خودخواهی، آدمی را بله قربان گوی شیطان می‌کند/وقتی گذشت افسانه می‌شود

خبرگزاری شبستان: تمام بدی ها از اینجا نشات می گیرد که بله قربان گوی شیطان شویم. انسان خودخواه فقط خودش را می بیند، یعنی خود حیوانی اش که همان رسیدن به تمایلات است، وقتی که عصبانی می شود می گوید حرف من ولو اگر اشتباه باشد درست است و زور می گوید.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: خودخواهی یکی از رذیلت های اخلاقی است که متاسفانه در میان بسیاری از مردم جامعه ما دیده می شود. گویی آن دست گذشت ها و فداکاری هایی که یک عمر پدران و مادران و اجداد ما در حق دوست و آشنا و همسایگان داشته اند، تنها یک خاطره خوش است که تکرار آن برای برخی اصلا ممکن نیست چون فقط خودشان را می بینند و همه چیز را در مدار رسیدن به خواسته خود قربانی می کنند در نتیجه طبیعی است که دیگر خبری از آن ایثار و از خودگذشتگی نباشد.

از این رو، بر آن شدیم مساله خودخواهی و تاثیر آن در زندگی را با حجت الاسلام دکتر امیربهاء الدین علایی نژاد، مدرس حوزه علمیه قم به بحث و گفت وگو بگذاریم. آنچه در ادامه می خوانید بخش اول از این گفت وگو است:

 

مولفه های فرهنگی که مستقیما با سبک زندگی ارتباط دارند، مثل موضوع خودخواهی های حاکم بر سطح جامعه که در میان اقشار مختلف دیده می شود، ناشی از چیست؟ این خودخواهی ها در هر زمینه ای دیده می شود، یک زمان ایثار در میان مردم جامعه حرف اول را می زد اما اکنون حتی در خانواده ها این خودخواهی ها دیده می شود. این منیت ها و خودخواهی ها چه قدر به جامعه آسیب می رساند و معضل آن چیست؟

 

چند سال قبل مقام معظم رهبری تاکیدات فراوانی را در مورد توجه به سبک زندگی اسلامی داشتند. در این راستا قدم های مبارکی نیز برداشته شد و حوزه های علمیه برنامه هایی در را در راستای فرهنگ سازی و توجه به سبک زندگی اسلامی و قرآنی ارایه کردند.

 

طبق نص قران کریم هدف از آفرینش عبودیت است. خداوند در سوره مبارکه ذاریات می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند» و در این آیه به صراحت گفته می شود که سبک زندگی قرآنی و دینی عبودیت است و عبودیت هم خاص نیست که ما تصور کنیم که خدا از ما نماز و روزه را خواسته است، بلکه تمام شئون و احوالات انسان را در بر می گیرد.

 

به فرمایش ائمه معصومین(علیهم السلام) عبودیت در چند اصل مهم بنا شده است، یکی از آن اصول، ارتباط و برخورد با خداوند است. اصل دوم ارتباط و برخورد با مردم و اصل سوم برخورد با خود و چهارمین اصل برخورد با جامعه جهانی است. اصولا برای شناخت افراد در مرحله اول باید ارتباط افراد را با خدا بسنجیم که چه قدر خداترس هستند، چه قدر به خاطر اقامه نماز حاضر می شوند از خواسته های دیگرشان بگذرند و به نماز بایستند.

