خبرگزاری شبستان ـ گروه مسجد و کانونهای مساجد: شناخت ائمه جماعات اثرگذار در سطح مساجد و پیرو آن جامعه، علاوه بر معرفی الگوهای نیک به افراد، میتواند مشوقی برای ائمه جماعات جوان تر در مدیریت هر چه بهتر مساجد باشد.
خبرنگاران ما طی سلسله گزارش هایی به معرفی تعدادی از ائمه جماعات با سابقه و اثرگذار در محیطی که در آن قرار داشته یا دارند، میپردازند. در همین راستا، به شرح زندگی آیت الله محمدتقی بافقی پرداخته شده است که مشروح آن در ادامه میآید:
محمدتقی بافقی یزدی، فرزند مرحوم محمد باقر، در سال 1292 (ه.ق) در روستای بافق، در ده فرسنگی شهر یزد دیده به جهان گشود. او تا چهارده سالگی، تحت پرورش پدر خود قرار گرفت و سپس به یزد رفت تا تحصیلات حوزوی خود را آغاز کند. بدین ترتیب، مدت چهارده سال در یزد به تحصیل علوم دینی پرداخت، از جمله، کتاب قوانین الاصول میرزای قمی را در نزد میرزا سید علی مدرس یزدی فرا گرفت.
عزیمت به نجف
محمد تقی، در سال 1320 ق در 28 سالگی به عتبات عالیات مهاجرت کرد تا تحصیلات دینی خود را تکمیل کند، به این ترتیب، فقه و اصول را نزد استادانی چون آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی ادامه داد و نزد محدث بزرگ، حاج میرزا حسین نوری، درس حدیث خواند و همچنین نزد حاج سید احمد موسوی کربلایی، به تحصیل و تهذیب اخلاق پرداخت، از استادان دیگر وی، میتوان به آخوند ملاحسین قلی همدانی، شیخ محمد بهاری همدانی و سید حسن صدر کاظمینی اشاره کرد.
بازگشت به وطن
محمدتقی بافقی، پس از هفده سال اقامت در نجف اشرف، به شهر قم رفت و بی درنگ خدمات و فعالیتهای خود را آغاز کرد. او نخست علما و مردم را برای پایه ریزی حوزه علمیهای در قم تشویق و ترغیب کرد، پس از تأسیس حوزه علمیه قم به دست آیتالله حائری، در اداره امور حوزه با وی همکاری کرد، به طوری که یکی از دستیاران برجسته وی به شمار میآمد، وی که از علمای تراز اول حوزه علمیه قم قلمداد می شد، به تدریس در حوزه و رسیدگی به امور طلاب می پرداخت و در غیاب آیت اللّه حائری، به امامت نماز جماعت می پرداخت و در کنار این موارد گاهی فعالیت های دیگری انجام می داد؛ از جمله، نظارت بر ساخت مساجد و حتی مشارکت در کار ساختمانی آن ها.
نصیحتهای شیخ به احمدشاه
مرحوم بافقی، در امر به معروف و نهی ازمنکر جرأت و شهامت بسیاری داشت و در این امر مهم، شاه و گدا در نظر او یکسان بودند، نقل شده که روزی احمدشاه با رضاخان که در آن زمان سردار سپه بود، به منزل آیت الله عبدالکریم حائری رفتند و مرحوم بافقی هم در آن جا حضور داشت، وی احمدشاه را نصیحت و موعظه کرد که تو باید ریش داشته باشی و ظاهر اسلامی را حفظ کنی، چون پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند «مردم بر شیوه حاکمانشان هستند» در این هنگام، رضاخان برآشفت و گفت «آقا شیخ، این فضولی ها به تو نیامده» مرحوم بافقی، محکم به سینه او زد و گفت «خفه شو زندیق. می بینم که به زودی علیه ایشان (احمدشاه) کودتا می کنی و ایشان را از بین می بری، سلطنت تشکیل می دهی، عمامه را از سر روحانیت و اهل علم برمی داری، چادر را از سر زنان می کشی و چه بدعت ها که در دین خواهی گذاشت» برخی معتقدند شاید عقده ای که رضاخان از مرحوم بافقی داشت، از همین برخورد بود.
