به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی کتاب «درآمدی بر مبانی کلامی علم دینی؛ با تأکید بر علوم انسانی» اثر حجت الاسلام والمسلمین قاسم ترخان مدیر گروه کلام و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد. این کتاب ضمن تحلیل چالشهای معرفتشناسی، علمشناختی و دینشناختی ناظر به عدم امکان تأثیرگذاری باورهای کلامی بر علوم انسانی و نقد آنها، تأثیر حداکثری گزاره های کلامی را در همه مؤلفه های ماهیت ساز و هویت ساز علم تصویر میکند. در گفتگویی با نویسنده این اثر به بررسی ویژگیهای این اثر و ضرورت بحث علوم انسانی اسلامی پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست:
عنوان کتاب شما «درآمدی بر مبانی کلامی علم دینی» است. تاکنون چنین عنوانی در مورد علم دینی ندیده بودم! در مورد موضوع فلسفی علوم، مباحثی دیده بودیم، چرا کلام می تواند مبنای علوم قرار گیرد؟
فلسفه، تأمینکننده مبادی تصوریه و تصدیقیه علم است و تعریف موضوع و اجزاء و جزئیات موضوع و اعراض ذاتی، کار فلسفه است. امروزه کلام ما فلسفی شده و از این جهت کلام میتواند وظیفه و کارکرد فلسفه را برعهده و مبنای علوم قرار گیرد.
اعتقاد به قانونمندی جهان، تعریف انسان و تبیین حقیقت وجودی انسان و اینکه جهان را مانند ماشین تصور نکرده و غایت را از جهان حذف نکنیم از مباحث کلامی است. در علم کلام با استمداد از آیات و روایات می توان انسان را حی متأله تعریف کرد. این تعریف آثار مهمی در علوم انسانی خواهد داشت. یکی از عوامل معرفتی اثرگذار در علوم انسانی بایدها و نبایدها و ارزشهاست.
ایدئولوژی چگونه بر علوم انسانی اثر می کند تا بتوانیم نقش باورهای کلامی را معلوم کنیم؟!
تأثیر ایدئولوژی بر بخش هنجاری علوم انسانی روشن است و حتی بر بخش توصیفی علوم انسانی نیز قابل انکار نیست؛ زیرا میتوان از امر و نهی شارع گزارههای توصیفی استخراج شود مثلا میتوان از آیات قرآن به دست آورد که عدم پرداختن زکات سبب فقر در جامعه میشود.
علوم انسانی توصیفی و هنجاری مبتنی بر انسانشناسی میباشند. این مسئله در علوم توصیفی روشن است اما در علوم انسانی هنجاری که بایدها و نبایدهای رفتاری را برای انسان تجویز میکند، باید گفت: ابتدا هدفی برای رفتار ارادی در نظر گرفته و بر اساس آن هر فعلی ارزشگذاری میشود. ترسیم اهداف رفتاری خود متوقف بر تعیین هدف و کمال نهایی وجود انسان است که آن هم به نوبه خود منوط به شناخت حقیقت وجود آدمی است.
در موضوع، روش و هدف علوم انسانی و عناصر دیگر آن اختلاف نظر وجود دارد. در کتاب نشان داده شده است که چگونه عناصر یاد شده و حتی نظریات علوم انسانی از کلام شیعه تأثیر خواهد پذیرفت.
در کتاب «درآمدی بر مبانی کلامی علم دینی؛ با تأکید بر علوم انسانی» به چه مباحثی پرداختید؟
توجه دارید که بحث علم دینی یکی از موضوعات چالش برانگیز است. کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول به مبادی تصوریه و مفهوم شناسی اختصاص دارد. مباحثی مانند مبانی به چه معناست؟، کلام به چه معناست؟، مراد از مبانی کلامی چیست؟ علم چه معنایی دارد و چه تعاریفی از آن ارائه شده است؟ علوم انسانی به چه معناست و تعاریفی که از علوم انسانی به صورت پیشینی و پسینی ارائه شده و ماهیت علوم انسانی چیست؟ علاوه بر آن دیدگاه هایی که ناظر به علم دینی است و تعریف علمی دینی چیست؛ یعنی چیستی علم و چیستی علوم انسانی و چیستی علوم انسانی اسلامی دراین قسمت مطرح میشود.
بخش دوم به امکان علوم انسانی اسلام اختصاص دارد. می دانید چند بحث اساسی پیش از ورود به اسلامی سازی علوم انسانی وجود دارد؛ یکی این است که آیا اصولا علم دینی، امکان دارد یا ندارد؟ این پرسش یکی از بحث های مهم و ابتدایی علم دینی است. اگر امکانش را ثابت کنیم، آن وقت نوبت به این بحث می رسد که آیا اصولا ضرورتی وجود دارد که ما به این بحث بپردازیم یا نه؟! آیا فایده ای بر این بحث مترتب است یا نه؟ آیا اصولا این بحث جایز است یا نه؟ جواز بحث علم دینی هم مطرح است، آیا اصولا روا هست که وارد این بحث شویم یا نه؟ اینها چند پرسش اساسی است که در علم دینی مطرح می شود؛ قبل از اینکه اصلا ما به این بحث بپردازیم که چگونه باید علوم را دینی کرد. به بیانی دیگر؛ قبل از اینکه به این بحث بپردازیم که چگونه باید علم را دینی کرد، باید به این سؤالات پاسخ داد.
ضرورت بحث علوم انسانی اسلامی و یا اسلامیسازی علوم انسانی بیشتر احساس می شود به جهت اینکه تمدنها بر اساس علوم انسانی شکل می گیرد. بحث سبک زندگی و مسائلی از این دست از علوم انسانی تغذیه می شود. بر اساس این امر ضرورت اسلامی سازی علوم انسانی بیشتر مورد توجه است و مورد چالش قرار گرفته است.
ما اگر بخواهیم علوم انسانی را از مبانی سکولاریسم پیرایش کنیم و علوم انسانی اسلامی تأسیس کنیم. طبیعتا باید به سؤالات گفته شده پیش از این مباحث بپردازیم؛ اول باید به چالشهایی که در این حوزه وجود دارد پاسخ دهیم و این چالشها حل شود.
ضرورت بحث علوم انسانی اسلامی و یا اسلامیسازی علوم انسانی بیشتر احساس می شود به جهت اینکه تمدنها بر اساس علوم انسانی شکل می گیرد
چه چالش هایی در این عرصه وجود دارد؟
چالشهای دینشناختی و علمشناختی که در این زمینه وجود دارد باعث شده عده ای قائل به عدم امکان علوم انسانی اسلامی شوند یا چالشهایی که ناظر به مباحث معرفت شناختی است. در این تحقیق تلاش شده در مرحله اول چالشهای معرفتشناختی و در مرحله بعد چالشهای علمشناختی ، و در مرحله سوم چالشهای دینشناختی دسته بندی و به آنها پاسخ داده شود؛ یعنی اشکالاتی که باعث شده عده ای قائل به عدم امکان علم دینی شوند و بر اساس آن به عدم امکان علوم انسانی اسلامی حکم کنند، تحلیل شود و بدان پاسخ داده شود.
در بخش سوم که بخش مهم کتاب است تلاش کردیم چگونگی تأثیر باورهای کلامی را بر علوم انسانی نشان دهیم که البته اگر نیاز باشد توضیح خواهم داد که فواید این امر چه خواهد بود و به چه جهت ما به دنبال این بحث بودیم.
منتقدین علم دینی چه در داخل و چه در خارج کم نیستند، چه پاسخی به این افراد دادید؟
بیان شد که این کتاب از سه بخش تشکیل شده است؛ یک بخش ناظر به مباحث مقدماتی، یعنی مفاهیم و کلیات است. در بخش دوم که عنوان کلی آن ناظر به امکان و عدم امکان علم دینی یا علوم انسانی اسلامی است. در این بخش دو فصل کلان مطرح شده است. در فصل اول ادلهای که منکرین علم دینی ارائه می کنند، مطرح شده است. این ادله دو گونه اند، گونه ای ناظر به مباحث تاریخی است، یعنی یک دسته از مباحث مطرح می شود که این تجربه ای است که دیگران انجام دادند و این تجربه ناموفقی بوده است.
ما این بحث را تحلیل و بیان کردیم که اگر این تجربه ناموفق بوده به خاطر ویژگی و خصوصیتی بوده که در آن دین وجود داشته است، مثلا مسیحیان یا مارکسیستها نتوانستند تأثیری در مسیحیسازی یا مارکسیستی سازی علم داشته باشند و ایدئولوژی خودشان را به علم منتقل کنند. این به خاطر ضعف و مشکلاتی بود که در این مکاتب وجود داشت و ما به خاطر ویژگی هایی که برای دین اسلام قائل هستیم که منشأ واقعی دارد و از واقعیت گزارش می دهد، از این جهت با مشکل روبرو نیستیم و تجربه ناموفقی را در پیش رو نداریم.
