صداقت، انتخابی آگاهانه و ابزاری مناسب برای دست یابی به سعادت

صداقت در نظر اول مفهوم روشن و بی نیاز از تعریف می نماید. اما هرگاه تصور ذهنی افراد از این مفهوم را جویا شویم، با اختلاف شدید روبرو می گردیم که همین امر اهمیت ارائه تعریف دقیق این مفهوم را دوچندان می کند.

خبرگزاری شبستان: دروغ و دروغ گویی که در ادبیات دینی به کذب شهرت دارد از ناهنجاری های اخلاقی در سرتاسر گیتی به شمار می‌آید. شاهد بوده‌ایم که رئیس جمهور سابق ایالت متحده وقتی مرتکب فساد اخلاقی شد آنچنان مورد هجمه رسانه ای و سیاسی قرار نگرفت ولی هنگامی که به دروغ این فساد خود را انکار کرد موج عظیمی از اعتراضات مردمی به سوی وی سرازیر شد. لذا دروغ به عنوان یک تابو از مشرق زمین تا مغرب زمین شناخته می‌شود. در مقابل این رذیله اخلاقی، فضیلتی قرار دارد به نام صدق و صداقت. شناخت صداقت و انواع آن راهی است برای مبارزه با دروغ، شایعه، شبهه پراکنی و غیره که همگی در مقابل صداقت قرار می گیرند. لازم به تذکر است که شناخت حدود آزادی در حوزه بیان لازمه شناخت ابزار آن یعنی صداقت است.

 

چکیده

فقدان صداقت یک معضل اجتماعی است که آسیب های فراوانی به بار می آورد. نبود صداقت پدیده ای چندعاملی است. یکی از عوامل، نبود تصور دقیق و فقدان تعریف عملیاتی و عدم تمایز گونه های مختلف صداقت است. این مقاله به تحلیل مفهومی صداقت می پردازد. در تحلیل صداقت باید میان تعریف صداقت و معیار آن، همچنین دو کاربرد متفاوت صدق تمایز نهاد. صدق منطقی وصف قضیه و صدق اخلاقی وصف گوینده است. کذب در مفهوم اخلاقی تحریف حقیقت است و نه بیان خلاف واقع و صداقت اقدام گوینده در بیان قضیه ای است که خود به صدق آن و مطابقت آن با واقع اعتقاد دارد.

 

در تحلیل صداقت دو گونه بیان از یکدیگر متمایز است: 1- مراد از صدق فضیلتی راسخ در نفس آدمی است که در فرد ملکه شده است.2- مراد از صدق یک نوع رفتار پایدار یا الگوی رفتاری در رفتار ارتباطی شخص با خود و دیگران است. بر این مبنا صداقت، نوعی رفتار پایدار در شخص است که آگاهانه بوده و مسئولیت آدمی را به دنبال می آورد. آدمی حداقل از زبان گفتاری و نوشتاری، کالبدی و کرداری برخوردار است. عدم تطابق هریک از این سه زبان با یکدیگر می تواند دروغ باشد. بر اساس سه گونه زبان، صداقت نیز گونه های مختلف می¬یابد.

 

طرح مسئله

صداقت در گفتار و رفتار، نیت و عمل، دوستی و ارتباط با خود، خدا و دیگران و در همه شئون زندگی یک ارزش اخلاقی و انسانی مهم به شمار می رود. عده ای صداقت و راستگویی را صرفاً مسئله ای اخلاقی تلقی کرده و در بررسی مسائل و مشکلات اجتماعی آن را به حاشیه رانده و به آن وقعی نمی نهند. اما باید گفت، صداقت و دروغگویی مسئله ای کلیدی در فهم و نقد کلیه روابط اجتماعی است. عدم صداقت بین اعضای یک گروه اجتماعی آسیب های فراوان به بار می آورد. دروغ، نیرنگ، شیادی، گندم نمایی و جو فروشی، نفاق، ریا و دو چهرگی، نقاب زدنها، چرب زبانیها و تملقهای مردم فریبانه، سالوس بازی و عوام فریبی و دهها خصیصه منفی دیگر از مظاهر فقدان صداقت است که بنیان جامعه را فرو می پاشد.

 

امروزه در برخی از جوامع توسعه نیافته فقدان صداقت یک معضل اجتماعی شده که بر فعالیتهای حرفه ای و تعاملات اجتماعی آسیب فراوان زده است. تا آنجا که بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری و اختلافات خانوادگی، مشاجرات میان دوستان و اقوام و خویشاوندان، اختلافات فراوان در زندگی روزمره شهری و در مناسبات حرفه ای و حتی تنشها و نزاعهای اجتماعی و سیاسی، پدیده ای است که از فقدان صداقت و دروغگویی به وجود می آید. در زندگی خانوادگی فقدان صداقت سبب اختلافات خانوادگی شده است. نسبت معنادار بین فقدان صداقت در خانواده با طلاق و جدایی از هزینه های بسیار زیانبار عدم صداقت در فرهنگ خانواده است.

