حجت الاسلام والمسلمین مقداد تابش، کارشناس تاریخ اسلام در گفت وگو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان که به مناسب 24 ذی الحجه، «روز مباهله» انجام شد، با اشاره به اینکه واقعه مباهله در سال 9 هجری و پس از فتح مکه که در سال هشتم بود، رخ داده است، اظهار کرد: بنابر تصریح تاریخ،، رسول خدا(ص) بعد از فتح مکه از جانب خداوند مامور شدند تا روسا و بزرگان هر قومی را به اسلام دعوت کنند و دعوت خود را جهانی سازند، از این رو، ایشان نامه ای به مسیحیان منطقه نجران نوشتند البته برخی گفته اند این منطقه در جنوب عربستان و میان مرز با یمن است و برخی نیز گفته اند، این منطقه در نزدیکی صنعا پایتخت یمن قرار داشته است.
وی با اشاره به اینکه این منطقه متشکل از 70 پارچه آبادی بوده که ساکنان آنها غالبا مسیحی بودند، گفت: پیامبر(ص) بنابر امر الهی در نامه خاطب به آنها نوشتند که یا باید اسلام بیاورید یا جزیه پرداخت کنید و در غیر این دو صورت نیز باید به جنگ با هم بپردازیم. در پی این نامه بزرگان این منطقه با یکدیگر مشورت کردند و در نهایت عده ای از آنها به سوی مدینه برای ملاقات و گفت وگو با رسول خدا(ص) رهسپار شدند.
تابش با اشاره به اینکه برخی این جمع را شامل 88 نفر و برخی نیز شامل 60 نفر سواره بیان کرده اند، تصریح کرد: در این جمع، 3 نفر جزء بزرگان و نفرات اصلی آن منطقه بودند که یکی از آنها به نام «ابوحارثه»، اسقف اعظم شان علائم رسول الله(ص) را در انجیل تحریف نشده خوانده بود و به دیگران گفت: گمانم محمد(ص)، پیامبر آخرالزمان است. علامه مجلسی شرح مفصل گفت وگوی آنها در طول مسیر را نقل کرده است.
چرا مسیحیان نجران، دعوت پیامبر به اسلام را رد کردند؟
کارشناس تاریخ اسلام اضافه کرد: برادر یا پسرعموی این اسقف، اعلام می کند که اگر مطمئنی این فرد پیامبر آخرالزمان است، پس چرا برای گفت وگو و مناظره با وی می رویم؟ که او پاسخ می دهد: اگر دعوت او را قبول کنیم، تمام امتیازات قیصر روم از قبیل: کلیسا، مدرسه و هدایایی که در اختیار ما قرار داده را از دست می دهیم زیرا در دین ایشان همه مردم با هم مساوی هستند. در واقع آنها حب مال و مقام داشتند و با وجود شناخت پیامبرآخرالزمان(ص) به مخالفت با ایشان پرداختند.
وی ادامه داد: البته برخی مانند سید بن طاووس اعلام کرده اند که این فرد مسلمان بوده اما مخفی می کرده است تا حمایت های مالی و سیاسی قیصر روم را از دست ندهد.
ماجرای گفت وگو و مناظره پیامبر(ص) با مسیحیان نجران
تابش با اشاره به اینکه این افراد در روز 23 ذی الحجه موقع عصر وارد مسجدالنبی(ص) در مدینه شدند، تصریح کرد: آنها در زمان نماز خود، رو به مشرق ایستادند و ناقوس مخصوص خود را نواختند و نماز خواندند که اصحاب به پیامبر(ص) اعتراض کردند اما حضرت(ص) فرمودند: با آنها کاری نداشته باشید و آنها بعد از نماز با رسول خدا(ص) به گفت وگو و مناظره پرداخته و سوالات متعدد مطرح کردند که مهمترین سوال آنها پیرامون خلقت حضرت عیسی(ع) بود و شرح این واقعه در آیات 59 تا 63 سوره مبارکه آل عمران آمده است.
وی اضافه کرد: آنان می پرسند که یا اباالقاسم نظر شما در خصوص خلقت حضرت عیسی(ع) چیست؟ آنان معتقد بودند که عیسی فرزند خدوند است که حضرت رسول(ص) نیز پاسخ دادند: «عیسی(ع) نیز بنده ای از بندگان خداوند بوده است و مانند دیگران غذا می خورده و ... » و آنان با پرسیدند: پس پدرش چه کسی بوده است؟
کارشناس تاریخ اسلام ابراز کرد: در این زمان آیه 59 سوره مبارکه آل عمران نازل شد: «إِنَّ مَثَلَ عيسي عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ؛ مَثَل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.» رسول خدا(ص) فرمودند: شما که معتقدید عیسی(ع) پدر نداشته است، آدم را که قبول دارید؛ ایشان نه پدر و نه مادر داشته است اما هیچ فردی معتقد نیست که آدم فرزند خداست؛، آنان سکوت کردند و پاسخی نداشتند!
