به گزارش خبرگزاری شبستان از قم، آیت الله مکارم شیرازی در یادداشتی به تبیین خاستگاه فکری حقوق بشر آمریکایی پرداخت که به شرح زیر است :
در عصر و زمانه ای به سر می بریم که علیرغم وضع برخی قوانین در حفظ حرمت انسان، صلح ،آرامش و سعادت انسان، اما زمانی که این قوانین برای منافع شخصی گروهی از دولتها و سیاستمداران دنیا تزاحم پیدا می کند، همه آن جوامع به ویژه آمریکا، آنها را به فراموشی میسپارند.[1]
در این بین باید به سقوط هواپيماي مسافربري ايران توسط ناوگان متجاوز آمريكا در 12 تير ماه 1367 اشاره کرد که خوى ضد بشرى آمریکا را بیش از پیش آشکار می کند.[2]
در حالی که منافع شخصی ما در این است که به این قوانین احترام بگذاریم و از ویرانی ها، کشتارها و برباد رفتن ثروتهای عظیم و نابودی عمران و آبادانی جوامع بشری جلوگیری کنیم که در صورت تحقق این مهم، دنیای دیگری داشتیم.[3]
لذا حقیقت این است که مسألۀ حقوق بشر به یکی از ابزارهای مهم در دست استکبار جهانی و ظالمان به ویژه آمریکا تبدیل شده است[4] که نتیجه ای جز ویرانی و کشتار بیگناهان در بر نداشته است. [5]
خاستگاه فکری حقوق بشر آمریکایی
در تبیین این مسأله باید به افكار دانشمند انگلیسی به نام بنتام توجه نمود که حقوقدانان زيادى را هم چون استين، جان استوارت ميل، هارت، ايرينگ و كِلْسِنْ.. را در غرب تحت تأثير خود قرار داد و منشأ تحوّلاتى در حقوق آمریکا و ساير كشورهاى اروپايى هم چون انگلیس گرديد.[6]
بنتام تنها دو اصل امنيّت و فايده را از ميان ارزش ها به رسميّت مى شناسد، [7] لذا نتيجه مى گيرد كه در حقوق، در كنار قواعد متغير، اصول ثابت و غير متغيرى نيز وجود دارد كه از تعقل محض به دست نمى آيد بلكه بايد از طريق فايده گرايى به آنها دست يافت. جالب اينجاست كه بنتام به اتكاى همين اصالت فايده همجنس گرايى را تأييد مى كند چرا كه به عقيده او[8]براى جرم دانستن آن، نفعى متصوّر نيست علاوه بر اين كه تشخيص و تعريف آن هم مشكل است و تأمين شاهد و دليل براى اثبات آن كه عملًا در خفا انجام مى شود، مشكل تر مى باشد.[9]به علاوه از نظر اجتماعى، چنين عملى، اهميّت ويژه اى ندارد، بنابراين نفع حاصل از ترك مجازات چنين افرادى بر ضرر ناچيزى كه براى جامعه خواهد داشت، ترجيح دارد.[10]
بنتام معتقد است كه نقش حقوق و دولت، تأمين امنيّت است زيرا بدون امنيّت، سعادت جمعى و فردى ممكن نيست [11]لذا بنتام منبع و خواستگاه حقوق را حاكميّت و فرمانروايى دولت مى داند،[12] بر اساس همين ديدگاه و نیز اصالت دادن به نفع و فايده است كه بنتام، نظم و امنيّت جامعه را بزرگترين فايده مى داند و در نتيجه ديكتاتورى را مشروع مى شمارد چرا كه نفع مردم را در اطاعت از سلطان مى داند.[13]،[14]
با تأمل در این دیدگاه باید گفت تفكيك حقوق از اصل عدالت يكى از ويژگى هاى مكتب بنتام است که بهترين زمينه را براى سوء استفاده از قدرت و ديكتاتورى دولت ها فراهم مى آورد همان گونه كه در كلام بنتام نيز به آن تصريح شده است در حالى كه با معيار قرار دادن اصل عدالت در جامعه، مى توان از بسيارى از سوء استفاده هاى احتمالى قدرت حاكم جلوگيرى كرد.[15]
از سوی دیگر اين مطلب كه همه تعارضات اجتماعى ناشى از تعارض منافع مى باشد و با حلّ تعارض منافع، مشكلات اجتماعى حل شده و هدف نظام حقوقى، تأمين مى گردد، اشتباه بزرگ ديگرى است كه در مكتب بنتام ديده مى شود زيرا انسان در عين اهميّت دادن به ماديّات و مسائل اقتصادى، ارزش هاى بسيار ديگرى را نيز همچون ارزش هاى والاى اخلاقى و معنوى دنبال مى كند.[16]،[17]