 

باید ارتباط افراد با خدا را ملاک ارزش و ارزیابی قرار دهیم، ائمه معصومین(ع) که الگوی تمام نمای الهی برای ما هستند در ارتباط با خدا بالاترین درجه را کسب کردند و عابدترین مردم در زمانه خود بودند. شخص خاتم الانبیا(ص) به اندازه ای به نماز می ایستادند که پاهای مبارک شان ورم می کرد، حضرت(ص) به اندازه ای عبادت می کردند و قرآن می خواندند که این آیه نازل شد: «مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى؛ قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى». همچنین حضرت امیر(ع) که شبانه روز هزار رکعت نماز می خوانند، حضرت زهرا(س) که خداوند در مورد ایشان فرمود: «يا ملائكتي انظروا الي أمتي فاطمة سيّدة امائي قائمة بين يدي، ترتعد فرائصها من خيفتي، و قد اقبلت بقلبها علي عبادتي، اشهدكم انّي قد أمنت شيعتها من النّار؛ اي ملائكه من نگاه كنيد، به كنيزم فاطمه(سلام الله عليها)، خانم كنيزان من، در حالي كه ايستاده است در مقابل من، بدنش از ترس من مي لرزد، و با حضور قلب به عبادت كردن من روي آورده است، شما را شاهد مي گيرم، كه من پيروان او را از آتش جهنّم در امان نگه مي دارم».

 

حضرت سیدالشهدا(ع) در آخرین ساعات به نماز می ایستند و دو تن از یاران حضرت(ع) شهید می شوند. این سیره عملی ائمه (ع)و بزرگان دین ماست. بنابراین، در وهله اول باید توجه کرد که هر فرد در مواجهه با خداوند چه رفتاری دارد.

 

دومین مساله ای که در رابطه با افراد باید مد نظر قرار داد، ارتباط آنها با مردم است. امام صادق(ع) فرمودند: «اصول و مامله الخق فبعت»،یعنی اصل معالمه و ارتباط با مردم بر هفت اصل استوار است:

 

در زندگی اسلامی یک انسان مسلمان طبق فرمایش امام صادق(ع) باید در ارتباط با خانواده، مردم و جامعه هفت اصل را رعایت کند. اولین اصل حلم و بردباری است. دومین اصل عفو گذشت، سومین اصل تواضع و فروتنی، چهارمین اصل سخاوت، پنجمین اصل شفقت و مهرورزی، ششمین اصل خیرخواهی دیگران، هفتمین اصل عدل و انصاف.

 

در آیات قرآن موارد فراوانی سفارش به بردباری شده است. انسان باید در زندگی پر فراز نشیب همواره تلاش کند تا آستانه تحمل خود را بالا ببرد. همین مساله سبب می شود تا زندگی او رنگ ایثار بگیرد و از خودخواهی ها دور بماند. آدمی نباید تمام افکار و اعمال دیگران را بر طبق میل و اراده و خوشنودی خود بداند که این نگرش عین خودخواهی است.

 

اینکه توقع داشته باشم که همسر و فرزندان، رفقا و همکاران بر طبق میل و اراده ما باشند، می شود خودخواهی که ام الفساد است. خودخواهی کلید تمام مفاسد و ریشه همه بدی ها است. وقتی به آیات و روایات و کتب اخلاقی مراجعه می کنیم می بینیم که خودخواهی را به عنوان ام الفساد و ریشه همه گناهان و رذایل اخلاقی معرفی می کنند.

 

 اینکه انسان به آن مقام خلیفه الهی برسد و در تهذیب نفس به آن مقامات بالا دست یابد و با این خودخواهی مبارزه کند، تازه توانسته است به انسانیت واقعی دست یابد.

 

اساسا مساله خودخواهی در یک تعریف ساده شامل چه مواردی است و چرا ایجاد می شود؟

 

ببینید، هر موجود زنده ای به ذات، صفات و آثار افعال و کمالات خودش علاقه دارد یعنی طبعا خدا انسان و همه موجودات را خودخواه قرار داده است. لذا نمی توانیم خودخواهی را به طور مطلق مذموم بدانیم و بگوییم هر که خودخواه باشد، انسان منحط و منحرفی است، همه ما می دانیم که انسان دو مرحله وجود دارد و دو خود و دو من دارد. یکی خود و من انسانی و دیگری خود یا من حیوانی.

