به گزارش خبرگزاری شبستان و به نقل از روابط عمومی مستند خونه»، رضا درستکار منتقد و مجری این نشست، صحبتهای خود را درباره علی معلم آغاز کرد: «درست است که بهار آمده و تکرار طبیعت و نوروز یادآوری شدهاست اما این ایام به دلیل از دستدادن فیزیکی برخی از اشخاص برای ما سخت است و هربار که به یاد معلم میافتم، بغض میکنم. هرکسی که از نزدیکی من و او باخبر بوده به من گفته است که ما این اتفاق را باور نمیکنیم. او درست شبیه «خونه»ای است که در این فیلم دیدیم، مکانی که مثال سرزمین ما است و از بقایای آن پیمیبریم که چه جای نیکی بودهاست. معلم یک نفر نبود و واقعا به اندازه ده مرد جنگی بود. درباره این مرد در این زمان کم و با وجود نداشتن اهلیت چه باید بگویم؟»
وی در ادامه افزود: «همین که یک نفر طی بیست سال یک تنه جهت جریان فرهنگی و هنری را در کشور ما را به سهم خودش عوض کند، کار بسیار بزرگی است. فخری که در کلام این مرد بزرگ بود، بسیار مغتنم بود و البته قابل تکرار هم نیست. فیلمهایی مثل «خونه» یادآور این است که قدر افرادی که با آنها زندگی میکنیم و ارزشمند هستند را بدانیم. این افراد بنا و سنگ نیستند و هرگز نمیمیرند و آثار و علائم آنها باقی میماند. نمیدانم چه طور میشود نبود معلم را باور کرد؟ من که باور نمیکنم و به همین دلیل هم به همسرشان تسلیت نمیگویم. فکر هم نمیکنم در چند دهه آینده کسی مثل او تکرار شود.»
او با اشاره به سابقه آشناییاش با علی معلم بیان کرد:«به اندازه بیست و پنج سال سوادی که حداقل هفده سالش را در خدمت و در معیت او بودم و در مجلهاش قلم زدم میگویم که کسی مثل او تکرار نمیشود. خدایش بیامرزد که میدانم حساش، روحش و قیافه زیبا و مردانهاش در جای جای این سرزمین حاضر است و مطمئن هستم که روحش هم شاد است. کلمات مثل دریا از ذهن من میگذرند اما وقتی میخواهم این مرد را وصف کنم، کم میآورم.»
این منتقد سینما ضمن اشاره به موضوع میراث و توارث توضیح داد: «ما از کجا میفهمیم که مردم با فرهنگی بودهایم یا تاریخ تمدن پرسابقهای داشتهایم؟ یک بخشی از آن پیدا کردن آثار تمدنی کهن از طریق باستانشناسی است اما از کجا متوجه میشویم که در فلان برهه تاریخی این مردم چه فرهنگی داشتهاند؟ این اتفاق تنها از طریق توارث صورت میگیرد. افراد زیادی در طول تاریخ به زبان ما حرف میزدهاند اما از دل آن معدودی چون مولانا، سعدی و حافظ بیرون آمدهاست. بخش زیادی از فرهنگ ما از طریق خواندن این آثار قابل پیگیری است. سوال ما کیستیم؟ سوال مهمی است در عصر امروز و در همه جای دنیا.»
او ادامه داد: «چرا ما از فقدان کسی ناراحت میشویم؟ چون ما با عقل و هوش خودمان وجدان میکنیم که در یک سرزمین بیوجدان زندگی میکنیم که ارزش میراث و توارث را نمیدانند و روی دیوار تخت جمشید هم یادگاری مینویسند. این یادگاری نوشتن روی دیوار تخت جمشید بسیار ما را ناراحت میکند حالا ببینید که یادگاریهای زشت نوشتن روی پیشینه فرهنگی چه زخمی به دل و قلب ما میزند.»