هم چنین مطابق ديدگاه مكتب رئاليسم حقوقى آمريكا ، حقوق، ناشى از آراى دادگاههاست و به همين جهت بر روان شناسى قضايى و عواملى كه دادرس را به قواعد حقوقى رهنمون مى کند تكيه خاص شده است. [18]
لذا در نظام حقوقی غربی که در كشورهايى همچون انگلستان، آمريكا، كانادا و استراليا حاكم است منبع اصلى حقوق، رويه قضايى است كه به وسيله آراى دادگاه ها شكل مى گيرد و قانونى كه توسط مجالس قانون گذارى وضع مى شود، از این رو منبع درجه دوم، حقوق است حال آنکه اين رویکرد دقيقاً بر خلاف نظام حقوق اسلام است .[19]
همه این چالش های در نظام حقوقی آمریکا و دیگر جوامع غربی ارمغان تلاش هايى است كه بشر بدون اتكاى بر تعاليم دينى و وحى در طول قرون متمادى براى تعيين مبانى واقعى حقوق و پى ريزى يك نظام اجتماعى كه بتواند مصلحت و سعادت وى را تأمين نمايد، انجام داده است.که نشان دهنده راه پر از آزمون و خطايى است كه بشر طى كرده است و هرچه زمان پيشتر مى رود، تناقضات آنها شديدتر و آشكارتر مى گردد.[20]
آمریکا؛ بزرگترین ناقض حقوق بشر
در عصر حاضر خيلی چيزها پيشرفت کرده است و زمان صنايع بزرگ و ساختمانهای بزرگ و اقدامات بزرگ است لیکن در کنار پیشرفت های بزرگ ، عصرحاضر را بایدعصر دروغ های بزرگ نامید که يکی از اين دروغهای بزرگ حقوق بشر است.[21]
در دنياى امروز به دفعات شعار حمايت از مردم مطرح می شود، مسئله دموكراسى، حقوق بشر و آزادى انسانها از جمله شعارهاى رياكارانه در تمام دنياى غرب است؛ حال آنکه غربيها مصداق واضح ريا كارى هستند و از همه آنها رياكارتر آمريكا است.[22]
زیرا وقتى مى گويند دموكراسى منظورشان جامعه اى است كه حافظ منافع آنها باشد. اگر حكومتى در خدمتشان باشد از ليست سياه خارج است و اگر حكومتى در مقابل آنها و مخالف برنامه هاى آنها باشد، در ليست سياه جاى دارد. اينها در شعارهايشان فريبكارند. بايد جوانان را بيدار كرد و بيچاره كسانى كه آلت دست آنها هستند؛ تا آنجا كه به دردشان بخورند مى دوشند و وقتى به دردشان نخوردند دور مى اندازند.[23]
به راستی در ميان غربيها بالاخص آمریکا كجا سراغ از دفاع مظلوم داريد؟! آنها فقط به دنبال حفظ منافع خود هستند.[24] که قتل عام مردم هيروشيما توسّط آمريكا نمونه ای از خوی ضد بشری این رژیم مستکبر به شمار می آید.[25]
ماهیت جنگ طلبانۀ آمریکا در سایۀ ادعای مضحک حمایت از حقوق بشر
گفتنی است کشورهای غربی و آمریکا تلاش میکنند تا با ظاهری شکیل و زیبا باطن جنایتآمیز خود را بپوشانند،در وضعیت کنونی دنیا شاهدیم که ظاهر آن تمدن و حقوق بشر و مجامع جهانی است که قرار است از حقوق انسانها دفاع کنند اما در باطن انواع و اقسام جنایتها را به اسم حقوق بشر مرتکب میشوند و بر مردم مظلوم دنیا تحمیل میکنند.[26]
در این میان باید به اظهارات سخیف دولتمردان آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل علیه ایران در طرح گزینه های روز میز اشاره کرد ؛ حال آنکه طرح گزینه روی میز آمریکا نشانه یاغیگری است ؛ لذا باید سران کاخ سفید را مورد عتاب قرار داد که به راستی کدام قانون به شما اجازه این گستاخی را داده است، من هر وقت اراده کنم حمله میکنم با کدام مجوز و قانون؟.[27]
واقعاً مضحک است که آمریکاییها با آن سابقه و عملکردشان در نقض آشکار حقوق بشر دم از حقوق بشر میزنند، یا رژیم صهیونیستی که میگوید اگر صلاح بدانم به سوریه و مراکز اتمی ایران حمله میکنم؛ آیا یاغیگری چیزی غیر از این است؟ این همه نهاد و مجامع حقوق بشر برای چیست؟ این توحش و بربریت است[28].
