خبرگزاری شبستان_ خرم آباد،
اسماعیل هادیان، در عید قربان سال 1345 در خانواده ای مذهبی در شهرستان کوهدشت استان لرستان، چشم به جهان گشود.
در همان زمان کودکی با زمزمه دعای ندبه و نوای دلنشین آن که در منزل آنها برگزار می شد، خو گرفت و آتش عشقش به حضرت صاحب الامر (عج) شعله ورشد.
وی همچنین از همان دوران کودکی در هیئت های عزاداری حسینی حضوری فعال داشت و هر چه بزرگتر می شد در پیشاپیش هیئت های عزاداری حرکت می کرد و همواره همگان او را تحسین کردند.
در دوران تحصیل همیشه شاگرد ممتاز بود و با شروع دوران راهنمایی رژیم طاغوت رو به انحلال نهاد و انقلاب اسلامی به رهبری امام بزرگوار در شرف پیروزی بود.
در دوران مبارزات انقلابی مردم ایران، 12 سال بیشتر نداشت، اما در کلاس های مختلف شرکت می کرد و در تظاهرات های مردمی حضوری فعال و شجاعانه داشت.
با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه به میدان مبارزه با دشمن شتافت و آن زمان از اولین اعضای بسیج به شمار می رفت.
با شرکت در دوره های آموزش های نظامی و با کسب تجارت فراوان مسئولیت بخشی از آموزش های بسیج را به عهده گرفت.
هادیان، در راستای آشنا شدن روستائیان و اقشار دیگر ورق درخشانی را به زندگی خود افزود همگام با فعالیت در بسیج در تشکیل پایگاه های مقاومت بسیج تلاش فراوانی داشت.
برای اولین بار به جبهه شتافت و در عملیات پیروزمندانه بیت المقدس شرکت کرد که در این عملیات از ناحیه پا مجروح شد و مدتی در بیمارستان بستری شد.
به رغم پای شکسته، هنوز چند ماه از مجروحیت پا نگذشته بود که دوباره به جبهه های حق علیه باطل برگشت.
در خرداد ماه سال 62 برای چندمین بار به میدان نبرد اعزام شد و در منطقه جفیر و کوشک به خدمتگزاری اسلام مشغول شد اواخر همین سال بود که به همراه یار وفادارش شهید مجتبی آدینه وند در جبهه زبیدات حضور یافت به دنبال تلاش های پیگیر و فعالیت های فراوان در اتحادیه انجمن های اسلامی مدارس به عنوان مسئول شناخته شد.
برای آگاهی بیشتر از علوم اسلامی بر دروس دبیرستان به فراگیری دروس حوزه پرداخت و با برادر هم رزمش شهید آدینه وند به بحث و مطالعه مشغول شد.
درسال 64 باشرکت در کنکور سراسری دانشگاه ها در رشته پزشکی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد.
قبولی در دانشگاه نیز او را از جبهه باز نداشت چرا که دانشگاه واقعی را جبهه های نبرد می دانست.
اسماعیل این بار با نیروهای لشگر امام حسین (ع) متشکل از بسیجیان اصفهان در جزیره مجنون در یک ماموریت و در جبهه فاو در ماموریت دیگر و در میان یاران راستین حجت بن الحسن (ع) حضور یافت.
وی با وجود جراحت پا، با اینکه چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفته بود اما هیچگاه از تلاش باز نماند و در سنگرهای دانشگاه و حوزه و جبهه های حق علیه باطل به کسب فیض و تزکیه نفس و تزئین روح پرداخت.
اسماعیل چند روز قبل از شهادت برادر هم سنگرش شهید مجتبی آدینه وند در نامه ای به یکی از دوستانش نوشت: به مجتبی سلام گرم برسانید و بگویید ما را فراموش نکند گرچه زودتر از ما رفته اید ولی ما هم لنگان لنگان به شما خواهیم رسید.
اسماعیل پس از شهادت مجتبی آدینه وند، حاج علیم و جاج محمد در عملیات های کربلای 4 و 5 برای آخرین بار به جمع سپاهیان قرآن و اسلام پیوست و آن چنان از غم دوری فراق یار رنج می برد که به مشهد آنان رفته به وصل یاران رسید.
اسماعیل هادیان، در 26 فروردین سال 1366 روز نیمه شعبان ولادت منجی عالم بشریت، در عملیات ظفرمندانه کربلای 10 در جبهه های غرب به شرف شهادت نائل آمد و مرغ روحش به ملکوت اعلی رسید.