 

فقدان صداقت در سازمانها، مشارکت گروهی را تهدید می کند و در محیط کار به صورتهای بسیار متنوعی از قبیل فتنه، تملق، مبالغه، زیرآب زنی، جاسوسی، عیب پوشی، نیرنگ، فرصت طلبی و غیره که جملگی بر پایه دروغ شکل گرفته تجلی می کند. فقدان صداقت در اجتماع، نیروی انسانی را به کارگران تنبل، کسبه حقه باز، طبیبان بی وجدان، استادان کم فروش، دانشجویان متقلب، سربازان خائن، معلمان بی مسئولیت، کارمندان همیشه در مرخصی، همسران پنهان کار، رؤسای تبعیض گر، مدیرانی با مدارک جعلی، قضات رابطه باز، سرایداران سارق و غیره تبدیل می کند. بی تردید وجود چنین هزینه های هنگفت ملی از دست رفته به سبب فقدان صداقت در اجتماع، ضرورت آن را در بهبود انواع رفتارهای ارتباطی ترسیم می کند.

 

نبود صداقت و ترویج دروغ در رفتار ارتباطی پدیده ای چندعاملی است. یکی از عوامل، نبود تصور دقیق و فقدان تعریف عملیاتی و عدم تمایز گونه های مختلف صداقت است. این مقاله تحلیل مفهومی و ارائه تعریفی عملیاتی از صداقت را به بحث می گذارد. تعریف عملیاتی صداقت باید تمامی مراتب صداقت را شامل باشد، به گونه ای که مثلاً اگر فرد در مرتبه پنهان و خفی هم به دروغ می پردازد، خود بر این که این امر دروغ است واقف باشد. مرز بین دروغهای راست نما و دروغ و مراتب و گونه های مختلف آن، همچنین تمایز صداقت اصیل و صداقت پنداری از دیگر مسائل مرتبط با این پژوهش است.

 

ضرورت صداقت

تصور ما از هر فعالیت نقش راهبردی در برگرفتن ابزارهای مناسب برای دست یابی به آن دارد. صداقت یک انتخاب آگاهانه است، بنابراین تصور ما از چیستی آن تلاش ما را در نیل به آن رقم می زند. صداقت امری است که هرکسی چه فرد، چه جامعه، چه سازمان و غیره در پی آن است. اما کسانی که از مهارت تفکر منطقی و مهارتهای روش شناختی برخوردارند پیش از تلاش برای نیل به آن، گامی به عقب نهاده و از چیستی آن می پرسند. در محیط سازمان و در میان صاحبان حرفه ها و بنگاه ها داشتن تصور دقیق و کامل افراد، به ویژه مدیران از چیستی صداقت و ابعاد و گونه های آن نقش مهمی در برگرفتن ابزارهای مناسب برای نیل به آن دارد. بنابراین تحلیلی دقیق از مفهوم صداقت و گونه ها و ابعاد آن و آشکارسازی تصورات ناقص و ادعاهای گزاف و انگاره وارونه از صداقت می تواند در حل معضل فقدان صداقت در جامعه رهگشا باشد.

 

از آنجا که کامیابی ما در ترویج صداقت در خانواده، روابط شهروندی، سازمانی و غیره در گرو تصور روشن و کامل از مفهوم صداقت است، پرسش از چیستی و نقد و اصلاح انگاره ما از آن ضرورت خویش را آشکار می سازد. البته باید توجه داشت که فقدان صداقت پدیده ای چندعاملی است و تاکید بر مفهوم سازی صحیح از آن، هرگز به معنای حصرگرایی و یا تلقی تحویلی نگر و تبیینهای فرو کاهش گرایانه نیست.

تأکید بر نقش راهبردی مفهوم سازی صداقت در نیل به آن پرسشی را برمی انگیزد. بر مبنای اعتقاد برخی از فیلسوفان معرفت به اخلاق می انجامد. اما به وضوح مشاهده می شود تعداد زیادی از افرادی که به دروغگویی متصفند به این که این امر دروغ است واقفند ولی این کار را بارها تکرار می کنند، بنابراین چگونه معرفت به صداقت را در نیل به آن اثربخش می دانیم؟


در پاسخ می توان گفت، شناخت امری ذو مراتب است. شناخت اجمالی و شناخت تفصیلی را از یکدیگر باید تمایز داد. معرفتی که عده ای آن را با فضیلت یکی دانسته و آن را منجر به اخلاق می دانند، معرفت تفصیلی است نه اجمالی. با این بیان می توان چنین دخل مقدری را دفع نمود و بر اهمیت مفهوم سازی صداقت در نیل به آن خصیصه عالی مهر تأیید نهاد.