درستکار با اشاره به مستند «خونه» عنوان کرد: «تمام آدمهایی که در این فیلم روبهروی دوربین مینشینند، درباره توارث حرف میزنند. ابایی ندارم که بگویم علی معلم بهترین کلمات را با زیباترین لحن در این فیلم گفتهاست. در این فیلم همه راجع به خودشان حرف میزنند اما معلم قشنگترین کلمات را میچیند و مثل همیشه احساس خودش را جاری میکند و نشان میدهد که ایشان میراثدار خیلی از چیزها هستند. ما میگوییم تاریخ ۲۵۰۰ ساله داریم اما میراثدار آن نیستیم.»
او اضافه کرد:«سرنوشت این «خونه» به ما میگوید که سر آدمهای این خانه هم همین بلاها آمده است. خدایار قاقانی راجع به این گسست فیلم ساخته است. اینکه ما تاریخ فاخری داریم اما گرد و خاکی روی آنها نشسته است. این فیلم میگوید غبار خاطراتمان را بزداییم و قدر داشتههایمان را بدانیم. امشب خرق عادت بکنیم و به جای بحثهای فنی یکبار راجع به قلبمان حرف بزنیم.»
در ادامه این مراسم نوبت به خدایار قاقانی رسید. او جملاتش را اینگونه آغاز کرد: «آقای معلم سلام! واقعیتش را بخواهید قرار بود در این نشست او هم باشد. روز آخر جشنواره فیلم فجر به ایشان گفتم ما یک جلسه نقد و بررسی داریم و دوست دارم شما هم باشید. اتفاقا او گفت حتما میآیم. من به عنوان کوچکترین عضو مجله دنیای تصویر که از سال ۸۳ پیوسته در مجله نوشتم، هرچه که از بودن با او بگویم شیرین است.»
او اضافه کرد: «دلیل بغض من این است که من یک فیلم ساختم که در طول این سالها، پرستوهای آن دانه دانه از این خاک کوچ میکنند. این آخرین کوچ هم برای من خیلی درد داشت و سخت بود. من در این سطح نیستم که چیزی به صحبت بزرگترهایم اضافه کنم. این اولین بار بود که بعد از رفتن او فیلم را میبینم و در عین حال این نمایش برای من تلخ است. اما همچنان حس میکنم که او هست و به همین خاطر هم به او سلام دادم.»
این کارگردان درباره دلیل ساخت این مستند اشاره داشت: «به عنصر وجود انسان و فرهنگش خیلی علاقهمند هستم و فکر میکنم وجود فرهنگ است که هستی را میسازد. در این مستند فرهنگ آدمهایی که به این عمارت پا میگذارند به آن ارزش میدهد. از مالکش میرزا حسن مستوفیالممالکی که مرد شریفی در این شهر و تاریخ بوده تا شاعر این شهر مرحوم محمدعلی سپانلو تا آقای معلم. معلم آخرین تصویر مهمانهای این عمارت است و آخرین کسی است که به این عمارت اضافه میشود.»
او ادامه داد: «ساخت این فیلم و این موضوع قصه طولانیای دارد. دوست دارم در اینجا بگویم که حتی فیزیک این عمارت هم برای ما مهم نیست، آدمهای درجهیکمان را دریابیم که در روح زنده تاریخی ما برقرار هستند. ما هم از بودنشان کیف کنیم و یاد بگیریم. من در معیت معلم و درستکار دیدهام که چقدر آدمهای سینما راجع به همدیگر با بغض و کینه و نفرت حرف میزنند.»
او با اشاره به مفاخر و چهرههای فرهنگی این مستند که در بین ما نیستند، توضیح داد: «این فیلم از یک جنبهای دردآور است چون آدمهایی که دوستشان داشتهام، امروز نیستند که فیلم را با آنها ببینم اما حتما آنها با ما هستند. اولین کسی که او را از دست دادم، سیدمهدی میرافضلی فیلمبردار کار بود. پس از آن شهین مستوفی، احسان نراقی، فریدون حافظی، پرتو مهتدی، محمدعلی سپانلو و حالا هم یک نازنینیار؛ استاد علی معلم. کاش تا زمانی که آنها زندهاند، این اندازه اذیتشان نکنیم و دوستشان داشته باشیم و تکریمشان کنیم. وقتی قدر آنها را بدانیم قدر سرزمینمان، شهرمان و خانهمان را هم میدانیم.»
