به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان: بررسی تعارضات و تبیین چگونگی مواجهه با این مقولات در مباحث و مسائل علمی و آموزشی، در کنار واکاوی آسیب ها و آفاتی که امکان دارد در مسیر پیاده سازی آموزه های اسلامی و الهی در نهادهای علمی و آموزشی با آنها مواجه شویم و همچنین بررسی جایگاه و موقعیت نهادها و مجامع علمی و دانشگاهی در مسیر گفت وگو و مناظرات علمی، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام و المسلمین سعید بهمنی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و عضو شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور، گفت وگویی ترتیب دهیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
استاد، معضلات و تعارضات در باب مواجهه دست آوردهای علمی دینی و اسلامی در مقابل سایر دست آوردهای دیگر علوم چگونه است، اساساً چرا بین این دو مقوله متفاوت دیده میشود؟
دانشمند تجربی میگوید آهن در دمای معینی ذوب می شود يا آب در ارتفاع صفر از سطح دریا، در دمای صد درجه میجوشد. وقتی سوال می کنید چرا؟ می گوید تجربه و نتایج آزمایشگاهی اين را نشان میدهد. همچنين وقتی یک متخصص علوم انسانی مدعی میشود فقر اقتصادی بر ازدیاد جرم و بزهکاری اثر مستقیم دارد. اگر بپرسيد دليل شما چيست؟ می گوید: تجربه و مشاهدات میدانی این رابطه را ثابت میکند. در اينگونه موارد شاهد مشکلات چندانی نيستيم و تأييد و رد ادعاهای فوق سر از کفر و زندقه در نمیآورد؛ زيرا هيچيک از دانشمندان و متخصصان فوق ادعای خود را به منابع دينی و قدسی مستند نمیکنند.
مشکل از آنجا شروع می شود که یک دانشمند يا پژوهشگر، نظریهای را با استناد به منابع دينی بيان کند. نظريهای که بر اساس آموزههای وحیانی و الهی سامان داده شده است. اين نوع نظريات به چند شکل نقد میشود. يک صورت آن است که ناقد مدعی میشود که نظريه يادشده به لحاظ فقدان استناد به آزمون و تجربه غيرقابل پذيرش است. طبعا چنين نقدی از جانب کسانی که اعتقادی به وحی ندارند طبيعی است.
هيچگاه يک مسلمان نظريه را از آن جهت که مستند به قرآن است، رد نمیکند؛ زيرا هر مسلمانی به حقانيت منابع دينی و قدسی اعتقاد دارد. بنابراين، دادههای قرآنی و روايی معتبر را در هر زمينهای خواه علمی يا شرعی میپذيرد. نقد يک نظريه دينی به وسيله يک مسلمان از آن جهت نيست که مستند به قرآن و روايت است؛ بلکه نقد نظريه دينی به وسيله يک متفکر مسلمان صرفا از چهار طريق انجام خواهد شد:
- امکان دلالت دادههای قرآنی و روايی بر مدعا
- صحت اصول و ضوابط استنباط
- صحت کاربرد اصول و ضوابط
- صحت استنتاج و صورتبندی نهايی نظريه
به طور طبيعی، اگر نقد يک فرد مسلمان به طرقی که عرض شد انجام نشود و نقد او به کسی که اعتقادی به وحی و اسلام ندارد شبيه شود به شدت جای تأمل خواهد داشت.
به نظر شما در برخورد با دست آوردهای علمی دینی، امکان وارد شدن چه آسیب ها و یا آفتهایی به باورهای اجتماعی و فرهنگی جامعه وجود دارد؟
ظاهرا مراد شما از «برخورد با دستاوردهای علمی دينی» منحصرا «رد» آن است. اگر چنين است، رد دستاوردهای علمی دينی به خودی خود آسيب و آفتی ندارد؛ بلکه چگونگی نقد و چگونگی انتشار آن زمينه آسيبها و آفتهايی را فراهم میکند.