اعلامیه رضا شاه
دولت رضا خان، اعلامیه ای در قم منتشر کرد که در آن، امر به معروف و نهی از منکر ممنوع شده بود، انتشار این اعلامیه، واکنش شدید علما و مردم را در پی داشت، مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی، به محض آگاهی از مضمون این اطلاعیه، عده ای از بازاریان و اهالی شهر را در صحن مطهر حضرت معصومه (علیهاالسلام) جمع کرد و سخنرانی کرد، او با بیان اهمیت حیاتی امر به معروف و نهی از منکر، بر این که اجرای آن بر هر فردی به ویژه علما و طلاب واجب است و هیچ کس حق ندارد از اجرای آن جلوگیری کند، پای فشرد، مرحوم بافقی همچنین دولت وقت را، دولتی جابر، ظالم و جاهل خواند و حکومت رضا شاه را حکومت فراعنه دانست، پس از انجام این سخنرانی بود که دولت عقب نشینی کرد و دستور داد آن اعلامیه را جمع کنند.
نامههای شیخ به رضاشاه
مرحوم بافقی در مقابله با سیاست های دولت، به گوشزدهای شفاهی قانع نبود، با وجود این که سراسر کشور را خفقان گرفته بود، با نوشتن نامه های تند و صریح به رضاخان، او را از اعمال زشت و منکر برحذر می داشت، وی در این نامه ها، حتی کوچک ترین تعارفات معمول و احترام های رسمی را در مورد رضاخان رعایت نمی کرد..
دوران تبعید
پس از جریان اعتراض مرحوم آیت الله محمدتقی بافقی به خانواده سلطنت به دلیل حضور با وضعی نمامناسب در حرم حضرت معصومه (س)، او را دستگیر کرده، به تهران بردند و حبس کردند، ولی با پیگیری آیت الله حائری، مرحوم بافقی پس از شش ماه از زندان آزاد و به شهر ری تبعید شد.، اما تبعید هم او را از فعالیت و پیکار با ستم باز نداشت، وی اگرچه تحت نظر بود، به طور پنهانی و به وسیله نماینده ها و فرستاده های خود، خدمات و فعالیت هایی را پی می گرفت و اقداماتی می کرد.
مرحوم بافقی در نگاه امام خمینی
نقل کرده اند که امام خمینی (ره) در درس اخلاق خود که روزهای چهارشنبه و پنج شنبه در مدرسه فیضیه تشکیل می شد، هر گاه می خواست مردی مجاهد و یک مؤمن حقیقی و انسان نمونه و پرهیزکار را معرفی کند، مرحوم بافقی را مثال می زدند و می فرمودند «هر کس بخواهد در این عصر مؤمنی را زیارت و دیدار کند که شیاطین تسلیم او می شوند و به دست او ایمان می آورند، مجاهد بافقی را ببیند».
عشق به مردم
در نوزدهم تیرماه سال 1314 هجری شمسی، واقعه مسجد گوهرشاد پیش آمد، به دنبال اعمال فشار مأموران دولتی برای کشف حجاب، عده زیادی از مردم در حرم امام رضا (ع) و مسجد گوهرشاد متحصن شدند و اعلام کردند تا مسأله حجاب زنان حل نشود، از آن جا خارج نمی شوند، رضاخان برای پایان دادن به این قضیه، دستور داد چنان چه مردم با تهدید از مسجد خارج نشوند، به آنان تیراندازی کنند، به این ترتیب، بیش از دوهزار نفر از زائران حرم رضوی و مردم به قتل رسیدند، حکومت، جنازه کشته شدگان را بدون رعایت موازین شرعی دفن کرد و تمام شهر مشهد از این واقعه عزادار شد.
مرحوم بافقی پس از شنیدن این خبر، از فرط ناراحتی سکته کرد و مدتی بستری شد، وی پس از این که اندکی بهبودی یافت، با وجود این که از سوی دولت ممنوع الخروج بود، تاب نیاورد و به مشهد رفت تا تسلایی بر دل داغدیده مردم آن دیار باشد.
غروب زندگی
آیتالله محمد تقی بافقی، در سال 1365 هجری قمری برابر با 1321 هجری شمسی در 72 سالگی در شهر ری درگذشت و پیکر وی در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه (ع) در مقبره مرحوم آیتالله حائری یزدی، به خاک سپرده شد.
منبع: پایگاه حوزه.
نظر شما