وی تاکید کرد: پس از این سکوت آنان، آیه 61 سوره مبارکه آل عمران نازل شد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبينَ؛ هر گاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح ) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» ابتهال به معنای دعایی است که فرد مبتهل دستان خود را بالاتر از سر می آورد و انگشتان دست خود را رو به آسمان باز می کند.
نقشه مسیحیان نجران برای مباهله با پیامبر(ص)
تابش با اشاره به اینکه در آیه خداوند نفرمود که «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ علیکم» زیرا در این صورت انصاف نبود و به جای آن فرمود: «عَلَي الْکاذِبينَ»، ابراز کرد: بعد از این پیشنهاد، مسیحیان مشاهده کردند که پیشنهاد منصفانه است، قبول می کنند اما یک شب مهلت می گیرند و در آن شب به مشورت می نشینند و اسقف بزرگ آنها می گوید که قراری می گذاریم اگر پیامبر(ص) با خویشاوندان و نزدیکان خود آمد، مشخص است که در ادعای خود راستگوست اما اگر با اصحاب و مردم عادی آمد، مشخص می شود، علامت نبوت ندارد که عزیزان خود را وارد این ماجرا نکرده است.
مولف کتاب «ملیکه بطحاء» در ادامه بیان کرد: صبح روز 24 ذی الحجه، مسیحیان در محل تعیین شده، خارج از مدینه حاضر شده و مشاهده کردند رسول الله(ص) به آن سمت حرکت می کنند، در حالی که در مقابلشان دو آقازاده ایشان یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در حرکت اند و دست ایشان نیز در دستان امام علی(ع) قرار دارد و پشت سر نیز حضرت زهرا(س) حرکت می کنند؛ در مقابل مسیحیان از مردم سوال می کردند که همراهان پیامبر(ص) چه کسانی هستند و مردم پاسخ دادند: آن مرد که همراه ایشان است، برادر و پسرعمویش، علی بن ابی طالب(ع) است، آن زن، دختر و عزیزترین خلایق نزد ایشان، حضرت زهرا(س) است و آن دو کودک نیز حسن(ع) و حسین(ع) فرزندانش هستند و اینان اهل بیت(ع) هستند.
وی ادامه داد: زمانی هم که پیامبر(ص) تشریف آوردند، عبای مویینِ سیاه رنگی، (در واقع یک کساء) بر دوش داشتند که آن را بین دو درخت می اندازند و خود زیر عبا قرار می گیرند شبیه همان حالت تحت الکساء مطرح شده در حدیث شریف کساء، که ایشان دو زانو روی زمین نشستند و این علامتی بود تا آن اسقف، به نبوت حضرت رسول(ص)پی ببرد و به همراهانش بگوید، این کیفیت آمدن و این نوع نشستن، حالت انبیاء (ع) برای مباهله است، با وجود این شرایط، آنها به هم گفتند اگر پیامبر(ص) آنها را نفرین کند قطعا هیچ مسیحی ای در زمین زنده نمی ماند لذا از مباهله انصراف داده و پذیرفتند که به عنوان اهل کتاب جزیه بپردازند.
تابش با بیان اینکه معنای مباهله از «بهله» به معنای لعنت کردن، آمده است، گفت: بعدها پیامبر(ص) فرمودند: اگر این افراد راضی به مباهله می شدند، تماما مسخ می شدند و تبدیل به خوک و میمون می گشتند و آتشی آنان را فرار می گرفت که از مدینه به نجران می رفت و هیچ مسیحی ای را باقی نمی گذاشت.
معرفی صریح اهل بیت(ع) در آیه مباهله
کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه یکی از آیاتی که به صراحت به معرفی اهل بیت(ع) و عزیزترین خلایق نزد پیامبر(ص) می پردازد، آیه شریفه مباهله است، تاکید کرد: غالب شیعه و سنی نیز این حکایت را به همین شکل نقل می کنند که این افراد همراه پیامبر(ص) بودند، بنابراین، این آیه دلالت برای فضیلت اهل بیت(ع) دارد که دارای نکاتی مهم در خصوص ایشان نیز است.
وی با بیان اینکه در این آیه، خداوند ابتدا می فرماید: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ؛ به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را»، ابراز کرد: در احتجاجات امام موسی کاظم(ع) با هارون الرشید، امام رضا(ع) با مامون و حتی قبل تر در احتجاجات امیرالمومنین(ع) با خلیفه اول، از این آیه برای حقانیت اهل بیت(ع) استفاده می کردند زیرا بسیاری معتقد بودند که پیامبر(ص) به دلیل آنکه پسر ندارند، ابتر است -که در این راستا سوره مبارکه کوثر نازل شد- اما این آیه صراحتا می فرماید: پسران خود را بخوانید که حضرت(ع) نیز با دو پسر خود حاضر می شوند و آنان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بودند، یعنی آیه صراحتا می فرماید: این دو، فرزندان پیامبر(ص) هستند، درحالی که ظاهرا فرزند امیرالمومنین(ع) و نوه دختری پیامبر(ص) هستند.
