به گزارش خبرگزاری شبستان_ خرم آباد؛
اسداله حسنوند، در سال 1334 در خانواده اي مستضعف در يكي از روستاهای بخش الشتر بنام بتكي بدنيا آمد.
وي تا كلاس ششم ابتدايي در همان روستا به تحصيل پرداخت و دوران راهنمايي را در بخش مركزي الشتر به پايان رساند.
اسداله براي اخذ ديپلم راهي شهر خرم آباد لرستان شد در رشته طبيعي دور از خانواده مشغول تحصیل شد.
در سال53 موفق به اخذ ديپلم شد، وی دوران تحصيلي را با مشقت و گرفتاري گذراند و در تابستان ها به كارگري مي پرداخت.
در بعضي از روزهاي دوران تحصيل به كلاس نمي رفت و با کارگری مخارج زندگی خود را تامین می کرد.
بعد از پايان تحصيل در سال 54 براي خدمت سربازي راهي ساري شد و بعد از گذراندن دوران آموزش دوران سپاه عدالت او را به مشهد مقدس فرستادند و درسپاه عدالت به عنوان منشي دادگاه انتخاب شد.
زندگی در جوار حرم مطهر رضوی باعث شد شهید بیشتر در راستای خود سازی تلاش کند و از هر نظر سرمشق رفقا، دوستان و آشنایان شد.
چه از نظر عبادت،چه عقيدتي سياسي،مذهبي، اجتماعي ايدئولوژي و حتي حركت ورزشي كه باعث شد در همان استان قهرمان باشد.
در سال 56 در يكي از بانك هاي خرم آباد استخدام شد بعلت بي حجابي چند زني كه در بانك بودند با سرپرست بانك درگيري پيدا كرد و استعفا داد و به استخدام آموزش و پرورش زادگاه خود درآمد و معلم قرآن شد.
علاوه بر برگزاری دوره های آموزشی برای دانش آموزان، در جهت آموزش دوره های آموزشی برگزار می کرد.
قبل از انقلاب هم در تظاهرات شرکت می کرد و با پیروزی انقلاب به عنوان مسئول کمیته امام انتخاب شد.
در بخش الشتر مدت چند سال خدمت به مستضعفين در نقاط مختلف و شب و روز خدمت می کرد، تا اينكه بدستور شهيد رجائي اداره امور تربيتي تشكيل شد و وی به عنوان مسئول این اداره انتخاب شد.
بعد از مدتی مسئول دبيرستان امام خميني(ره) شد و وقتي راهي جبهه مي شد عده اي از محصلين را همراه خود برد.
وی هفت مرتبه در عملیات های مختلف شرکت داشت و خط شكن بود، وی درحمله سوم اسفند سال 62در حمله چزابه به آرزوي خود که همان شهادت بود رسيد.
برادر شهید در نقل خاطره ای از شهید اسداله حسنوند، گفت: كل زندگي اسد الله برای افراد خانواده سراسر خاطره است.
وی افزود: زماني كه سرپرست دبيرستان بود آماده شده بود به جبهه برود وماه رمضان بود و اسداله پيش پدر و مادرش آمده بود، اما از اعزام به جبهه حرفی نزد و تنها پدر و مادر ودیگر اعضای خانواده محبت می کرد.
وی ادامه داد: آن شب اسداله برای سحری بیدار نشد و با این حرکت مادرش فهميد که راهی جبهه است، چون بارها بدون خبر دادن به خانواده راهی جبهه شده بود، اما این بار مادر اسداله را بیدار کرد و اسداله برای اینکه مادر متوجه اعزام او به جبهه نشود از خانه راهی مسجد می شود و تا ساعت اعزام در مسجد می ماند.
وی در خصوص نحوه شهادت شهید حسنوند، بیان کرد: در روز عملیات جنازه یکی از دوستان اسداله در میدان جنگ می ماند، اما مادر شهید به پشت خط می آید و تاکید می کند که جنازه پسرم را می خواهم و این گونه اسداله ساعت 12 روز در حالی دشمن میدان را زیر گلوله گرفته بود برای آوردن جنازه دوست شهیدش وارد میدان می شود و در آن شرایط سخت دو جنازه را از میدان می آورد.
