزيکي پدر را براي دختران بسيار سنگين توصيف مي کند و پدر را دنيا و تکيه گاه دختران مي داند و تاکيد مي کند اگر نباشند احساس مي کنيم پشت ما خالي است؛ سختي و نبود پدر در قالب کلمات نمي گنجد اما بعد از شهادت جسم فيزيکي پدر را گرچه نداشتم اما حضورش را هميشه احساس مي کردم و خود پدر هم حضورش را به طور مرتب به ما يادآوري مي کند.
چهره آرام و صبور و برق چشمان پدر را هميشه به خاطر دارم، خيلي آرزوي شهادت داشت و حتي از من خواسته بود برايش دعا کنم تا شهيد شود و طعم شيرين شهادت را در جهاد بدون مرز چشيد
مادرم هم جهاد مي کند
زهرا مادرش را انساني محکم، وسيع و رها و با ايمان توصيف مي کند که توانست چهار فرزند را (پسر کوچک سردار شهيد ناصري چند ماه بعد شهادت ايشان به دنيا آمد) را به خوبي تربيت و بزرگ کند. معتقد است هرچه درباره مادرش بگويد کم است و تاکيد مي کند: نقش مادرم، کمتر از پدرم نبود چرا که مادرهم جهاد کرد.
خودش را از جنس بچه هاي شهداي مدافع حرم مي داند و با اشاره به اينکه پدرش در شرايطي شهيد شد که فضاي جبهه و جنگ بر کشور حاکم نبود و کشور در امنيت به سر مي برد، همزاد پنداري زيادي با بچه هاي شهداي مدافع حرم مي کند و تصريح مي کند: امروز در حالي که کشور در امنيت کامل قرار دارد، عده اي در آن سوي مرزهاي کشور در حال دفاع هستند تا ما در آسايش و آرامش باشيم.
خيلي خوب مي داند که امروز دشمن بر روي چه کار مي کند و تلاش مي کند که فضاي فرهنگي جامعه را تحت تاثير قرار بدهد و مي گويد: «اگر شهدا نباشند از دست مي رويم»! شهداي غواص که آمدند فضاي جامعه را به روال عادي برگرداندند و به همه تلنگر زدند.
وي در پايان تاکيد مي کند که خانواده شهدا، مظلوم هستند و مردم براي آنها دعا کنند و قدر امنيت خود را بدانند.
گفتگو و عکس: زینب رمضانی
نظر شما