نظريه دينی نيز مانند هر نظريه ديگر قابل بحث، بررسی و نقد است. چنانکه عرض شد يک مسلمان نمیتواند مانند يک غيرمسلمان به نقد نظريههای دينی بپردازد. مراد من همانندی با غيرمسلمان صرفا همانند شدن در اين مبناست که «هر آنچه به دين مستند است از آن جهت که قابل تجربه نيست؛ قابل پذيرش نيست». طبعا مسلمان چنين مبنايی را نمیپذيرد. يک مسلمان دادههای وحيانی را حاکی از واقع و کاملا حق و علمی میداند. اما بحث در اين است که آيا اساسا از منابع دينی چنين مدلولی قابل برداشت است يا نه؟ اگر هست آيا اصول و ضوابط رسيدن به چنين مدلولی درست بوده است يا نه؟ اگر اصول و ضوابط درست بوده آيا درست هم به کار گرفته شده يا نه؟ اگر همه اينها درست بوده آيا استنتاج و صورتبندی نظريه نيز درست انجام شده است يا نه؟
ببينيد اگر نقد از چارچوب فوق خارج شود و به گونهای نظريه نقد شود که حقانيت قرآن و سنت شريف را خدشهدار کند در اين صور، به طور طبيعی ناقد خود را در معرض اتهام کفر و زندقه قرار داده است؛ زيرا اين نوع نقد او مستلزم نفی حقانيت قرآن و سنت است. حال اگر يک نقد در چارچوب چهارگانه فوق انجام شود نتيجه آن سبب پختگی نظريه و پيشبرد علم خواهد شد، خواه به ابطال نظريه يا اثبات آن بينجامد. آنچه عرض شد، صرفا چگونگی نقد و چارچوب آن است.
با قطع نظر از چگونگی نقد و چارچوب درون دينی آن، چگونگی ارائه و انتشار آن نيز عامل مهمی در کاهش آسيبها و آفتهای آن است. برای مثال، وقتی مباحث علمی در حضور ديگران به ويژه در برابر مخاطبان عمومی انجام میشود طرفين مباحثه علمی را دغدغهمند حواشی آن خواهد کرد. برخی از اين حواشی عبارتاند از:
- تمايل به محافظهکاری به جای تمرکز بر استحکام در استدلال
اين طبيعی است که بخشی از تمرکز ارائهدهندگان بحث صرف تأمين ذائقه و گرايش مخاطبان شود. به ويژه مخاطبانی که به لحاظ موقعيت سياسی و اجتماعی اثرگذار باشند. اين موارد ممکن است، ارائه دهنده بحث را به جای پرداختن به استحکام در استدلال به محافظهکاری و تحفظ بر خوشايند مخاطبان ميل کنند.
- تمايل به بيان مطالب عامّهپسند و سطحی
زمانی که شمار فراوانی از مخاطبان عموم مردم باشند که طبيعتا با مباحث فنی و اصطلاحات مدرسهای و استدلالهای تخصصی آشنايی ندارند؛ ارائهدهنده بحث کوشش خواهد کرد سطح بيان خود را به گونهای سامان دهد که عوام سخن او را بفهمند و از آن مهمتر بپسندند.
- تمايل به فرصتطلبی در انتقال مطالب حاشيهای به جای تمرکز بر موضوع بحث
گاهی ارائه بحث علمی در فضای عمومی فرصتی را برای طرفين ايجاد میکند که ضمن يک بحث که احتمالا عواطفی را به خود جلب کرده است، به بيان مطالبی بپردازند که به طور عادی فرصت انتقال آن را به سطح عمومی ندارند. اين رويکرد موضوع بحث را به حاشيه میراند و مطالب حاشيه را به متن میآورد.
برخی آسيبها و آفتهای ديگر نيز قابل تصور است که نيازی به ذکر آنها نيست. از اين روست که اکيدا توصيه میشود مباحث علمی صرفا در محيطهای تخصصی و با حضور متخصصان انجام شود تا پيامدهای سلبی آن را به حداقل برساند.
اگر نقد نظريههای دينی دانسته يا نادانسته مستلزم نفی حقانيت بنيادهای دينی نظير حقانيت قرآن نيز باشد، باز هم طرح آن در محيطهای تخصصی پيامدهای منفی به مراتب کمتری از بيان عمومی آنها دارد.
