به گزارش خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام علیرضا پناهیان در کتاب «انتظار عامیانه، عاشقانه و عارفانه» در رابطه با اعتقاد به آموزه مهدویت و ارتباط آن با اعتقاد به دین می نویسد:
یکی از راه های معتقد شدن به دین اعتقاد یافتن به موعود و جامعه مطلوب است. به ویژه در این زمان که ظواهر فریبنده دنیا در تمدن غرب به گونه ای اغراق آمیز درصدد است تا خود را همان جامعه موعود معرفی کند و در چنین شرایطی باید با ذکر خصوصیات جامعه مهدوی که وضعیت مطلوب ماست، کاستی های همین تمدن غرب را نشان داد تا علاوه بر نجات اندیشه ها، از اسارت این تمدن پوشالی، برای تمدن اصیل اسلامی هم دلبری نمود.
اگر برای عاشقان و سینه چاکان شکست خورده تمدن غرب (که هم به آرمان های انسانی جاری در شعارهای تمدن غرب علاقه مند شده اند و هم طمع تلخ دروغین بودن آنها را چشیده اند) تمدن مهدوی و خصوصیات آن بیان شود، یقینا بیش از هر کسی زیبایی های آن را درک می کنند و به دین اسلام به دلیل چنین فرجام خوشی، بهتر و سریع تر ایمان خواهند آورد.
گاهی ایمان آورندگان به اسلام به دلایلی حداقلی به دین اسلام گرایش پیدا می کنند. مانند آن که زمانی گفته می شد در آمریکا بیشتر سیاه پوستان زندانی به اسلام ایمان می آورند. این که کسی در اوج سختی و ناامیدی برای تسکین روح خود به دین اسلام روی بیاورد ارزش چندانی ندارد.
در حالی که اگر بتوانیم قشر متوسط جامعه غربی را که دل به شعارها خوش کرده و در عمل به پوچی آنها رسیده و آماده است تا جایگزین تمدن غرب را در اندیشه نوینی بیابد، به موعود متوجه سازیم، بنیان های تمدن غرب را در افکار عمومی فرو ریخته ایم.
دراین راه نباید منتظر متقاعد شدن برخی روشنفکران غرب زده داخلی شویم تا سپس به روشنگری در جهان اقدام کنیم؛ چرا که وقتی کسی در معرض نور باشد ولی در ظلمت به سر ببرد احتمالا هیچ گاه به روشنایی نخواهد رسید.
باید اذعان کرد که اعتقاد به تحقق وضع مطلوب با دشواری هایی روبه رو است. جدا از عدم پذیرش کسانی که دچار ناباوری اعتقادی هستند و هرچه از پیام های غیبی حق به آنان برسد با استهزای آنها مواجه خواهد شد، بهانه جویان دیرباوری هم وجود دارند که همیشه موجب طولانی شدن مجادله ها و مباحثه ها می گردند.
این افراد اگرچه موجب تورم کاذب علم می شوند و بازار مباحث علمی را رونقی نه چندان مفید می بخشند، اما راه رسیدن به مقصد را دور می کنند؛ و اگر دستشان به افکار عمومی برسد در کمال جسارت به تردیدافکنی در میان مردم اقدام می کنند.
می توان از این گونه آدم ها آخرین مخالفت ها را شنید و با فراهم آوردن استدلال های کافی آخرین مقاومت های ایشان را درهم شکست. ولی اگر باز هم قبول نکردند نباید تعجب کرد (چون از افراد بهانه جو انتظاری جز این نیست) و تنها باید به نجات مردم از شبهه افکنی هایشان اکتفا نمود.
چون بهانه جویی برای باور نکردن وعده های الهی یک سنت سئیّه در نزد دل های بیمار است که شاید هیچ گاه بیدار نگردند. برای برطرف کردن مشکلات بی اعتقادی باید ابتدا زمینه های بهانه جویی را کاهش داد؛ و این کار جز با افزایش آگاهی و بسط معرفت میسر نیست.
نظر شما