در ادامه مهندس ظروفچیان دانش آموخته معماری و شهرسازی به صحبت درباره عمارت مستوفیالممالک و هنر معماری این بنا پرداخت: «هنر معماری را در این فیلم دیدم. همانطور که گفته شد ما پاککن به دست گرفتهایم و داریم خاطراتمان را پاک میکنیم. در حالی که ما دارای هندسه پنج هزار ساله مهندسی هستیم. این عمارت ۳۲ هزار روز را طی ۹۰ سال سپری کرده و خاطرات زیادی را از سرگذرانده است. این خاطرات معماری باید یادگاری برای بچههای ما باشد. میراث فرهنگی باید با مقاوم سازی این بناها را نگه دارد تا معماران ما بدانند که در گذشته چه داشتهایم.»
او افزود: «آثار شش هزار ساله موزه رضا عباسی تا ده سال میتواند بدون فروش نفت اقتصاد ما را بچرخاند. ما حدود پانصد عمارت مشابه عمارت مستوفیالممالک در تهران داریم که میراث گذشتگان ما هستند. بیاییم این چنین بناهایی را حفظ کنیم و نسبت به از دست رفتن آنها بیتفاوت نباشیم. معماری ما زمانی در دنیا تک بوده اما متاسفانه هرچه که میگذرد بیارزشتر شده است. لطفا همه به جای پاککردن قلم خلاقیت را به دست بگیریم.»
در بخش دیگری از این نشست دکتر شهرام امینیان نیز با اشاره به ارزش معماری و پرداختن به آن در مستند «خونه» بیان کرد: «شاهد نمایش یک مستند با ارزش بودیم. مستندی که اگر فرنگیها آن را ببینند اتفاقا تحسینش نمیکنند؛ چون این مستند به جای اینکه آبروی مملکت را ببرد و زشتترین گوشههای شهرمان را نشان بدهد تا آنها جایزه خرس و اسب طلایی بدهند، هنرمان را تحسین میکند. هرچند در برخی از آثار دیدهام که صداقت هم به خرج میدهیم و آن را با نهایت زیبایی به تصویر میکشیم! من شاهد بودم که حضور اساتید سالمندی که در شمال و غرب تهران سکونت داشتند و برای مصاحبه به این عمارت میآمدند، چه اندازه دشوار بود اما نتیجه کار بسیار زیبا بوده است. خوشبختانه جلوی تخریب خانه اتحادیه که به خانه داییجان ناپلئون معروف است گرفته شده و امیدوارم این روند ادامه داشته باشد.»
این معمار و پژوهشگر درباره عمارت مستوفیالممالک هم گفت: «ما دائما از فرهنگ و تمدن صحبت میکنیم اما این دو یکی نیستند یکی میراث مادی و دیگری میراث فرهنگی جامعه است. من در هنگام ساخت این فیلم تمدنی زیبا را دیدم اما با فقر فرهنگی. بیشتر در و دیوارهای این ساختمان توسط کارگردانهای قبلی با روزنامه و خمیر و ابر و اسفنج پر شده و آنها یک مخروبه را تحویل جامعه امروزی ما دادند. باید از کسانی چون قاقانی که چنین فیلمهایی میسازند تا جلو این تخریبها را بگیرند، تشکر کنیم. این بناها مفصل تمدن و فرهنگ ما هستند. اطلاعاتی مثل آب قناتی که به این عمارت میرسد متاسفانه به دلیل ساخت پروژه مترو کور شد و خدا میداند که آب این قنات از کجا سر درمیآورد؟»
در ادامه این مراسم پرفسور حسین باهر نیز چند کلامی پیرامون این مستند عنوان کرد:«من دقایقی از فیلم را دیدم و متاسفانه نتوانستم فیلم را کامل ببینم. من ۷۲ سال سن دارم و ۷۲ کشور را هم دیدهام. در تمام دنیا ملت ما را از برخی سیاستمداران ما جدا میکنند و دلیلش هم فرهنگ و تمدن ما است.»
