خبرگزاری شبستان-کرمان
«موتوا، قبل از تموتوا، بمیرید قبل از آنکه بمیرید» درباره این این عبارت عمیق، بزرگان، صحبت ها کرده اند؛ راستی چگونه مردن قبل از مرگ واقعی امکان پذیر است؟ آیت الله جوادی آملی در این باره فرمودند: قبل از این که به مرگ طبیعی بمیریم، باید به مرگ ارادی بمیریم یعنی خطوطی که روی چهره آینه جان کشیدیم، پاک کنیم که اگر شخصی این گونه مُرد وارث انبیا میشود. اگر کسی بخواهد به حدیث«موتوا قبل أن تموتوا» عمل کند، باید علوم اکتسابی را نادیده بگیرد؛ اینکه کسی بگوید من این همه زحمت کشیدم و عالم شدم، اسلامی حرف زدن؛ اما قارونی فکر کردن است لذا اگر ما اسلامی حرف میزنیم، باید اسلامی هم عمل کنیم.»
زهی سعادت آنانکه قبل از مردن، از دنیا و متعلقات آن جدا شدند و راه دیگری رفتند؛ همان ها که نگردیدند هرگز گِرد باطل، حقیقت را پسندیدند و رفتند...؛ شاید یک طیف گسترده از کسانی که به این حدیث شریف عمل کردند؛ شهدا بودند؛ قبل از آنکه شهید شوند؛ منیت ها را در خود ذبح کردند و از هرچه بود گذشتند.
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
این روزها، ایام شهادت بانویی ۱۸ ساله است که نخستین شهیده راه ولایت و امامت است؛ فاطمیه که می شود، طوفانی در دلم برپاست؛ چند سالی است که این ایام مقارن با ایام زیارتی مشهد شهدا-کربلای ایران- و سفرهای راهیان نور است؛ نمی دانم چه رمز و رازی است میان شهدا و بانو حضرت زهراسلام الله علیها. به ویژه میان حضرتش و شهدای گمنام.
امسال اما دیارشهیدپرور و سردارپرور کریمان، درست در همین ایام میزبان ۱۸ شقایق از سفربرگشته است؛ ۱۸ بزرگمردی که آمدند تا در روزگارِ آلوده به هزاران منیت و خودخواهی، درس مردی و مردانگی بیاموزند، زهی به آنانکه با کیاست، خود را به مجلس درس شهدا برسانند.
با خود می اندیشم آیا در روزگاری که این مردانِ مرد به صحنه نبرد رفتند، تاختن در دل حادثه ها بر اساس کدام معیار بود؟ اصلاً صحبت بر سر چه بود؟ آنهمه اصرار برای رفتن به جبهه از کجا ناشی می شد؟ سبقت برای چه چیزی بود؟ و دهها استفهام انکاری از این دست... چه روزگار غریبی است... زمانه امروز را می گویم...معیارهای واژگون شده، سبقت گرفتن های له کننده و... بگذریم؛ که باید گذشت و گرنه در التهاب دورانِ بی تقوایی، گرفتار سکون خواهیم شد و آب هرچقدر زلال هم که باشد اما راکد که شد، می گندد. پس باید حرکت کرد و رفت.
خوشا آنانکه با عزت زگیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
خوشا آنانکه در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند
شهدا که می آیند ولوله ای در دلها برپا می شود؛ این روزها استان کرمان حال و هوای عجیبی به خود گرفته است؛ از روز گذشته که قدوم آسمانی شهدا، شانه شهر را متبرک کرده است، هر کسی سعی دارد به نوعی خود را به پیکرهای شهدا برساند تا شاید از دم مسیحایی آنان، جانی تازه شود.
درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
شهدا این روزها میهمان محافل زیادی هستند و خیل عظیمی از مشتاقان خویش را مستفیض از حضور معنوی خود می کنند؛ ظهر امروز(۱۰ اسفند)مراسم وداع با شهید حسن عبداللهی که تنها شهید نامدار میان ۱۸ شهید ذکر شده است؛ در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان برگزار شد.
احمدوفایی، قائم مقام مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان گفت: شهید عبداللهی بعد از ۲۹ سال، نزد مادری می رود که این مادر، آرامشش با شهید دیگری بود و سالها بر بالین قبر دیگری می نشست و راز دلش را به شهید گمنام دیگری می گفت.
وی ادامه داد: امروز صحبت از مردانگی است؛ مردانگی یعنی اینکه بالاترین دارایی خود-جان- را در طبق اخلاص و در مقابل تیر دشمن برای حفظ کیان اسلامی و آرامش امروز ما بگذارند.
حجت الاسلام وکیل پور، راوی دفاع مقدس نیز که کاروان ۱۸ نفره شهدا به کرمان را همراهی می کند؛ با اشاره به اینکه این ما هستیم که نیازمند شهدائیم و می خواهیم از آنان برای زندگی خود بهره برداری کنیم و از زندگی شهید درس بگیریم؛ درباره ویژگی شهدا نکاتی بیان کرد.
وی گفت: جنگیدن شهدا را خوب نشان دادیم اما زندگی کردنشان را نه، در حالیکه کسی که شهید می شود یعنی خوب زندگی کرده است، بیش از 240 هزار شهید داریم که بنده 20 رمز موفقیت که غالب شهدا رعایت می کردند، پیدا کردم و یکی از ویژگی های بارز شهدا این است که گناه را کوچک نمی شمردند.
این راوی دفاع مقدس در همین باره به خاطره ای از شهید محمود کاوه به نقل از خواهر ایشان پرداخت و گفت: خواهر شهید نقل می کند ما زندگی سختی داشتیم، پسته می گرفتیم و دهان آنها را باز می کردیم و به صاحب کار تحویل می دادیم. یک روز که مشغول این کار بودیم تا محمود خواست دهان یکی از پسته ها را باز کند، پسته از زیر دستش به پشتِ پشتی اتاق پرید. محمود به دنبال پسته می گشت. به او گفتم حالا صاحب پسته ها به این یک پسته که احتیاجی ندارد. محمود پسته را پیدا کرد و آن را در دست گرفت و گفت: همین یک پسته نمی گذارد شهید شوم.
وی در نتیجه گیری از نقل این خاطره، تعهد همه جانبه در زندگی فردی و اجتماعی به ویژه در محل کار را مورد تأکید قرار داد و با تصریح به اینکه گناهان کوچک پا را در معرکه های بزرگ می لغزاند؛ افزود: نکند کسی با خودش فکر کند حالا اگر در اداره یک وقت چرتی زد و یا ماشین بیت المال را استفاده کرد اتفاقی نمی افتد.
حجت الاسلام وکیل پور با بیان اینکه کجای دنیا دیدید مردم بهترین ایام سال(نوروز)بهترین لباس خود را بپوشند و روی خاک(سفر راهیان نور)بنشینند؟ افزود: خانمی بدون حجاب روی تابوت یک شهید نوشت: دعا کن پدرم قبول کند چادر سر کنم؛ این یعنی شهید زنده است و اثر دارد که روی تابوت ها با اعتقاد می نویسند.
وی با افزودن اینکه امروز گوشت و پوست و خون شهدا در جنوب کشور کار فرهنگی می کند؛ تصریح کرد: به فرموده رهبری، وقتی از سیم خاردار نفس گذشتیم از سیم خاردار دشمن می گذریم؛ شهید کاوه کسی است که رهبری درباره او فرمود: ایشان قبل از شهادت شاگرد من و بعد شهادت استاد من است.
طاهره بادامچی
نظر شما