به گزارش خبرگزاری شبستان و به نقل از نشست نقدوبررسی مستند «فرخی یزدی» ساخته هومن ظریف روز چهارشنبه ۸ شهریورماه در سالن نمایش استاد فریدون ناصری خانه هنرمندان برگزار شد.
علی علائی نشست را درباره مستند «فرخی یزدی» آغاز کرد: «این مستند پرزحمت و موثر ساخته هومن ظریف است. این کارگردان مدتی است که باهزینه شخصی و درآمد دشوار حاصل از روزنامهنگاری روی این قبیل موضوعات دست گذاشته و مستندهای پرو پیمانی میسازند. بارها شاهد بودیم مستندسازان از بار و اهمیت یک اسم تاریخی بزرگ استفاده کرده و کارهای خیلی ضعیفی ارائه می دهند و درحقیقت سوژه را حرام کرده و دست و بال مستندساز بعدی را برای آن سوژه میبندند.».
این اتفاق در سالهای اخیر مکرر افتاده است اما ظریف با هم چون دو قبلیش درباره عباس یمینی شریف، حسین گل گلاب خیلی جدی با ماجرا برخورد کرده است. متاسفانه شرایطی وجود ندارد که این مستندها در شرایط بهتری تولید شود. هومن ظریف به عنوان بخش خصوصی دست به این کار زده و امیدوارم علیرغم سختی به کارش ادامه دهد گرچه مستند پیرنیا،باغبان گلهای او به خاطر مشکلات مالی هنوز متوقف است.»
او درباره مستند فرخی یزدی عنوان کرد: «همانطور که میدانید ما سینما را به مستند، داستانی و انیمیشن تقسیم میکنیم و مستند صرف نظر از زمان بندیاش بخش مهمی از سینما صنعت است. در خیلی از کشورهای دنیا مستندبلند را مناسب نمایش در پرده میدانند. از این حیث مستند «فرخی یزدی» که ۱۰۳ دقیقه است جزو مستندهای طولانی حساب میشود چون گفتنی زیاد دارد.»
قاسمی: همکاری هومن ظریف و حسین مسرت قوت زیادی به این کار داده است
سیدفرید قاسمی پژوهشگر مطبوعات در ادامه این نشست عنوان کرد: «به هومن ظریف بابت ساخت این کار ارزنده تبریک میگویم. بیشتر مستندسازان ما زحمتکشان مظلومی هستند که در انجام کارشان بخش پژوهشی مفصلی دارند. چون پایه مستند پژوهش است و بعد از آن تصویربرداری و نمایش است.در پژوهش و تصویربرداری مستند پرسشگر است و در مرحله نمایش پاسخگوی توقع تماشاگران متخصص و غیرمتخصص. این توقعات باید با گرفت و گیر پشت صحنه مستند مطابق شود. هرچه اطلاعات ما از آن بیشتر باشد سطح توقع ما پایینتر میآید.»
«حافظه مطبوعات ایرانی»اظهار داشت: «یک روزنامه نگار با استفاده از حقوق اندک این حرفه و با هزینه شخصی و باعشق به سراغ کسی میرود که ۵۳ سال زندگی پر تلاطمی داشته و ۷۸ سال پیش کشته شده است. برای یک پژوهش تاریخی مستند سه مرحله وجود دارد و او باید به سراغ بازیگر صحنه، تماشاگر و پژوهشگر برود.»
مولف کتاب پژوهشی «روزنامه حزب خران» در ادامه گفت: «در این مستند بازیگری وجود ندارد و سوژه کشته شده است.پس او در مرحله دوم سراغ تماشاگر میآید که نمایندهای از آن دوران تقریبا وجود ندارد. در این مستند بازیگر و تماشاگر مفقود است و فیلمساز باید سراغ پژوهشگر بیاید. اطلاعات پژوهشگر مبتنی بر روزنامه، مجله، عکس، سندو… است. آگاهی از پشت صحنه پژوهش توقع ما را از کار پایینتر میآورد. چرا که مراکز اسنادی ما در بسیاری از موارد تهی از مدرک هستند پژوهشگر باید با حدس و گمان برخی مسائل را بگوید. هرچه از کمبودها و نبودها آگاهتر باشیم سطح توقع ما واقعگرایانهتر شده و متوجه کار کارستان مستندساز میشویم. این نقیصه ها جبرکار است نه اختیار مستندساز.ما هر سال با نویافته ایی از روزنامه هایدوران قاجاریه مواجه می شویم،همین هفته پیش روزنامه ای از آن عصر در شرق تهران دیدم که هیچگاه اسمی از آن در پژوهش ها نیامده است.»
