به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: با فرارسیدن عید نوروز، عید باستانی ایرانیان که بالاخره در یونسکو نیز به ثبت جهانی رسید، شاید بیش از گذشته این پرسش به اذهان مردم سایر ملل برسد که اساسا پیشینه این ایام در ایران چگونه بوده و و پس از ورود اسلام چه جایگاهی یافته است.
آنچه بر همگان واضح و مبرهن است اینکه عید نوروز از سوی ائمه اطهار(علیهم السلام) به تایید رسیده است. این عید نه تنها عیدی باستانی که اسلامی است و مهر تایید ائمه علیهم السلام را بر خود دارد؛ از این رو، بر آن شدیم تا به مناسبت فرارسیدن این ایام با حجت الاسلام دکتر سید سلمان صفوی، رنیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن و سردبیر مجله تخصصی «ترانسندنت فیلوسوفی» به گفت وگو بنشینیم که در ادامه حاصل آن را می خوانید:
برای ورود به بحث لطفاً در مورد سمبل ها و نشانه های نوروز توضیح دهید.
نوروز، بزرگ ترین آیین باستانی و ملی ایرانیان است که تنها اطلاعات اندکی از عهد ساسانیان در باره آن وجود دارد. دوازده روز جشن نوروزی، نماد دوازده ماه سال، و هر یک از مواد سفره هفت سین، سمبل «تولد دوباره» بهاران است. پیروان زرتشت بر خوان نوروز، هفت نوع گياه، هفت نوع شيرينى، نقل و ميوه خشک و هفت نوع ميوه تازه مىگذاشتند كه مجموع آن یعنی 21؛ سمبل «21 كتاب اوستا» بود. سبز کردن سبزه برای سفره نوروز؛ به تعداد 3، 7 یا 12 بود که در آیین های ایرانی اعداد مقدسی بودند. جز هفت سین؛ آّب سمبل «روشنی دل»، آينـه نماد «تابش نور و روشنايى»، ماهـی سمبل «زايش، تازگى و شادابى»، تخممرغ نماد «آفرينش، نطفه و بارورى»، شمع سمبل «گرمی و آتش»، گل نماد «دوستی»، گندم سمبل «روزى»، نان و شير نماد «بركت»، انار سمبل «ميوه بهشتى» و دانههاى زيادش نماد «افزونى» نارنج شناور در آب سمبل «زمين بر روى آب»، اسپند به معناى مقدس و نماد «دور كننده چشم بـد»، عـود سمبل «ثروت» و کتاب نماد «دانایی و خِـرَد» را نیز در این سفره می نهادند. در اساطیر ایرانی؛ سمنو سمبل «زایش دوباره بهار» و سبزی و سکه و سرکه نماد «افکار نیک، کردار نیک، خـداپرستی، نیک بینی، جاودانگی، وَ داد و دهش» بود؛ که همه از صفات اهورامزد است.
در هفت سین موبدان آدريان شوش، سبزه سمبل «خرمی و نـوزيستی»، سرکه نماد «شادی» (انگور ميوه شادی بود)، سمنـو، سمبل «خير و برکت»، سیب نماد «مهر و مهرورزی»، سیـر سمبل «نگهبان سفره» (در برابر شـر)، سماق نماد «مزه زندگی» وَ سنجد سمبل «حيات و بذر حيات» بود.
بر اساس باورهای اساطیری ایرانیان باستان، آفرینش «آب» پس از آفرینش آسمان و قبل از آفرینش سایر موجودات بوده است. ایرانیان باستان «آب» را یکی از ایزدان مقدس شمرده، تقدیس و تکریم می کردند. در ايران باستان «تيشـتر و آناهیتا» الهـه آب، باروری و زندگی بودند. «تيشـتر» ايزد باران، اصل آب ها و سرچشمه حاصلخيزی و باروری؛ وَ «آناهیتا» ایزدبانوی آب و سمبل «ولادت، حيات و رستاخيز» و سرچشمه آبهای روی زمین، حامی عشق پاک و بی پیرایه، وَ نگهبان شرافت، پاک روانی و بی آلایشی به شمار میرفت. پرستش آناهیتا، با گسترش آیین مهر بیرون از مرزهای ایران باستان، از طریق دریای مدیترانه به روم راه یافت. ستایش آناهیتا در غرب، با ستایش بزرگ مادر خدایان ممزوج گردید. آب نزد ایرانیان باستان، سمبل «یکی از ایزدان» و مورد تقدیس و تکریم بوده است. در اوستا، به نقش آفرینندگی و زایایی آب و اهمیت و تقدس آن اشاره شده است.
«آب»؛ سمبل «زندگی» و گاه نیز سمبل «مرگ» است که همچون پلی بین دنیای زمینی و ماورا (عالم بالا) عمل می کند. در فرهنگ اسلامی، آب سمبل «زندگی، بهشت، پاكی، زيبايی و آبادانی» است. به باور عرفا آب سمبل «نـور هستی» است كه هر لحظه در عالم، نافذ و جاری است. احیای زمين پس از مرگ به وسیله باران، از آثار رحمت خـداوندی است: «و جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی». (سوره روم؛ آیه 50).
در فرهنگ ایران باستان، درخت را سمبل «صعود» وَ رشد و شکوفایی آن را نماد «گذار از مرتبۀ خاک تا صعود به سمت یزدان و آسمان» می شمردند. درخت همچنین سمبل «باروری دانش و خِـرَد» به شمار می رفت. ایرانیان باستان درختان را مقدس شمرده، درخت هميشه سبز (نخل و سرو) را سمبل «زندگی جاوید» می دانستند. آن چنان که از حجاری های تخت جمشيد برمی آید؛ در فرهنگ ایران باستان، نخل سمبل «برکت و فراوانی»، وَ سرو نماد «جاودانگی و حيات پس از مرگ» بوده است. سرو، نخل،و نیلوفر به ترتیب سمبل «اهورامزدا، مهر و آناهيتا» بوده اند.
یکی از مهمترین نشانه های عید را (نـو) شدن می دانند. در فرهنگ ایرانی که سال جدید و عید با بهار آغاز می شود، مقوله نـو شدن جایگاه ویژه ای دارد. از نظر حضرتعالی فارغ از جنبه های مادی در رابطه با تغییرات شکلی در زندگی، افراد چگونه م یتوانند خودِ درونیشان را از نـو بسازند و شاد باشند؟
دل از طریق اتصال به نور حضرت محبوب می تواند حیات نوینی را سامان بخشد. انسان قطره ای است که اگر به دریای جمال الهی وارد شود؛ معنی و طراوت می یابد و گر نـه در سراب زندگی ناسوت پژمرده می شود و می میرد. حضرت مولانا در دیوان شمس (غزل ۱۳۷۵) می سراید:
بازآمــدم چون عیـد نــو تـا قفــل زنـدان بشکنـم وین چرخ مردم خوار را چنـگال و دندان بشکنم
هفت اختر بیآب را کاین خاکیان را مــیخورند هــم آب بــر آتش زنــم هــم بادههاشان بشکنم
از شــاه بــیآغـاز، من پـرّان شدم چون بــاز مـن تا جغـد طوطی خــوار را در دیــر ویــران بشکنم
ز آغاز عهدی کردهام کاین جان فدای شــه کنم بشکسته بادا پشت جان گر عهد و پیـــمان بشکنم.
بسیاری معتقدند انسان شاد می تواند در هر شرایطی زندگی را خوب بداند. این خوشحالی و احساس رضایت چگونه در افراد شکل می گیرد؟
احساس رضایت بستگی به نظام ارزش ها و هنجارهای هر فرد دارد. به قول «رنـه گنون» عارف و فیلسوف فرانسوی، کمیت گرایان با فربـه تر شدن امکانات مادّی، شاد وَ با نحیف شدن امکانات مادّی، افسرده و دلتنگ می شوند. اما «انسان سالم» به قول «اریک فروم» و «صاحب قلب سلیم» به قول حضرت محبوب در قرآن حکیم، با انقطاع عَن مَا سِویَ الله و خدمت به خلق، همیشه در شادی و بهجت و رضایت به سر می برد. او در کشاکش فراز و نشیب زندگی رضا به رضای حق داده، زیبایی و شکوه زندگی را دو سایه جمال و جلال او می بیند، نـَه در افت و خیزهای فریبنده دنیا. عشق به معشوق سرشار از ناز و راز و کرشمه، اسباب لطافت و طراوت روح آدمی می گردد. حضرت مولوی به زیبایی می سراید:
مـرده بـدم زنـده شـدم گــریـه بـــدم خنــده شــدم دولت عشـــق آمــــد و مــن دولت پـاینـــده شــدم
گفت که سرمست نِـهای رو که از ایـن دست نِـــهای رفتـــم و دیوانـــه شـــدم سلســـله بنــدنــده شــدم
رفتــم و ســرمست شــدم وز طرب آکنــده شـــدم چون کــه زدی بر ســر من پست و گدازنــده شــدم
تـابش جـان یـافت دلــم وا شـــد و بشـکافت دلــم اطلس نــو بـافت دلـــم دشمـن ایــن ژنــده شــــدم
از تــوام ای شهـــره قمــر در مــن و در خود بنــگر کـــز اثــر خنــده تــو گلشــن خنـــدنـــده شــــدم
بـاش چو شطرنــج روان خامش و خود جمـله زبـان کــــز رخ آن شــاه جهان فــرخ و فـرخنــده شـــدم
آموزه های دینی و سیره کلامی و عملی پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار(علیهم السلام) برای شاد زیستن چیست؟
شادی، فطری آدمی است. اسلام ناب محمدی با شادی و بهجت و سرور همراه است. شاد کردن دل انسان، برطرف کردن نیاز مستمندان و رفع گرفتاری گرفتاران، اسباب شادی روح و تعالی و معراج به سوی حضرت محبوب می شود. وَ قَالَ علی(علیهالسلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ: «یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الأَصْوَاتَ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلا وَ خَلَقَ اللهُ لَـهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَی إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّی یَطْرُدَهَا عَنْهُ». امیرالمومنین امام علی(ع) - درود خدا بر آن حضرت(ع) - به «کمیل» فرزند «زیاد نخعی» فرمودند: «ای کمیل! به خانوادهات دستور بده روز را به فراگیری اخلاق نیک بپردازند و شب هنگام در پی کمک رساندن به افتادگان باشند. سوگند به خدایی که صداها را می شنود، هر کس دلی را شاد کند؛ خداوند از آن شادی، لطفی برای او ذخیره می کند که به هنگام نزول بلایی چون سیل در سرازیری به داد او برسد تا آن بلا را از او بگرداند.»
نظر شما