نکته ديگری که لازم است به آن توجه داشته باشيم آن است که لازم است، شبهه، حامل شبهه و شبههگر را از يکديگر تفکيک کنيم. فرض کنيم نظريهای دينی مطرح شده و کسی آن را نقد کرده است. نظريهپرداز در نگاه اول، هر نقدی را يک شبهه درباره نظريه خود میداند. شبهه بايد پاسخ داده شود، با قطع نظر از آن که به وسيله چه کسی بيان شده است. کسی که بيان کرده حامل شبهه يا شبههگر است. حامل شبهه کسی است که عمدا به طراحی شبهه نپرداخته است، سؤالاتی در باره نظريه دارد يا اساسا شبهه را ديگری مطرح کرده و برای او نيز سؤال ايجاد شده است. اما شبههگر کسی است که به عمد و آگاهانه میکوشد چيزی را خدشهدار کند. تأکيد میکنم با قطع نظر از کسی که شبهه را مطرح میکند خواه حامل شبهه يا شبههگر بايد شبهه پاسخ علمی و محکم خود را بيابد.
نمیتوان با اين بهانه که شبههگر حسن فاعلی ندارد و در صدد درک حقيقت نيست، از پاسخ به آن طفره رفت. حتی اگر شبههگر مستوجب بدترين عقوبتها باشد باز هم شبهة او جدای از خود او قابل بررسی و پاسخ است.
لطفاً بفرمایید؛ با چه سازوکاری میتوان به اعتباربخشی نظريات علمی برآمده از دادههای دينی پرداخت؟
فرايند اعتباربخشی نظرياتِ برآمده از دادههای دينی به دو صورت قابل انجام است: 1. اعتباربخشی درونگرا؛ 2. اعتباربخشی برونگرا.
اعتباربخشی درونگرا
در اعتباربخشی درونگرا خود نظريهپرداز يا گروه نظريهپردازان به نقد نتايج مطالعات خود میپردازند. آنها کوشش میکنند اشکالات محتمل به نظرية خود را بيابند و با توجه به آن نتايج مطالعات خود را بازنگری و اصلاح کنند. در اين صورت، احتمال میرود برخی ضعفها در استدلالها، صورتبندی و ارائه نظريه برطرف شود.
همواره نظريهپرازان در معرض تمرکز بيش از حد بر اثبات فرضيه خود و غفلت از دلايل ديگر خواهند بود. نظريهپرداز به لحاظ علاقه به فرضيهای که ساخته و اهتمام به اثبات آن، در معرض واگرايی نسبت به دلايل و شواهد مخالف فرضيه است. از اين رو، ممکن است، نسبت به دلايل مخالف کماعتنا بوده و از ديدن و تحليل آنها طفره برود.
بنابراين، اعتباربخشی درونگرا رويکردی است که میتواند به نظريهپرداز کمک کند تا هر قدر ميسر است نگاهی بيرونی به فرايند نظريهپردازی خود و نتايج آن بيندازد و اشکالات احتمالی را رفع کند.
اعتباربخشی برونگرا
نظريهپرداز در اعتباربخشی برونگرا، نتايج مطالعات خود را در معرض بررسی و نقد ديگران قرار میدهد. از آنجا که ديگران فاقد علاقه و اهتمام نظريهپرداز به اثبات فرضيهاند به طور طبيعی، بررسی و نقد در همه مراتب نظريه با جديت بيشتری شکل خواهد گرفت. در اين رويکرد، حتی مطالبی که نزد نظريهپرداز در زمره اوليات محسوب میشود نيز در معرض خدشه و رد قرار میگيرد.
همانگونه که عرض شد، اساسا غيرمسلمانان میتوانند همه نظريه را نپذيرند چرا که قرآن و منابع دينی را به عنوان منبع علمی نمیپذيرند. هرچند آنها میتوانند با قطع نظر از منبع نظريه و اصول و ضوابط و صورتبندی آن، به نقد کارکردی نظريه پردازند و کارآمدی آن را از نظر کارکرد بررسی کنند. البته در اين صورت، اگر ضوابط نقد نظريه از نظر کارکرد رعايت شود میتواند به پيشبرد نظريه کمک کند و مفيد باشد.
اما نقد ديگر مسلمانان صرفا در چارچوب چهارگانة فوق قابل تصور است؛ يعنی در امکان دلالت دادههای قرآنی و روايی بر نظريه، در صحت اصول و ضوابط، در صحت کاربرد اصول و ضوابط و در درستی استنتاج و صورتبندی نظريه.