 

ما یک بُعد جسم داریم که با تمام حیوانات در آن برابریم و یک بعد انسانی داریم که باعث اثرات روحی در ما می شود. خوی انسانی نفخه و و روح الهی است که خدای متعال در انسان دمیده و از عالم ملکوت نازل شده است و انسان را به مقامی می رساند که جانشین خدا در زمین باشد. پس انسان اگر به ارزش وجودی خود پی ببرد به سرچشمه همه کمالات و خوبی ها خواهد رسید و تمام مکارم در او زنده خواهد شد به همین جهت است که این نوع خودخواهی را بد نمی دانیم بلکه خیلی ممدوح و خوب است چون این صفت خودخواهی نیست بلکه در واقع عین خداخواهی است که انسان محور وجودش خدا شود.

 

اما همان طور که عنوان کردم مرتبه دیگر از وجود انسان آن خود حیوانی اوست، در این مرحله درست مثل یک حیوان واجد غرایز و تمایلات حیوانی است، انسان برای اینکه در دنیا بتواند زنده ماند و زندگی کند باید نیازهای حیوانی خودش را در حد معمول تامیین کند.

 

نکته مهم و سرنوشت ساز این است که حاکمیت تن و بدن و آن بُعد حیوانی باید در اختیار عقل و روح ملکوتی انسان باشد نه در اختیار نفس اماره و آن خود حیوانی و لذا اگر عقل و خود انسان یآن من انسانی حاکم شد، نفس حیوانی و خواسته اهیش اعتلا می ایدب و همه را در مسیر سیر و سلو به سوی خدا قرار می دهد. در این صورت خود انسانی که همان وجود وابسته به خدا است اصالت پیدا می کند و قرب الی الله که هدف از خلقت بوده است، تامیین می شود.

 

اگر نفس اماره و خودِ حیوانی در بدن حاکمیت یابد انسان و عقل او را مغلوب و منزوی می کند و در واقع فرمانده بدن انسان می شود و نفس اماره فرمانده شده و بر او حکمرانی می کند.

 

در فرمایشات حضرت زهرا(س) و ائمه معصومین(ع) هست که بعد از خانه نشینی حضرت امیرالمومنین(ع) بیان کردند که: «تا پیامبر(ص) زنده بود، شیطان سرش را در لاک خودش فرو برده بود و شما پیرو شیطان نبودید ولی اکنون شما را فراخوانده و شما بله قربان گوی شیطان و نفس اماره تان شده اید».

 

تمام بدی ها از اینجا نشات می گیرد که بله قربان گوی شیطان شویم. انسان خودخواه فقط خودش را می بیند، یعنی خود حیوانی اش که همان رسیدن به تمایلات است، وقتی که عصبانی می شود می گوید حرف من ولو اگر اشتباه باشد درست است و زور می گوید، ظلم و جنایت می کند. انسان خودخواه خود را بالاتر و عقل کل می داند وعملا خود را حیوان می داند و در زندگی هدفی به جز تامیین خواسته ها و هوس های حیوانی خودش نمی بیند و بربی رسیدن به این اهداف حیوانی خودش را آزاد می داند

 

چنین انسانی هر عملی را توجیه و تجویز می کند. این از حربه های شیطان است. در قرآن آمده است که شیطان اعمال بد را زینت می دهد، فقط یک چیز ببرای فرد اصل می شود و آن نفس خودش است، همه چیز حتی حق و عدالت و حتی اشک مظلوم را و هر چییزی حق می داند و ابایی ندارد از اینکه بی عدالتی کند یا دل مردم را بسوزاند.

 

حتی عدالتی را می خواهد که به نفع خودش و در مسیر خواست های خودش باشد و اگر عدالت به ضرر او تمام شود این عدالت را قبول ندارد بلکه می گوید حق من است که هر طور که بخواهم عمل کنم واز گفته خود کوتاه نمی آید ولو اگر جمعی به حق باشند و او تنها مخالف باشد.

ادامه دارد...

 

کد خبر 647087

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha