به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، مراسم بزرگداشت دکتر رضا داوری اردکانی و رونمایی از کتاب گاه خرد، عصر روز گذشته 28 دی ماه در سالن همایش های کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
بنابر این گزارش، دکتر بیژن عبدالکریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال در این مراسم طی سخنانی اظهار کرد: بحث خود را با سوالاتی آغاز می کنم، سوالم این است که چرا اینجا جمع شده ایم خصوصا در روزگاری چنین بی وقت. فکر می کنم به اندازه کافی مراسم بزرگداشت برای او بوده است، آیا ضرورت داشت که ما نیز چنین کنیم، رونمایی کتاب بهانه است اما من معتقدم چنین جلسه ای یک ضرورت بود، از او آموختم که تفکر تنها در سایه تفکر شکل می گیرد.
وی ادامه داد: ما قدرت خواندن متن را از دست داده ایم نمی توانیم با متن دیالوگ برقرار کنیم، این امر حاکی از آن است که انحطاط را شاهدیم و از نشانه های انحطاط در روزگار ما به حساب می آید، اکنون می خواهم به این پرسش بیندیشیم که چرا داوری من از تعبیر استاد و سایر تعابیر دوری می کنم چون عموم کسانی که در این جمع حضور دارند به او (داوری) ارادت دارند. به اعتقاد من ما ایرانی ها باید به داوری بیندیشیم و سنخیت خود را با او مشخص کنیم و تقدیر خود را رقم بزنیم. سرنوشت ما با این پرسش که تفکر چیست ربط وسیعی دارد و سوال من در این میان آن است که آیا به راستی خارج از ادب ظاهر داوری یک فیلسوف است.
عبدالکریمی تصریح کرد: بسیاری بر این امر تردید دارند می خواهم بگویم آیا شخصی مثل داوری را می توانیم متفکر بدانیم، هر پاسخی که بدهیم مبتنی بر درک ما از سرشت تفکر است. جایی از داوری خواندم که گفته بود من در میان ژورنالیسم و فلسفه در نوسان بودم اما خواننده ناهمدل هم می گوید ببینید خود او هم ادعا کرد که فیلسوف نیست اما من می خواهم روی این امر دست بگذارم و بگویم تفکر یعنی خودآگاهی و اینکه داوری خود را فیلسوف نمی داند ناشی از تواضع اخلاقی نیست بلکه این یک خودآگاهی است.
وی افزود: اینکه فردی خود را متفکر نمی داند در این امر اصالت بیشتری نهفته است ما در توهمی که بسیاری از ما داریم و خود را صاحب ایده تصور می کنیم در حالی که من یک بار در جمع همکارانم گفتم ما در نهایت اگر خیلی خوب باشیم نقاد خوب اندیشه ها هستیم و در مقابل همکار دیگری گفت اتفاقا کلاس های ما ترویج اندیشه است.
این پژوهشگر فلسفه غرب گفت: در آثار دکتر داوری خودآگاهی موج می زند، شاید بسیار خوانده و دیده باشید برخی، افرادی چون شریعتی، فردید و داوری را با کانت و دکانت مقایسه کرده اند و بارها به من گفته اند کانت و هگل را رها کرده ای و می گویی داوری. بخش اعظم از کسانی که با داوری از این موضع برخورد می کنند بر اساس عقل تاریخی نیندیشیده اند. من می گویم داوری متفکر است و کسانی که موضع نامهربانانه دارند به دلیل عقل انتزاعی و توهمی شان است، اینکه با عقل انتزاعی بیندیشیم یا عقلی که واقعیت تاریخی را درک می کند، اهمیت دارد. کسانی که با چنین لحنی به داوری حمله می کنند تفکر را سوبجه محور می دانند.
عبدالکریمی ابزار کرد: کسی که می فهمد تفکر تابع اراده نیست در آن صورت می فهمد که معاصرین فرهنگی ما چه تلاش سترگی کرده اند. داوری شدن و داوری بودن کار ساده ای نیست. جوان آنارشیست و پرخاشگری که تازه با الفبای تفکر آشنا شده هنوز نمی داند که تفکر مثل خود جهان امر سوژه محور نیست. کسانی که افق های زندگی را درمی یابند نگاه مثبت تری به داوری خواهند داشت اما سوال آن است که دلایل بی مهری به داوری چیست؟ او شانی دارد و در میان یک جمع نسبت تام و تامی با فلسفه دارد. کسی که در چهارچوب اندیشه ایدئولوژیک و تئولوژیک می اندیشد معلوم است با کسی که می خواهد زیست فلسفی داشته باشد نمی تواند ارتباط برقرار کند. می پذیرم که زبان او زبان دشواری است ولی اگر بخواهیم به تفکر او گوش دهیم دشوار نیست. کسی که با سرشت تفکر آشناست و فهم مسایل پیچیده تاریخی را دارد این مطالب را نسبت به او درک می کند.
این استاد دانشگاه یادآور شد: سوال آن است که چرا داوری میان ما جایگاه ویژه ای دارد، بی تعارف از میان معاصران فرهنگی خودمان تنها کسی که می فهمد فهم جهان فهم دم دستی ای نیست و این مسئله را درک می کند، داوری است و این فهم را بیش از هر جا در آثار او می بینم.
نظر شما