تبعیض نژادی در آمریکا و نقض حقوق سیاهپوستان
تأسف آور است که هنوز در جامعه به اصطلاح پيشرفته اى همچون آمريكا، مسأله نژاد سفيد و سياه ، حل نشده، و سياهان از تبعيضات دردناكى در بطن اين جامعه رنج مى برند.[29]
لذا مدعیان حقوق بشر از جمله آمریکا ، به هيچ وجه پايبند حقوق بشر و دموكراسى و آزادى نيستند. به راستى حقوق بشر به چه ميزان در آمريكا رعايت مى شود؟ چقدر بين سفيدپوستان و سياه پوستان آمريكا فاصله است؟ آيا حقوق بشر اقتضا مى كند كه در بسيارى از شهرهاى آنان هتل ها، رستورانها و پاركهاى سياهان و سفيدها از هم جدا باشد، و سياهان حقّ استفاده از مكانهاى خصوصى سفيدها را نداشته باشند؟[30]
حقیقت آن است که سياهان آمريكا در كنار سازمانهاى عريض و طويل جهانى هنوز حقوق حقّه خود را دريافت نداشته اند[31]،بلکه در آمريكا هنوز مشكل سپاه پوستان حل نشده، زيرا هنوز سفيدپوستان آمريكا حاضر نيستند براى سياه پوستان تمام حقوق شهروندى را بپذيرند.[32]
اگر يك روز هيتلر مى گفت: «خون سياه پوستان آلودگى و تعفن خاصى دارد و آميخته شدن آن با خون سفيد پوستان اروپا، باعث دو رگه كردن قاره اروپا، و آلوده نمودن نژاد سفيد با خون انسانهاى پست مى گردد!!» امروز نيز همين منطق در قاره آمريكا به خصوص ايالات متحده مورد قبول بسيارى از مردم آن جاست.[33]تا آنجا كه براى ترور كردن رهبر معتدل سياه پوستان كه منطق او هميشه «مبارزه با هر نوع خشونت در به دست آوردن حقوق سياه پوستان» بوده است جايزه تعيين مى كنند!.[34]
نقض حقوق بشر از سوی آمریکا؛ مداخله،اشغال نظامی وکودتا
بدیهی است آمریکا در برخى از كشورها حقوق بشر را بهانه مى كنند و با تبليغات وسيع ذهن مردم جهان را آماده جنگ با آن كشور مى كند؛ سپس در پوشش های دروغين هم چون مبارزه با تروریسم و ...كشورهاى ديگر را اشغال كرده، و با نام آزادى، مردم و دولت آن كشور را اسير هوسهاى خود مى كند.[35]
متأسفانه بسيار مى بينيم افراد و حكومتهائى را كه فقط براى ارضاء شهوات نفسانى و حبّ جاه و مقام و قدرت طلبى و زورگوئى به حق ديگران تجاوز كرده، و چه بسا در كشورى كودتا مى كنند، چنانكه ديديم آمريكا وقيحانه در ميان ديدگان مردم جهان پاناما را اشغال نظامى كرده و حكومتى را سرنگون مى كند، و یا اشغال ویتنام توسط آمریکا [36] حضور نظامى آمريكا در عراق و افغانستان[37] به نحوی که تنها در كشور عراق جان بيش از يك ميليون نفر را گرفت[38] .
