به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، در این کتاب که نشر «او»آن را منتشر کرده است، نویسنده تلاش می کند تا مسایل مهمی چون بحران ها زیست محیطی چون خشکسالی را برای مخاطبان خود بازگو کند.
نویسنده که خود مدرس زبان فارسی است در بخشی از کتاب خود چنین می نویسد:« در این گیر و دار خبری عجیب همه را غافلگیر کرد؛ گروهی از پیرمردان و پیرزنان بسیار سالخورده که در کودکی کباب خورده بودند و هنوز مزهاش را فراموش نکرده بودند، قصد داشتند یکی از گاوها را ربوده و کباب کنند. آنان یک کپسول گاز از گنجینهی ایران باستان برداشته بودند و می خواستند با آن آتش برافروزند. خیلی زود نقشهشان با شکست روبرو شد و همگی بازداشت شدند. حالا مردم دنیا وجود حیوانات را پذیرفته بودند و کسی نمیتوانست کاوه را خیالباف بنامد.»
همان طور که مشخص است این کتاب برای نوجوانان نوشته شده است وخود نویسنده نیز هدف خود را از تالیف این اثر آشنایی دانش آموزان خود با بحران های مختلفی زیست محیطی مانند خشکسالی می داند و از این روست که دست به تالیف چنین اثری برای نوجوانان کرده است.
نویسنده در این اثر از نامهای اساطیری ماننده "کاوه" و "آرش" بهره برده است و و فضایی را ترسیم می کنند که برخی از موجودات به خواب غیر طبیعی "بوشاسپ" رفته اند و دیو بوشاسپ بر آنان غلبه کرده است و اکنون قهرمانی چوت "سام" لازم است که غلبه دیو بوشاسپ را از آنها بردارد و از این رو کاوه برای این کار انتخاب می شود و شاید نویسنده نام کاوه از از این جهت بر می گزیند که روزگاری در شاهنامه قیام کاوه منجر به رهایی مردم از ظلم ضحاکی می شود . بنابراین نویسنده تلاش می کند کاوه داستانش را چون قهرمانان اساطیری جلوه دهد و درباره او می نویسد:«وقتی کاوه به سن دوازده سالگی رسید، مانند جوانان بیست ساله بود. نیروی بدنی و هوش بسیار بالایی داشت. هرگاه او و آرش در خیابان راه می رفتند، بچه ها آنان را با انگشت به هم نشان می دادند و می گفتند :«پسران خندان...پسران خندان...»
داستان روال ساده ای دارد و نویسنده با قلمی ساده و شیوا به بیان مسایل خود می پردازد و خواننده را با خود همراه می کند.
در بخش دیگری از این اثر می خوانیم:«پدر و مادر گرامی : شما را از ژرفنای دل دوست دارم .ببخشید که بی اجازه می روم؛ ترسیدم شما اجازه ندهید. من می روم تا آخرین گاوهای دنیا را با خودم به تهران بیاورم. می روم تا دانه های گندم و گیاهان گوناگون و آب های جاری را نجات دهم. من این آخرین بخت شادی جهان را از دست نمی دهم. حاضرم در کوه دماوند گم و گور شوم، ولی در این تنهایی سرگردان نباشیم. دنیای بی گاو دنیای وحشتناکی است. دنیای بی گندم و آب و گیاه جای پلیدی است. من به کوه دماوند می روم...»
نشر« او»آخرین گاوهای دنیا اثر عباس سلیمی آنگیل را در 69 صفحه چاپ کرده است.
نظر شما