به گزارش خبرنگار کتاب شبستان ،هاروکی موراکامی در این اثر خود را در جایگاه یک روزنامه نگار قرار داده است و با قربانیان و بعد با اعضاء فرقهی اوم مصاحبههای متعددی انجام داد و حاصل کارش را در این کتاب گردآورد.
در پشت جلد ایت اثر آمده است :« در یک روز آفتابی بهاری، دوشنبه، 20 مارس 1995، پنج عضو فرقهی اوم شینریکیو با سارین، گازی سمی و بیستوششبار مرگبارتر از سیانور، به متروی توکیو حمله کردند. این یک حملهی تروریستی هولناک به یک سیستم رفت و آمد عمومی بود و قربانیان بیشماری داشت.
هاروکی موراکامی، مهمترین رمان نویس معاصر ژاپن، برای درک دلایل و ابعاد فاجعه با قربانیان و بعد با اعضاء فرقهی اوم مصاحبههای متعددی انجام داد و حاصل کارش را در این کتاب گردآورد. او با کسانی صحبت کرد که در روز واقعه مانند هر روز دیگر زندگی شان از خانه بیرون آمده بودند تا با مترو به سر کار بروند و قربانی سارین شدند. به روایتهای کارکنان مترو و پزشکان معالج و خانوادههای قربانیان درگذشته گوش داد. بعد به سراغ اعضاء فرقهی اوم رفت تا حرفهای آن ها را بشنود و ببیند انسانهایی که به دنبال آرامش و غنای معنوی بودند، چطور به ابزار جنایت تبدیل شدند. موراکامی در این کتاب به روانشناسی ژاپن میپردازد و مسائل بنیادی را بررسی میکند که در نهایت میتواند به خلق چنین فرقههای تروریستی منجر شود.
در این کتاب رماننویس تا حدی زیادی جای خود را به روزنامه نگار داده و سعی میکند از طریق داستانهای کسانی که بیشتر از همه درگیر ماجرا بودند، دلایل و نتایج خشونتی هولناک را نشان بدهد، خشونتی که از نظر او خطر تکرارش به شکل های دیگر وجود دارد. بیست سال بعد از حملهی با گاز به متروی توکیو و سالها پس از نابودی فرقه ی اوم، جهان هنوز شاهد فجایعی است که مانند آن روز آفتابی در 1995 در ژاپن، حیات بیگناه ترین و بیدفاعترین انسانها را هدف میگیرد.
«مترو» یکی از مهمترین آثار غیرداستانی موراکامی است و در شرایط امروز جهان حتی بیشتر از قبل ضرورت خوانده شدنش احساس میشود. اگر می خواهید ذات تروریسم و فرقه گرایی را بشناسید باید این کتاب را بخوانید.
در بخشی از مقدمه این اثر که مولف نگاشته، آمده است:
«میزان آسیبدیدگی از حملۀ گاز توکیو، فردبهفرد متفاوت است. بعضی با آسیب اندکی جان به در بردند؛ آنها که شانس کمتری داشتند جان باختند یا بهخاطر آسیبهای جدی هنوز تحت معالجهاند. بسیاری در آن زمان هیچ نشانۀ مهمی نداشتند، اما بعد به اختلالات استرسی پس از ضایعۀ روانی دچار شدند.
حتی اگر افراد ظاهراً هم از گاز سارین آسیب ندیده بودند، با آنها مصاحبه کردم. بهطور طبیعی آنهایی که آسیب اندکی دیدهبودند، توانسته بودند زودتر به زندگی عادی برگردند اما آنها هم، داستانهای خودشان را برای گفتن داشتند. ترس و درسشان. از این نظر، هیچ ویرایشی بر اساس اولویت انجام ندادم.
نمیتوان کسی را نادیده گرفت، چون فقط علائم ناچیزی دارد. برای هرکس که در حمله با گاز درگیر شد، ۲۰ مارس روز سنگین و بسیار دشواری بود.
بهعلاوه، حس میکنم باید تصویر واقعی همۀ بازماندهها را ببینیم، چه بهشدت آسیبدیده باشند یا نه، تا بتوانیم کل حادثه را بهتر درک کنیم. این را به شما، خواننده، واگذار میکنم تا بشنوید و قضاوت کنید. نه حتی پیش از آن، میخواهم مجسم کنید.
دوشنبه، ۲۰ مارس، ۱۹۹۵ است؛ صبحی بهاری، زیبا و آفتابی. هنوز نسیم خنکی میوزد و مردم خود را در کتهاشان پوشاندهاند. دیروز یکشنبه بود و فردا اعتدال بهاری است؛ تعطیل رسمی. در این فکر که چه آخر هفته طولانیای میشد، احتمالاً فکر میکنید: «کاش مجبور نبودم که امروز سر کار بروم.» اما چارهای نیست. در ساعت معمول بلند میشوید، دست و صورتان را میشویید، لباس میپوشید، صبحانه میخورید و به طرف ایستگاه مترو میروید. قطار مثل همیشه شلوغ است. چیزی غیرمعمول وجود ندارد. بهنظر میرسد روزی کاملاً عادی است. تا آنکه مردی پنهانی با نوک چتر به کف واگن ضربه میزند، کیسهای پلاستیکی پر از مایعی عجیب را سوراخ میکند…
میخواهم تأکید کنم که من برای نوشتن این کتاب از آثار استادس ترکل و باب گرین ایدههای مفیدی کسب کردهام.
سارین گاز اعصابی است که دانشمندان آلمانی در ۱۹۳۰ بهعنوان بخشی از آمادهسازیهای هیتلر برای جنگ جهانی دوم اختراع کردند. در ۱۹۸۰، عراق بهطرز مرگباری از این گاز در برابر ایران و کردها استفاده کرد. این گاز بیست و شش بار مرگبارتر از گاز سیانید است، یک قطره سارین، بهاندازه یک سر سوزن، میتواند انسانی را بکشد.»
کتاب «مترو» به نوعی روانشناسی جامعه ژاپن و تنها اثرغیر داستانی «هاروکی مورکامی» است که با ترجمه «گیتا گرکانی» چاپ به همت موسسه نشر نگاه شده شده است.
نظر شما