آری سالها غربیها چهره واقعی خود را زیر پرده حقوق بشر، دموکراسی، احترام به رای مردم و امثال آن پوشانده بودند، لیکن در سالهای اخیر بسیاری از پردهها کنار رفته و ماهیت و چهره حقیقیشان نمایان شده است.[39]
تعریف دوگانه آمریکا از حقوق بشر
دوگانگی رفتاری و نقلی غربی ها در موضوع حقوق بشر به گونه است که آنها از آزادی بیان سخن می گویند ولی کسی در غرب اجازه ندارد در باره بسیاری از موضوعات ، هم چون هولوکاست صحبت کند، زیرا از نظر آنها آزادی یعنی چیزی که به نفع آنها باشد اما طرح موضوعی که به ضرر آنها است، آزادی نیست. [40]
لذا جوامع غربی به ویژه آمریکا، در باره موضوعاتی که به نفع آنهاست سریعاً می گویند که اجماع جهانی بر این است که فلان تصمیم گرفته یا فلان کشور تحریم شود؛ البته از نظر آنها واژۀ اجماع جهانی به همان چند نفر محدود می شود که با فشار آمریکا در مجامع بین المللی در راستای اجرای منافع راهبردی غرب برای دیگران تصمیم می گیرند. [41]
اینگونه است که غربی ها در موضوع حجاب، مواضع مبهمی اتخاذ می کنند ، لذا از یک سو بر آزادی انسانها تاکید می کنند و از سوی دیگر مانع حضور افراد با حجاب در مدارس و مراکز می شوند. [42]
متأسّفانه برخورد دوگانه مدّعيان حقوق بشر، جهان امروز را به جهنّمى سوزان تبديل كرده است. و از حقوق بشر، مفهوم ديگرى در ذهن جهانيان آفريده شده است. مردم جهان امروز وقتى اين واژه را از مدّعيان دروغين آن مى شنوند، معناى جديدى از آن مى فهمند و آن «حفظ منافع قدرتمندان و زورمندان با هر قيمت و تحت هر شرايطى است»!.[43]
جالب است كه صداى اعتراض مدّعيان رأفت و رحمت، و مناديان حقوق بشر، به هنگام اجراى قصاص انسانهاى جنايتكار در سراسر جهان شنیده می شود ؛ امّا زمانى كه دوستان جنايتكار آنها در سوریه، عراق، فلسطين، افغانستان، بحرین، یمن و ديگر نقاط دنيا هولناكترين جنايات را مرتكب مى شوند، هيچ صداى اعتراضى از آنها بلند نمى شود.[44]
در فلسطين اشغالى انتخابات آزاد برگزار می شود، اما چون نتيجه آن بر خلاف خواسته آمريكا و اسرائيل است. حكومت مردمى فلسطين را رد می کنند.[45]
در عراق عليرغم تلاشهاى وسيع آمريكايي ها حكومت مردمى روى كار آمد، امّا چون مطابق ميل غربيها نبود با آن به مخالفت پرداختند.[46]
در مورد آزادى، كه پرونده آنها بسيار سياه و تاريك است، اگر كسى منكر شود كه يهوديان به وسيله نازى ها قتل عام شدند، يا بخواهد در اين زمينه تحقيق و سخنرانى نمايد، يا مقاله اى بنويسد، او را ترور كرده، و يا به زندان مى افكنند. اين چه آزادى است كه با مردم دنيا بدين شكل برخورد مى شود؟[47]
هم چنین عربستان سعودی آدمکشی می کند، اما تهدید میکند که اگر اسم من در لیست ناقضان حقوق کودکان باشد، حمایتم را از سازمان ملل قطع میکنم و دبیرکل سازمان ملل هم با فشار آمریکا به حرف او گوش میدهد.[48]
در یمن چه جنایتهایی که صورت نمیگیرد، اما غربیها و آمریکاییها به خاطر پول عربستان چه حمایتهایی که نمیکنند.[49]
هم اکنون نیز آمریکا در عراق در ظاهر ائتلافی برای مبارزه با داعش تشکیل داده، اما تا آخرین لحظه قصد دارد تروریستهای داعشی را زیر چتر حمایت خود روانه سوریه کند.[50]