هر نقدی در چارچوب فوق به پيشبرد نظريه کمک میکند. طبعا نظريهپرداز بايد به طور کاملا علمی به همه پرسشهای مربوط در چارچوب يادشده پاسخ دهد. اگر پرسشی پاسخ علمی لازم را نيافت، نظريهپرداز ناگزير از پذيرش اشکال و در نتيجه تغيير و اصلاح جزئی يا کلی نظريه خواهد بود.
فضاهای غیرآکادمیک چه صدماتی را به علم پژوهی وارد می کنند؟ آیا در پروسه نقد و تحلیل دیدگاه های معارض علمی، این جایگاه تثبیت شده است؟
تأکيد میشود که جنجال در بررسی و نقد در فضاهای عمومی و غيرتخصصی هيچ لطفی ندارد. الزاما بايد بررسی و نقد در فضاهايی کاملا تخصصی و دارای ظرفيت لازم انجام شود تا آسيبها به حداقل برسد.
روشن بودن خاستگاه ناقد، و بررسی و نقد در چارچوب چهارگانه يادشده برای کسانی که به حقانيت دادههای علمی قرآن کريم و سنت شريف ايمان دارند ضروری است. افزون بر رعايت چارچوب يادشده شجاعت، طلاقت و منطق و قدرت بيان نيز در طرح درست مطالب اثربخش و تعيينکنندهاند. شجاعت و طلاقت بيان به معنی تهور و گستاخی نيست. لازم است ناقد بر نظريه و دادهها و مدلولات علمی متمرکز شود و نسبت به آنها در کمال آرامش، استحکام و با حرّيت تمام سخن بگويد. او میتواند همه يا بخشی از نظريه را با استدلال مخدوش و ابطال کند؛ ولی نسبت به نظريهپرداز تعاملی در کمال ادب و احترام داشته باشد.
به نظر شما روش شناسی در این باب، باید چگونه تبیین شود؟
نکته مهم و قابل توجه در این مقوله این است که ما با اشخاصی که مبانی الهی و توحیدی را قبول دارند اما در سایر روشها و موارد اجرایی، با ما اختلاف دارند هیچ مشکل و تخاصمی نداریم. مشکل آنجا رخ میدهد که به نظر برسد يک مسلمان خارج از چارچوب اعتقاد به حقانيت دادههای علمی قرآن و سنت شريف، به بررسی و نقد نظريه میپردازد؛ به گونهای که ميان او و غيرمسلمان همانندی در مبنا به چشم میخورد. طبعا همانندی در مبنايی که مستلزم نفی حقانيت قرآن و سنت است؛ جاذب اتهام رويگردانی از دين خواهد بود. بنابراين، مسلمانی که به بررسی و نقد نظريه میپردازد بايد در سطحی از آگاهی و فرهيختگی باشد که از لوازم نقد خود آگاه باشد.
البته رعايت چارچوب يادشد نيز به تنهايی کافی نيست؛ زيرا طرح مباحث در فضاهای ژورنالیستی و غیرآکادمیک همواره در معرض انحراف از هدف اصلی است. هدف از بررسی و نقد گسترش و استحکام علوم دينبنيان است؛ حال آنکه فضاهای يادشده میتواند اين هدف را به حاشيه ببرد.
معمولا نظريهها جز از راه بررسی و نقد، خواه درونگرا يا برونگرا به بلوغ و پختگی لازم نمیرسند. اگر ما نظريهها و ایدههای خود را به بوته چالش و نقد نسپاریم، هرگز نمیتوانیم به اعتلاء و بارور شدن اندیشههای دينی خود امیدوار باشیم. مهمترین شاخص در رسیدن به این مهم، مهندسی و مدیریت نظريهپردازی و بررسی و نقد آن در چارچوب يادشده است. يعنی امکان دلالت منبع دينی؛ صحت اصول و ضوابط استنباط، صحت کاربرد اصول و ضوابط و درستی استنتاج و صورتبندی نظريه.
دستگاهها و نهادهای علمی میتوانند با رعايت آنچه بيان شد پيشبرد نظريهپردازی و علمورزی را به گونهای مهندسی و مديريت کنند که با کمترين آسيب به بيشترين نتيجه در بالندگی و رشد علمی برسيم.
نظر شما