خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛
گرد پیری همراه با رنجی طولانی در چهره اش موج می زند، آرام آرام با لحنی صمیمی که ریشه در مهمان نوازی وی داد به نشستن در قسمت بالای خانه تعارف می کند.
شکر علی کرم بیگی، پیر مرد رنج کشیده ساکن منزلی کوچک در روستای بیژنوند علیا واقع در 25 کیلومتری شهر فیروز آباد از توابع شهرستان سلسله استان لرستان است.
وی پدرهفت فرزند پسر و یک فرزند دختر است، گویا رنجی از کم توجهی فرزندان و باری سنگین از دردی بی درمان را به دوش می کشد.
کوچکترین فرزند پسرش معلول است و در روستایی دور افتاده زندگی می کند.
مادر در دوران کهنسالی، از فقر و رنج بریده و به منزل دخترش پناهنده شده اما، پدر، پدر است دیگر عادت کرده است که باید تکیه باشد اجازه بریدن و به سیم آخر زدن و رها شدن ندارد.
شاید پدر هم بریده است اما به ناچار همچون کوهی استوار است، با نگرانی به فرزند معلول نگاه می کند و گویا از هر رنج فرزند ضربه ای می خورد و سربلند می کند تا سایبان فرزند باشد.
محمود کرم بیگی، فرزند معلول وی است که از ناحیه پا فلج است و برای گذراندن زندگی خود همچون طفلی چهار دست و پا حرکت می کند.
این معلول کارت حمایت بهزیستی دارد البته این کارت سال هاست در دست مادر است مادری که از نگهداری وی و پدر پیرش بریده و از منزل متواری شده است و محمود کرم حتی مستعمری ماهانه بهزیستی را دریافت نمی کند.
محمود، به دلیل نداشتن ویلچر، هم اکنون باری سنگین بر دوش پیرمردی سالخوره است و برای هر حرکتی باید رنجی کشیده و رنجی دیگر بر پدر تحمیل کند.
دیوار های منزل این پدر و فرزند، شانه به شانه دیوار منزل دیگر فرزندان است، اما «شکر علی» خود به تنهایی غذا می پزد، مرد است دیگر پخت نان نمی داند، اما نان های محلی که در قدیم مردان در هنگام تنهایی و تفریح در کوه از آن می پختند چون" گرده" را می پزد.
دیوار های منزل این پدر و فرزند گلی است و قدمت بسیار طولانی دارد، هر لحظه بیم آن می رود که دیوارهای ترک خورد فرو ریزد.
منزل کاه گلی این پدر کماکان حالت قدیمی خود را حفظ کرده است واز وسایل خانه چند تکه فرشی کهنه و چند تکه گلیم پاره شده و تعدادی ظرف و ظروف قدیمی دارد.
شکر علی کرم بیگی، این پدر زحمت کش، در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در خرم آباد، گفت: دراین سال های پیری تنها دغدغه و نگرانی من فرزند معلولی است که نمی دانم در صورت نبود من چه سرنوشتی در انتظار وی است.
وی با بیان اینکه هم اکنون زندگی ما همراه با رنج و سختی است، افزود: با وجود سختی های زیاد به دلیل نبود همسر باز شکر گذار خداوند هستم که فرزند معلولم شب ها آسوده می خوابد و از جانب من خیالی آرام دارد.
کرم بیگی، با بیان اینکه حدود هشتاد سال عمر از خدا گرفته ام، ابراز کرد: به دلیل کهولت سن الان کم شنوا هستم، بینایی خود را نیز تا حدودی از دست داده ام و هرشب و روز از درد پا و کمر نالان هستم.
وی افزود: برای جابجایی محمود بسیار مشکل دارم چون توان کمک کردن را ندارم ولی با این حال به رغم کمر درد در حد توان کمک می کنم و همه دغدغه ام مشکلات این فرزند فلج است.
کرم بیگی، با بیان اینکه هم اکنون هیچ درآمدی ندارد، افزود: مقدازی زمین کشاورزی دارم که به دلیل ناتوانی برای کار کشاورزی دیگر فرزندانم این در این زمین ها کاشت و برداشت کرده و سالی حدود 30 تا40 هزار تومان به عنوان اجاره به ما پرداخت می کنند.
وی افزود: هشت فرزند دارم ( هفت پسر و یک دختر) ولی حتی یکی از آنها به ما سری نمی زند و خودم نان های کوچک و نان های قدیمی را می پزم که به دلیل ناتوانی بیشتر مواقع نیمه سوخته است.
کرم بیگی، با اشاره به اینکه مادر محمود حدود چهار سال است که منزل را ترک کرده و در منزل دخترش زندگی می کند، بیان کرد: در این مدت کارت مستمری بهزیستی محمود را نیز با خود برده است.
کرم بیگی، که خود نیز تحت حمایت کمیته امداد است افزود: هم اکنون در سال های پیری از نهادهای حمایتی چون بهزیستی و و موسسه های خیریه درخواست دارم به کمک فرزند معلوم آمده و خیال من را از زندگی وی آسوده کنند.
بی تردید در صورت تهیه ویلچر برای این معلول قدمی در مسیر بهبود زندگی و برگشت روال این زندگی به حالت معمولی فراهم شده و این پدر سالخورده می تواند با آرامش بیشتری زندگی را ادامه دهد.
تصویری از کارت بانک این پدر سالخورده برای افراد توانمند و خیر در کنار این گزارش قرار می گیرد که در صورت تمایل افراد خیر حمایت های مادی خود را به حساب وی واریز نمایند.
نظر شما