تحلیل مفهومی صداقت

«صداقت» می تواند سه قسم ابهام داشته باشد: ابهام در زبان و لفظ، ابهام در ذهن و معنی، ابهام در خارج و مصداق. شرح اللفظ یا پرسش از معنای لفظ، ابهام زبانی و اشتراک لفظی را از بین می برد. تعریف، ابهام مفهومی و تصوری را دفع می کند. تحلیل مفهومی و تحلیل گزاره ای هم رافع ابهام زبانی و هم برطرف کننده ابهام ذهنی است؛ ملاک تمایز نیز ابهام مصداقی را برطرف می کند.
شرح اللفظ: صدق در لغت، راست گفتن و راست کردن وعده باشد، و در این موضوع (اخلاق) مراد راستی است هم در گفتن، و هم در نیت و عزم، و هم در وفای به آنچه زبان وعده کرده باشد و هم در تمامی حالها که پیش آید او را. راغب اصفهانی می نویسد: «اصل استعمال صدق و کذب در سخن است چه ماضی باشد و چه مستقبل، بصورت وعده باشد یا غیر وعده، و به قصد اول جز در مورد سخن به کار نمی رود و ... صدیق کسی است که در گفتن و نیت و در وفای به وعده و ... او را راستی پیشه و ملکه بود. البته خلاف، آنچه باشد و در هر باب از او نتوان یافت نه به عین، نه به اثر ...».

 

تفکیک و تمایز میان تعریف صداقت و معیار آن
تعریف صداقت، به تحلیل ماهوی و مفهومی و معنایی صداقت می پردازد و جنبه ثبوتی دارد. معیار صداقت جنبه اثباتی داشته و به ارائه ابزار و ملاکی برای تشخیص راستگویی از دروغگویی، دروغ های راست نما از دروغ، صداقت اصیل از صداقت پنداری و ... می پردازد. استاد مطهری در آثار خویش به تمایز و تفکیک معیار ثبوتی و اثباتی اشاره کرده است.

صداقت در نظر اول مفهوم روشن و بی نیاز از تعریف می نماید. اما هرگاه تصور ذهنی افراد از این مفهوم را جویا شویم، با اختلاف شدید روبرو می گردیم. انگاره مدیر سازمان از صداقت در عملکرد بنگاه خویش با مفهوم سازی صداقت در نظر زن در ارتباط با همسر خویش و تصور دو دوست از این مفهوم در رابطه دوستانه خویش و ... متفاوت است. گروهی صداقت را به معنای بیان و در میان گذاشتن همه حقایق بدون هیچ کم و کاست و پنهان کاری، عده ای به معنای حفظ قول از دروغ و غیبت، عده ای به معنای موافقت سرّ با سخن، عده ای به معنای شفافیت در عین پوشاندن و منتشر نکردن همه جزئیات [هر راست نباید گفت] و عده ای به معنای وفاداری و راستی وعده در روابط و ... می دانند.

 

عمل درست، صحت توحید در قصد، فضیلتی راسخ در نفس آدمی است که سبب توافق افعال و اقوال و احوال و نیات می گردد و ... از دیگر تصورات مختلف از این مفهوم است. بنابراین ارائه تعریفی ماهوی و تحلیل مفهومی از صداقت برای رفع ابهام ذهنی ضرورت دارد. همچنین در مقام تشخیص مصداقی صدق و کذب اخلاقی و راستگویی و دروغگویی، گاه دچار مشکل می شویم. مثلاً ممکن است در باب دروغ های مصلحت آمیز و اطلاق صادق و کاذب بر گوینده آن اختلاف نظر وجود داشته باشد. بنابراین ارائه ملاکی جهت تشخیص مصداق صداقت از دروغگویی و شکار مراتب خفی و پنهان آن ضرورت دارد. در پاسخ به اینکه صداقت در چیست، و بیان ملاک تمایز صدق و کذب اخلاقی، ابتدا باید خود صداقت را تحلیل کنیم و از چیستی آن جویا شویم. بنابراین تحلیل مفهومی صداقت بر ارائه ملاک تمایز مصداقی مقدم است.