تابش گفت: رسول اکرم(ص) در روایتی می فرمایند: «پسران هر دخترى به پدرشان منسوب مى شوند، مگر فرزندان فاطمه(س) كه من پدر آنان هستم» و حتی در جنگ صفین نیز امیرالمومنین امام علی(ع)، محمد حنفیه را چند بار به قلب لشکر می فرستند و برخی وی را تحریک می کنند که از پدرت سوال کن، چرا حسن(ع) و حسین(ع) را نمی فرستی؟ تو هم برادر آنها و فرزندش هستی، وی نیز این سوال را مطرح می کند و حضرت امیر(ع) پاسخ می دهند: «تو پسر من هستی اما حسن(ع) و حسین(ع) پسران پیامبر(ص) هستند، من اگر تو را به میدان می فرستم، صاحب احتیار تو هستم اما اجازه ندارم آنها را در هر مهلکه ای وارد کنم».
این کارشناس تاریخ اسلام گفت: در این آیه آمده است؛ «وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ» که اغلب علمای اهل تسنن به جز برخی از متاخرین آنها که می گویند برخی از همسران پیامبر(ص) نیز حضور داشتند، معتقدند تنها حضرت زهرا(س) همراه پیامبر(ص) بوده که این هم از فضایل دختر پیامبر(ص) است که فقط ایشان استحقاق ورود به عرصه استجابت دعا را دارند
وی با اشاره به اینکه «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» مهمترین نکته آیه تطهیر است، ابراز کرد: تمام علمای اهل سنت نیز بر این مطلب صحه گذاشته اند که زمانی که منظور خداوند از «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» به معنای دعوت از خود نیست بلکه دعوت از فردی در حکم خود و نفس ایشان است که هیچ مردی جز علی بن ابی طالب(ع) در این حادثه همراه پیامبر(ص) نبوده است.
تابش با اشاره به اینکه رسول خدا(ص) افضل انبیاء هستند، تاکید کرد: به شهادت آیه مباهله، امیرالمومنین امام علی(ع) نفس پیامبر(ص) و گویا خود حضرت(ص) است، بر همه انبیاء غیر از پیامبر(ص)، افضلیت و برتری دارد و با توجه به اولی بودن پیامبر(ص) بر جان و مال مومنان، حضرت امیر(ع) هم که نفس ایشان اند، بر جان و مال مردم ولایت دارند.
کارشناس تاریخ اسلام اضافه کرد: همانطور که در زمان وجود پیامبر(ص) فردی حق سرپرستی و ولایت بر مردم را در مال، جان و شئون مختلف مردم نداشت، پس از ایشان نیز در زمان امیرالمومنین(ع) که غیر از مقام نبوت، برابر با رسول خدا(ص) است هم هیچ کس، حق تصرف در امور مردم و سرپرستی و حکومت بر آنان را جز ایشان ندارد.
وی ادامه داد: رسول خدا(ص) فرمودند: «یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی؛ ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید، مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من.» یعنی هیچ تفاوتی میان رسول خدا(ص) و امیرالمومنین امام علی(ع) وجود ندارد و در روایت دیگر نیز ایشان می فرماید: «انَا وَ عَلِیُّ مِنْ شَجَرَهٍ وَاحِدَهٍ» یعنی اصل و ریشه من و علی(ع) واحد است و نیز در جای دیگر می فرمایند: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة؛ من و علی (ع) دو پدر این امت هستیم.» که تمام این روایت در کنار آیه مباهله، نشان دهنده افضلیت امیرالمومنین(ع) نسبت به همه خلایق، غیر رسول الله(ص) است.
مولف آثار تاریخ اسلام در ادامه بیان کرد: در غدیر نیز زمانی که حضرت رسول(ص) فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ» این اولویت و افضلیت را با تفسیر آیه مباهله بیان کردند که سزاوار است، امیرالمومنین امام علی(ع) ولیّ مردم باشند زیرا ایشان نفس پیامبر(ص) هستند.
تابش در پایان خاطرنشان کرد: در حدیث منزلت هم آمده: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی؛ نسبت تو به من مانند نسبت هارون(ع) به موسی(ع) است جز اینکه بعد از من نبی نمی آید» و در پایان آیه مباهله نیز بیان می شود: «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْکاذِبينَ» طرف مقابل یعنی اهل بیت(ع) صادقین هستند چنان که در آیه 119 سوره مبارکه توبه نیز بیان شده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و با صادقان باشید!» که این آیه تکلیف را مشخص می کند که اهل بیت رسول خدا(ص) و امامان علیهم السلام پس از آنها چه کسانی هستند و پس از جریان مباهله نیز برای چندمین بار آیه تطهیر نازل می شود.
نظر شما