قاسمی،نویسنده «خاطرات روزنامه نگاران زندانی»، درباره «فرخی یزدی» عنوان کرد: «این مستند از یک تلاش و سعی وافری برخوردار بود و همکاری هومن ظریف و حسین مسرت قوت زیادی به این کار داده است. من به یاد دارم مسرت برای تدوین فرخی دو-سه دهه به دنبال نسخههای کمیاب نشریههایی بود که مرحوم فرخی در آن کار کرده است. ظریف به تنهایی بار مالی و هنری مستند را به دوش گرفته و با حقوق روزنامه نگارانه، کار نهادهای متولی را انجام داده است. »
این پژوهشگر مطبوعات و نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی مطبوعات ایران»، درباره تاریخ نشریات افزود: «ممیزی مطبوعات همزاد خود مطبوعات است. شما وقتی روزنامهها را با چاپ سنگی خاطرات تطبیق میدهید، متوجه سانسور عمیق در دورههای تاریخ مطبوعات میشوید. سفیدی هم در جراید ما پیشینه دارد و اولین روزنامه ایران یک سطح چاپی داشت و پشت آن سفید بود. دلیلاش این است که روزنامه در کانونهای ارتباطی و معبرهای پر رفت و آمد دیوارکوب میشد. سفیدهای گوناگون هم دلایل خاصی مثل کمبود مطلب، خودسانسوری، دستبرد سانسورچی و… دارد.»
نویسنده کتاب منتشر نشده « فهرستگان مطبوعات ایران»، ادامه داد: «زمانی که همه نشریات را داشته باشیم باید درباره سفیدی در جراید نظر قطعی بدهیم. من بنا به علاقه شخصی ۱۵۰ سال فارسی نویسی مطبوعات در جهان را کار میکردم و متوجه شدم در این مدت ۲۱۰ عنوان نشریه فارسی در خارج از ایران منتشر شده است. بعد از فهرست نگاری، این ۲۱۰ عنوان را با ۳۰ کتابخانه تطبیق دادم و متوجه شدم ۱۳۴ عنوان نه اصلاش وجود دارد و نه حتی عکسش. ۷۶ عنوان باقی مانده نیز بعضا از ۷ سال انتشار یک روزنامه تنها یک نسخه موجود است.»
قاسمی درباره نشریه طوفان فرخی یزدی توضیح داد: «پیش از «توفان» حدود ۱۰۰۰ عنوان نشریه فارسی از ۸۵ سال قبلش در ایران منتشر شده است. در این مدت زمانی این نشریات سفیدیهای گوناگون داشته است. توفان از نشریههای خوش اقبال است و نه بدعاقبت، چون من این نشریه در کتابخانههای داخلی و خارجی دیدهام.در 14 کتابخانه داخلی و 3 کتابخانه خارجی،روزنامه طوفان موجود است. البته شمارههای توفان در کتابخانههای خارجی بهتر نگه داشته شده چون در آنجا بیمارستان روزنامه و کتاب وجود دارد. فرخی در عرضه ستون سفید ذوقی به خرج داده و در یک ستون نوشته وزارت داخله خبر به توفان نمی دهد از قرار معلوم در سرتاسر مملکت خبری نیست. این کار یک حادثه نبود بلکه یک فرآیند است».
او درباره گروه هنروتجربه عنوان کرد: «من سخنگوی هنروتجربه نیستم اما مسائل فرهنگی روز را دنبال میکنم. همه باید به هنروتجربه کمک کنند تا این نهال یک درخت تناور شود. این جریان برکت خیز بوده است. گاهی میشنوم که عدهای گریبان هنروتجربه را میگیرند و لی سبباش را نمیدانم.اینکه نشریه داخلی هنرو تجربه اکنون روی پیشخوان دکه های روزنامه های فروشی است و این نشان می دهد هنرو تجربه در حال استفاده از فرصت هاست.»
در ادامه این نشست هومن ظریف درباره استفاده فرخی یزدی از ستون سفید بیان کرد: «برای اولین بار ستون سفید در جنگ جهانی اول در استرالیا کار شده توسط بانویی ضد جنگ استفاده شده است،البته بعضی وقتها حتی جنبه تبلیغاتی داشته است. اما فرخی در سال 1300 خورشیدی برای اعتراض و طنز از آن استفاده کرده است.»
او با اشاره غفلت درگاه های سفارش دهنده و متولی درعرصه مستندسازی گفت: «مستندسازی در کشور ما سفارشی است اما این مستند هم سفارش دل بود. ما غفلت فرهنگی داریم و امروز من داغدار توقف مستند پیرنیا،باغبان گلها هستم.متوجه شدم که خانواده استاد قنبری مهر،آغازگر مستند پژوهشی «ساز ومهر» بوده اند و سال آخر مرکز گسترش برای نمایش آن قرارداد با خانواده ایشان می بندند! کاش برای چهره های فرهنگی چون دهخدا، دبیرسیاقی اتاق فکری داشتیم و برای نسل های بعد فیلم های مستندی را تولید میکردیم.»
این کارگردان درباره تصاویر این فیلم بیان کرد: «من در پیش تولید با فرید قاسمی، علی دهباشی و نصرالله حدادی تماس گرفتم که نتواستم در فیلم در خدمت سید فرید قاسمی و نصرالله حدادی باشم اما خوشبختانه دهباشی،در فیلم حضور داشت و اگر علی دهباشی نبود فیلم اولم را هم نمیتوانستم بسازم اما در بخش آرشیوی مدیون حسین مسرت هستم و همچنین اسماعیل جعفری که بافت تصاویر را یکسان کرد و طیف کرم و قهوه ای کم رنگ را که مورد نظر ما بود توانستیم در فیلم داشته باشیم.»
نظر شما