او ادامه داد: «ریشه فرهنگ ادبیات است و هنر هم یک ریشه دارد و آن معماری است. این دو خوشبختانه درست نقطه مخالف نفت و گاز عمل کردهاند که هستی ما را به باد داده است اما فرهنگ و هنر هستی ما را حفظ کردهاست. من به قاقانی برای جمع کردن این همه مفاخر در یک فیلم که به مانند یک موزه است تبریک میگویم.»
پس از آن نوبت به مینو معلم خواهر علی معلم رسید که درباره این مستند صحبت کند:«خیلی ممنونم بابت ساخت این فیلم جالب و آموزنده. سوال رضا درستکار که گفت ما کیستیم؟ سوال بسیار مهمی است. به نظر میآید سه جواب به این سوال در فیلم داده شد. یکی جواب نوستالژیک بود که از منظر زیباییشناسی اشرافی طرح شد. دوم این بود که این بناها به صورت میراث فرهنگی درمیآیند که ما به بازدید از آنها میپردازیم و جنبه توریستی دارند. سوم هم جواب رضا درستکار بود که معتقد است تناقضی بین سنت و مدرنیته نیست و ما میتوانیم آنها را با هم تطبیق کنیم. ما میتوانیم معماری کهن ایران را حفظ کنیم و درعین حال ساختمان بلند هم بسازیم و این دو با هم در تناقض نیستند.»
آذر معماریان همسر مرحوم علی معلم نیز در این مراسم حضور داشت. او بیان کرد: «خدمت تمام دوستان و همکاران شوهرم سلام میکنم.رضا درستکار در روزهای سختی یارغار همسرم بوده و خدایار قاقانی هم بعضا با ما در دادگاههای مطبوعات شرک میکرد. علاوه بر این جسارت رفتن به دنبال چنین سوژههایی خودش نیازمند تشویق است.»
او با اشاره به ضایعه درگذشت علی معلم نیز اظهار داشت: «راستش برای صحبت کردن آمادگی ندارم چون هیچوقت فکر نمیکردم روزی اینقدر زود فرا برسد که در مورد حضور نداشتن فیزیکی علی صحبت کنم. علی آنقدر بزرگ بود که میتوانم بگویم به لحاظ بینش یک فیلسوف بود و راجع به هر مقولهای نظر داشت. نوزده سال داشتم که با او آشنا شدم. اولین باری که دیدمش به قدری پخته و با سواد و جلوتر از زمان صحبت میکرد که فکر کردم که با یک آدم تحصیلکرده ۵۰ ساله حرف میزنم.»
او ادامه داد: « کاریزما، میمیک صورت و شیرین سخن گفت معلم در برخورد اول آدم را جذب میکرد و از همه مهمتر این بود که همیشه به گذشته و خانوادهاش افتخار میکرد. همیشه میگفت کسی موفق است که اگر پدرش یک کارگر ساده است با افتخار بگوید که من پسر آن کارگر ساده بودم. من خیلی راجع به او صحبت نمیکنم در این روزها دوستان راجع به او بسیار حرف زدهاند که به نظرم مهر تاییدی است برای بودن همیشگیاش.»
در این مراسم همچنین علی ظهوری خبرنگار سینما متن تبریک نوروزیاش را که برای علی معلم نوشته بود خواند. خدایار قاقانی در پایان مراسم از خانواده علی معلم و حاضران در جلسه بابت تماشای این مستند و حضور در این جلسه یادبود تشکر کرد.
در این نشست علاوه بر خانواده «علی معلم» و افرادی که درباره فیلم به صحبت پرداختند، چهرههایی چون ؛ دکتر اشکان امینیان، علیرضا سعادتنیا، امیرحسین آسانی، شهرام شرفابیانه، رضا رضوی، فرید فرخنده کیش، امیرموسی کاظمی، علی افشار، عدنان شاهطلایی، علی ابوالخیریان، عباس حبیبی، دکتر برقعی، جمعی از فعالان حوزه تئاتر، میراث فرهنگی، مهندسان و پژوهشگران معماری نیز حاضر بودند.
نظر شما