چیزی که مهم است، این است که بحث را به صورت منطقی دنبال کردیم. این گونه دیگری از ادله است؛ یعنی تبیین کردیم که استدلالهای منکران علم دینی و چالشهایی که آنها به صورت منطقی مطرح میکنند چیست. این چالشها دسته بندی شد و با دسته بندی این چالشها و حل آنها، امکان علم دینی را تبیین کردیم و توضیح دادیم. بخشی از چالشها و اشکالاتی که مطرح میکنند چالشهای علم شناسی است یعنی آنها می گویند علم اصلا دینی و غیردینی ندارد. چه ویژگی هایی برای علم تجربی قائل هستند مثلا بحث عینیت را مطرح می کنند بحث هویت جمعی علم را مطرح می کنند و امثال اینها که این بحث در اینجا تحلیل شده است یعنی همه آن مباحثی را که به عنوان چالش سر راه اسلامی سازی علوم انسانی است، از حیث علم شناختی و مباحث فلسفه علم تبیین شده است یا مثلا بخشی از اشکالات ناظر به مباحث دین شناختی است. به عنوان مثال گفته شده که قلمرو دین حداقلی است یعنی دین این ظرفیت را ندارد که در علوم مداخله کند و به اسلامی سازی علوم بپردازد. دین فقط یک هدف حداقلی دارد و باید به مباحث اخروی بپردازد. این چالش دین شناختی است، این چالش در این اثر تبیین و توضیح داده شده و در این کتاب حل شده است.
بخشی از چالشها، چالشهای معرفت شناختی است که ما به آنها پرداختیم و آنها را حل کردیم، این ناظر به بخش دوم کتاب است که آن مباحثی را شامل می شود که ناظر به بحث امکان بحث علم دینی است، اما بخش سوم که مهترین بخش این کتاب است تحلیلی را ارائه می کند که چگونگی تأثیر باورهای کلامی را بر علم نشان می دهد.
در این بخش تلاش کردیم که از زوایای مختلف تأثیر علم کلام را بر علوم انسانی نشان دهیم. فایده ای که این بحث داشته این بوده که آیا اصلا امکان پیراستن علوم از جهانبینیها و ایدئولوژیها امکان پذیر هست یا نیست؟ این بحثی است که در اینجا پاسخ درخوری را پیدا می کند. دوم اینکه در کجاها امکان پذیر نیست و اگر امکان پذیر نیست، ما باید توجه به این مباحث داشته باشیم. در واقع پیش فرض ها و باورهایی را در علوم دخالت دهیم که اینها مدلل هستند نه معلل، به این معنا که آنهایی که استدلال یقینی و قطعی پشت سرش هست باید در علم تأثیرگذار باشند و به اسلامی سازی علم کمک کنند.
کتاب هایی که در زمینه علم دینی و علوم انسانی اسلامی نوشته شده را حتما دیدید، کتابی با عنوان کتاب شما که من ندیدم اما راجع به علم دینی و علوم انسانی اسلامی بسیار هست. ویژگیهای کتاب شما که آن را از کتابهای دیگر جدا می کند، چیست؟ به چه مباحثی پرداختید که در کتابهای دیگر نیست؟
در مقدمه نوآوری های کتاب را بیان کردم؛ برخی از این مباحث جسته و گریخته در بعضی از کتابها دیده می شود، منتها ما به دنبال چند چیز بودیم: اولا جامعیت بحث برای ما خیلی مهم بود. اینکه مباحث را در شکل کلان ببینیم و به تمام مباحث توجه کنیم. دوم اینکه تلاش کردیم بحث را در ساختار منسجم و منطقی ارائه کنیم. به نظر می رسد ساختاری که ما انتخاب کردیم در نوع خود بدیع است و در جای دیگر بدان توجه نشده است. سوم اینکه مباحث کلامی، یعنی ارتباط بین علم کلام و بحث علوم انسانی اسلامی را دنبال کردیم و تکیه ما بر روی این مباحث بوده است. در برخی از مباحث که دیگران نوشته اند طبیعتا نکاتی آمده، منتها بیشتر توجه به مبانی فلسفی بوده است که ما تلاش کردیم این بحث را از منظر علم کلام دنبال کنیم. نکته چهارم اینکه چگونگی تأثیر باورهای کلامی را جای دیگری ندیدم که ما از سه منظر این بحث را پی گیری کردیم. از حیث گستره متعلق تأثیر، از حیث زمان و به لحاظ واسطه و اینکه تأثیرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم به این بحث توجه شده است.
در اسفند ۹۵ کرسی علمی ترویجی را برگزار کردم که عنوانش چگونگی تأثیر باورهای کلامی در علوم انسانی بود که به صورت مفصل به این بحث پرداختم. به نظرم در این قسمت مباحث جدید و بدیعی وجود دارد که تدوین آنها فرصت زیادی را می طلبد. مباحثی وجود دارد که کسی به آنها نپرداخته است که همه اینها را در کتاب بحث کردیم و به تمام زوایا پرداختیم، علاقه مندان می توانند به کتاب مراجعه کنند.
نظر شما