حمایت از رژیم «کودک کش» اسراییل ؛ نمونه بارز حقوق بشر آمریکایی
اسرائيل زشت ترين، شرم آورترين و قساوت مندانه ترين برخورد را با یک ملّت انجام مى دهد،[51] رژیم صهیونیستی که به گفته ی شورای شورای امنيت سازمان ملل بدترين جنايات را در غزه مرتکب شد، لیکن آمریکا از رژیم کودک کش اسراییل حمایت می کند.[52] عجیب اين است كه برخی از کشورهای اسلامی و مراكز جهانى هم در مقابل آن ساكتند. زیرا آنها ياران ظالم و دشمنان مظلومند و از ملّت فلسطين حمايت نمی كنند .[53]
اگر مدّعيان حقوق بشر در استفاده از اين عنوان خوش ظاهر صادق بودند، جهان بشريّت چهره ديگرى به خود مى گرفت، ولى اكنون كه از مسير صداقت منحرف گشته و تنها به منافع خويش مى انديشند ظلم و تبعيض فاحش غوغا مى كند، بدين جهت اگر هزاران نفر از مردم مظلوم و ستمديده فلسطين با بدترين شيوه به قتل برسند، هيچ صدا و اعتراضى از مدّعيان حقوق بشر بلند نخواهد شد. بلكه با كمال تعجّب و تأسّف از نظر سياسى و اقتصادى و نظامى به كمك ظالم مى شتابند تا بيشتر ظلم كند![54]
دنيايى كه دم از رعايت حقوق بشر مى زند، و شعارهاى بشر دوستانه اش گوش جهانيان را كر كرده، وقتی می بیند در جنگ اسرائيل و فلسطين، نه تنها اين امور رعايت نمى شود، بلكه اين جنايتكاران بى رحم و سنگدل، خانه هاى مردم فلسطين را ويران، بيمارستانهاى آنها را بر سر بيمارانش خراب، و مزارع را به آتش كشيده، و درختان را نابود مى نمايند، و به كوچك و بزرگ، پير زن و پير مرد ترحّم نمى كنند؛ لیکن این، مدّعيان دروغین حقوق بشر از جمله آمریکا از آنها دفاع، و ما را متّهم به خشونت مى نمايند!.[55]
دبیرکل سازمان ملل؛ آلت دست ناقضان حقوق بشر
شکی نیست که حقوق بشر مانند چماقی بر سر آزادی خواهانی که سعی در ایستادگی در مقابل ظلم را دارند، درآمده و نمیگذارند کشورهای بیدار و هوشیار از حقوق و منافع کشورهای مستضعف و بیگناه دفاع کنند.[56]
در این میان نقش دبیرکل ضعیف و ترسوی سازمان ملل در اجرای سیاست های ضد بشری آمریکا غیر قابل انکار است به نحوی که باید مدعی شد بانکیمون کارمند آمریکا است.[57]
آری دبیرکل سازمان ملل در واقع کارمند رئیس جمهور آمریکا است که تمامی اوامر دولت آمریکا را اجرا میکند و به این طریق خود را فردی صلح جو و مدافع حقوق بشر در جهان معرفی میکند.[58]
واقعیت این است که دبیرکل سازمان ملل تحت سلطه جهان خواران و مستکبران است و از همین رو جهان هیچگاه شاهد آرامش و صلح نمیتواند باشد چراکه آنان معنی درستی از عدالت ندارند و متکی به کشورهای غرب هستند، در همین راستا ملتها باید سعی کنند که متکی به خود شوند.[59]
سخن آخر
روزگاری بود که برخی در کشور ما آرزو میکردند همچون غربیها و آمریکاییها باشند و دموکراسی و حقوق بشر از نوع آمریکایی داشته باشیم، اما حالا پردهها کنار رفته و واقعیات برای همگان روشن شده است[60]
لذا نباید فریب تمدن و دموکراسی غربی را خورد؛ آنها نه وفا میدانند چیست، نه به تعهداتشان پایبند هستند و به شعارهای حقوق بشری هم که میدهند متعهد نیستند، البته معالاسف همچنان عدهای وجود دارند که دلداده غربیها هستند.[61]
نظر شما