به گزارش خبرنگار تئاتر شبستان، شنبه نشینی کافه گالری مارکُف در باغ موزه ی قصر، شب گذشته یکم آبان ماه، پذیرای نمایشنامه خوانی «پایین، گذر سقاخانه» نوشته اکبر رادی و به کارگردانی علی یزدان دوست بود. برنامه ای که سی امین شب از شنبه نشینی های این کافه واقع در باغ موزه قصر محسوب می شد.
رویا افشار بازیگر تئاتر و سینمای ایران که از تماشاگران این نمایشنامه خوانی بود، در این باره یادداشتی نوشته است. در بخش هایی از این یادداشت آمده:
«دیشب یکم آبان ماه، در کافه مارکف.
چقدر خوبه به جای زندان، حالا پارکی وسیع، عمارتی پیوسته به موزه و چند تفریگاه جمع و جور ، از جمله یکی دو کافه، دوسالن اجتماع و یک آمفی تئاتر باز وجود دارد. همه ی این ها به جای زندان. و به جای زندانیان و جست و جوگر های ایشان، جماعت مردم از پیر و جوان که در محوطه آزادِ باغ موزه میگردند و یا در پاتوق های سرپوشیده ی آن مشغول تمرین حفظ هویت انسانی در مکانی دلخواه هستند. دیگر کسی را به زور یا از سر اجبار و تهدید به قصر نمی برند، حالا قصر و باغ و موزه و پاتوق های آن یک انتخاب است.
کافه مارکف که در اصل تارمه ی خروجی بند بود حالا کافه شده. یک کریدور مستطیل و کوتاه، پر از میزهای نقلی و صندلی های چوبی زیبا با ماکت هایی که یکسوی دیوار را پرکرده و مربوط میشود به آثار چند هنرمند عکاس و رسام جوان. با مشترهای دائم و یا جدید کافه که یا تنها و یا دو به دو، هرکدام گرد میزی جمع شدند و در اسباب پذیرایی بسیار خوش آیند و باسلیقه به خود و یا همراهشان مشغول اند.
کافه مارکف مشتری دائم دارد، نه فقط بخاطر میزبانان جوان و بسیار خوش برخورد و نه فقط بخاطر جوشانده ها و دمی های مطبوع سرد و گرم اش، مشتری دائم روزهای شنبه دارد. شنبه، روز تعطیل و استراحت و خاموشی تئاتر، در این مکان نمایشنامه، داستان و شعرخوانی اتفاق می افتد، آن هم با حضور خود هنرمندان. مشتری های دائم و جدید کافه، در حین نوشیدن جوشانده ها و دم کرده ها و احیانا لقمه لقمه جویدن انواع کیک و یا ساندویچ های جمع و جور، به تماشای موضوع و در آخر به نقد و بحث با هنرمند سرگرم میشوند.
این فکر جوان ها بود، آنها که کافه را می گردانند و امورات آن را می چرخانند. در انتهای باریک کافه هم دیواری را کتابخانه کردند و میز مستطیل ناهارخوری با صندلی های پیرامون آن، که گرد آن ناهار نمی خورند، کتاب می خوانند و احیانا نوشیدنی دلخواه را مزه مزه می کنند.
این فضای کافه مارکف است. دیشب از سر اشتیاق وارد این مکان شدم، اسطخودوس هم داشت، نوشیدنی دلخواه من. پس از آن مهمانان کافه و دست آخر گروه جوان نمایشنامه خوانی وارد شدند، به دور از ژست و هیاهوی پوچ دار و دسته های سرشناس کمتر هنرمند و بیشتر هوچی. نهایت، نمایش خوانی پایین، گذرسقاخانه اتفاق افتاد.
من سه اجرای صحنه ای متفاوت از این اثر رادی را در طی سالهای متفاوت دیده ام، هر بار هم پشیمان از صرف زمان طی شده، نا امید از اجراهای نا فهمیده از طرف کارگردانان متفاوت سالن تئاتر را ترک کردم. این بار، با جمع هنرمندان جوان، اجرایی نه همه طریقه، بلکه فقط نمایش خوانی متن رادی، عجیب به دلم نشست. کارگردان جوان و بسیار پذیرای متن، علی یزدان دوست که خود نویسنده است و البته دستی هم در کار خبرنگاری حوزه ی هنر دارد در انتخاب بیان اثر، چنان دقیق عمل کرده بود که فکر می کنم اگر خود زنده یاد رادی آنجا حضور داشت از این درایت و شعور در انتخاب شیوه ی بیان شوکه می شد. هیچ تلاشی برای روشنفکر جلوه دادن متن و یا سیاسی کردن اثر در اجرا دیده نمی شد، همان چیزی اجرا شد که منظور نویسنده بود، موقعیت اجتماعی یک جامعه کوچک تحت تاثیر آرزوها و آداب سنتی ایشان.
دیشب شب به یاد ماندنی برای من بود، به چند دلیل متفاوت که مهم ترین آن، سعی جوانان خوش بنیه هنرمند در ایجاد فضایی محترم و در خور اندیشه است و همه این ها بدون هیچ چشمداشت مالی صورت می گیرد، اگر چیزی نوشیدی حساب می کنی اما انتقال نقل فرهنگی و تماشای هنر مجانی است، قیمتی ندارد. آنقدر گران است که نه میتوان نرخی بر آن نهاد و نه کسی می تواند از پس هزینه ی آن بر آید. پس این بخش از ماجرا صرفا به بهای احترام به یکدیگر انجام می پذیرد.
شنبه ها اگر فرصت بود سری به کافه مارکف در باغ موزه قصر بزنید، در این مستطیل کوچک از هر بحث و اندیشه و ابراز هنرمندانه ای استقبال میشود.»
این نمایشنامه خوانی با خوانش شاهین چگینی، علی یزدان دوست، زهرا بهروزمنش، صادق چناری، محمد حبیبی، محمد مسگری، امیر شاه علی، فرید آزادی و سهند سلطانی شنبه ی آینده هشتم آبان نیز برقرار است.
کافه گالری مارکف در انتهای خیابان مطهری، بعد از تقاطع شریعتی، میدان پلیس، «باغ موزه قصر» واقع است.
نظر شما