دوستان شهید هادیان نقل کرده اند که پدر اسماعیل وقتی جسد خونین اسماعیل را تحویل می گیرد، دست ها را به آسمان بلند کرده می گوید خدایا تو خودت اسماعیل را از ابراهیم قبول بفرما امانتی بود در دست ما به صاحب امانت برگردانیم پروردگارا به ما صبر عنایت فرما.
اخلاص در انجام تکالیف از ویژگی های بارز اخلاقی شهید اسماعیل هادیان بود
برادر شهید در نقل خاطره ای از شهید، گفت: در سال 1365 سماعیل چندین بار در سال های قبل به جبهه رفته و بعد از بازگشت به دنبال درس و دانشگاه می رفت و مشغول تحصیل علم در پشت جبهه می شد.
وی افزود: در اواخر سال 1365 بود که دوستان و همرزمان خود را یکی پس از دیگری می دید که به دیار حق و لقاء الله می پیوندند.
برادر شهید، بیان کرد: آخرین سفر اسماعیل از اصفهان به کوهدشت زمانی بود که اوج حملات رژیم بعثی عراق و بمباران شهرها شدت گرفته بود، برای خداحافظی با پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده آمده بود و هر چقدر با اصرار آنها مواجه می شد که در دانشگاه بمان و دنبال تحصیل را بگیر چون در آینده به شما نیاز دارند قبول نکرد و می گفت قصد برگشت به جبهه را دارد.
وی ادامه داد: هر کسی با اسماعیل صحبت می کرد که به دانشگاه برگردد و تحصیل کند، می گفت من بعد از شهید مجتبی، شهید حاج محمد، شهید حاج محمد علیم، شهید فیروز و حجت و دیگر عزیزان که امسال گلچین شده اند، نمی توانم درس بخوانم و باید به جبهه برگردم.
وی افزود: اسماعیل تاکید می کرد که موقع ماندن نیست باید رفت و کلاً هیچ کس نتوانست وی را راضی کند که به تحصیل ادامه دهد که در اواخر سال 65 به جبهه اعزام شد و در تیپ مستقل 57 حضرت ابوالفضل (ع) مشغول خدمت شد.
برادر شهید، ادامه داد: از خصوصیات اخلاقی شهید اسماعیل هادیان اخلاص شدید در انجام تکالیف بود.
وصیتنامه شهید اسماعیل هادیان
انها المومنون الذین آمنوا بالله و رطوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون
وصیت من به امت این است که استقامت و صبر و پایداری در مقابل حوادث، مصائب و کمبودها را داشته باشند و همچنین استقامت در فرمانبری و اطاعت از رهبر کبیر انقلاب اسلامی که ملاک عمل خاتمه آنست.
وحدت و یکپارچگی را حفظ کرده از تفرقه و پراکندگی پرهیز نمائید که تفرقه عامل خدای نکرده سقوط انقلاب است.
جبهه ها را گرم نگه دارید و تا پیروزی نهایی که برقراری جمهوری اسلامی اسلامی در کشور عراق است جنگ را ادامه بدهید.
وصیتم به رفقا و دوستان اینست که سعی و کوشش در تزکیه و خودسازی و مطالعه و یادگیری علوم قدیم و جدید را بنمائید و از فرصت ها استفاده کنید، پاسدار انقلاب و احکام اسلام باشید از خدا و رسول اطاعت بنمائید که در این صورت با شهدا و صدیقین و انبیا و صالحین خواهید بود.
از همگی رفقا تقاضا دارم که مرا حلال نمائید و در حال نماز و دعا این بنده را فراموش نفرمائید.
از پدر و مادرم می خواهم که مرا حلال کنند و در مصائب صبر داشته باشند که صبر سد ایمان است و اگر انسان صبر نداشته باشد مومن نیست.
فرزندانتان را بنحو احسن تربیت کنید که برای اسلام و انقلاب مفید باشند و آنها را تشویق به یادگیری علوم بنمائید.
بجای من صدقه بدهید و هر موقع سر قبرم آمدید آیه الکرسی و قرآن را بخوانید.
دنیا جایی است که انسان باید خودش را مستقیم کند با عنایت خداوند که سعادت نصیبش شود و دنیا داری است که انسان باید توشه ای از تقوی و عمل داشته باشد که در دار آخرت از قافله عقب نماند و بتواند به مقام و منزلت بالاتری برسد.
انسان باید طوری زندگی نماید که همیشه پذیرا و آماده مرگ باشد، خداوندا این مقام را نصیب همگی ما بفرما.
نظر شما