برادر شهید، بیان کرد: مادر آن شهید که دوست اسداله بود همیشه اسداله را فرزند خود می دانست و می گفت پسرم زنده است، و وقتي كه پیکر اسداله بعد از شهادت در ميدان ماند، همان مادر شهید از فرزندانش مي خواست بروند همچون اسداله که پیکر برادر شما را آورد، پیکر او را تحویل مادرش دهید.
وی افزود: در يكي از عملياتها هم یکی از رزمندگان مجروح می شود و حدود هفت روز در میدان جا می ماند و اسداله با از جان گذشتگی به میدان برمی گردد و او را نجات می دهد در حالی که هنوز زنده بود.
وی با بیان اینکه اسداله در طول زندگی در كمك كردن به افراد بي بضاعت و يتيم دريغ نداشت، افزود: هر سال زمستان به فقرا سر مي زد كه آنها را در ساختن خانه و درست كردن خانه اشن كمك كند.
برادر شهید، با بیان اینکه ویژگی های بارز اخلاقی اسداله، برای همه کسانی که او را می شناختند خاطره است، ادامه داد: گذشت زياد، بخشش، احترام به پدر و مادرش را كم حرف بودن، عبادت زياد، اقامه نمازشب و قرائت قرآن از دیگر ویژگی های اخلاقی این شهید بود.
وی بیان کرد: اسداله شب پيش از حمله در خواب مي بيند در ركاب امام حسين (ع)است و با دشمنان مي جنگد و همراه امام بزرگوار مي روند و در همان خواب مي بيند در ركاب امام حسين (ع)شهيد مي شود
.
اسداله حسنوند در حمله والفجر 6 به عنوان آرپی چی زن به قلب دشمن تاخت و درمصاف بادشمن بعثی در منطقه چزابه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
دوست شهید هم در نقل خاطره ای از شهید اسداله حسنوند، گفت: به خاطر دارم كه شهيد خيلي نسبت به ضعيفان و مستضعفان كمك مي كرد، حتي شب عيد را در كنار آنها مي گذراند.
وی افزود: روزي بخاطر دارم كه من و يكي ديگر از دوستان را به منزل دعوت كرد، وقتي در منزل شهيد نشسته بوديم دختربچه اي را در بغل داشت و مي بوسيد ما از شهيد پرسيديم كه دخترش را دوست دارد يا نه؟گفت بله دوستش دارم ما گفتيم اگر روزي بزرگ شود و برايش خواستگار بيايد از قشر پولدار چرا از قشر ضعيف،دخترش را به كداميك از آنها مي دهد.
دوست شهید ادامه داد: اسداله، گفت :به قشر ضعيف علتش را پرسيديم، جواب داد،دل آدم ضعيف را شكستن سخت تر است.
وی با بیان اینکه اسداله در همه حال خداوند را فراموش نمي كردند، افزود: شهید حسنوند هميشه در حال عبادت و راز و نياز با پروردگار بود.
یادداشتی ازشهید اسدالله حسنوند
تقوی ملکه ایست که صاحب خودرا اززیاده روی وهرج ومرج و هوس های زودگذرحفظ کرده واورا سوی هدفی معین و مشخص پیش می برد و نمی گذارد که او درمسیرخودرا باانحرافاتی روبه رو شود و از طرفی هم شک نیست که هرانسان متعهد و مشمول خواه ناخواه باید اصولی درزندگی خود اخذ نموده و ازآن اصول و قواعد پیروی کند.
در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است، فرزندان بدانید که پدر شما دروغ نمي گفت،زنا نميكرد،غيبت نميكرد،حرام و حلال را رعايت می کرده است و شما هم تلاش کنید این چهار خصلت را در زندگی خود رعایت کنید.
همچنین تاکید دارد که فرزندانم هميشه قرآن بخوانید و نهج البلاغه مطالعه كنند و هر موقع ناراحت هستيد باید خداوند قلب خود را تسكين دهید.
نظر شما