 

تفاوت صدق و کذب اخلاقی و منطقی
در تحلیل مفهوم صداقت بین دو کاربرد متمایز آن درآمیخته می شود. زیرا صدق به دو معنا به کار رفته است:

1- مطابقت خبر با اعتقاد مخبر

2- مطابقت خبر با واقع؛ یعنی صدق و کذب اخلاقی (مخبری) و صدق و کذب منطقی (خبری)

در منطق از صدق و در اخلاق از صداقت سخن می گوییم. صدق منطقی و معرفت شناختی وصف قضیه است و به معنای مطابقت قضیه با واقع و نفس الامر گرفته می شود. به عبارت دیگر در کاربرد منطقی کلمه هر سخن خلاف واقع کاذب است و هر گفتار مطابق با واقع صادق است.

 

این مفهوم از صدق و کذب را در علم اخلاق به کار نمی بریم. صدق اخلاقی وصف گوینده است؛ بدین معنا که گوینده قضیه ای را بر زبان جاری می کند که خود به صدق آن و مطابقت آن با واقع و نفس الامر اعتقاد دارد. در علم اخلاق و به مفهوم اخلاقی کلمه نمی توان شخصی را که سخن مطابق با واقع گفته است راستگو و شخصی را که سخن غیر مطابق با واقع گفته است دروغگو نامید. زیرا اگر کسی سخن خلاف واقع را به دلایلی مطابق با واقع بداند و بر اساس باور خود سخنی را به زبان بیاورد که گمان می کند مطابق با واقع است، دروغگو دانستن وی در مفهوم اخلاقی قابل تردید است. موارد زیادی از افراد به دلیل اعتماد به کسان، ساده لوحی و ... سخن خلاف واقع بیان می کنند، اما آنان را نمی توان دروغگو دانست.
 

به عنوان مثال در بازار سرمایه فردی با مراجعه به شرکت کارگزاری از کارشناس مربوطه، اطلاعاتی در باب کالای تولیدی درخواست می کند. کارشناس با قصدی خیرخواهانه و با صداقت، اطلاعاتی را که واقعا به آنها باور دارد به خریدار منتقل می کند. در حالیکه اطلاعات دروغ بوده و سخن کارشناس خلاف واقع است. در این موارد کارشناس را به حکم وجدان نمی توان دروغگو خواند. او رذیلتی به نام دروغگویی نداشته و اشتباه او در ساده لوحی و اعتماد به مدیران است. سرّ مطلب این است که کذب در مفهوم اخلاقی تحریف حقیقت است و نه بیان خلاف واقع. تحریف در باب تفعیل نوعی اقدام فرد در وارونه سازی حقیقت است یعنی سعی عامدانه در بیان چیزی که خود آن را خلاف واقع می داند.
 

با درک تمایز صدق منطقی و اخلاقی، مفهوم صداقت آشکار می گردد: صداقت اقدام گوینده در بیان قضیه ای است که خود به صدق آن و مطابقت آن با واقع و نفس الامر اعتقاد دارد.
منطقیون به تبعیت از ارسطو تا شفای بوعلی معتقدند که خبر آن است که یا صادق باشد یا کاذب (به نحو مانعة الخلو). بوعلی در کتاب اشارات و به دنبال او غالب دو بخشی ها تا قرن هفتم از تعریف ارسطو عدول کرده و معتقدند، خبر آن است که گوینده اش را در آنچه می گوید بتوان صادق یا کاذب دانست. خونجی بعد از اینان تعریف خبر را دوباره تغییر داده است: «ثم الکلام احتمل الصدق و الکذب یسعی خبراً و قضیةَ و قولاً جازماً».


بوعلی در اشارات که یکی از دقیق ترین آثار اوست، در تعریف خبر به متعلق شیء (گوینده) توجه داده است نه خود شیء (قضیه). تعریف او مخالف وجیز بودن و گرفتار زیادت حد بر محدود است. بنابراین مسأله ای مهم مطرح می گردد که چرا وی با پرداخت چنین هزینه های بزرگی از تعریف متقدماتش در اشارات عدول کرده است؟ قطعاً شیخ الرئیس در تعریف متقدمان اشکالاتی دیده که با بازسازی تعریف آنها و تن دادن به این هزینه های بزرگ، چنین تعریفی را برگزیده است. آنچه در این مقام تذکر آن ضروری است این نکته است که مسلماً چنین تعریفی به معنای خلط میان صدق و کذب منطقی و صدق و کذب اخلاقی نیست.


مفهوم سازی دانشمندان اخلاق از صدق و کذب

ابن مسکویه صداقت را نوعی از محبت می شمارد. البته صداقت را اخص از محبت می داند و با مؤدت یکی می داند. به اعتقاد ایشان عشق که افراط محبت است، اخص از مؤدت نیز است.
خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: صداقت محبتی صادق بود که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق، و ایثار رسانیدن هر چیز که ممکن باشد به او.

راغب نیز در مفردات تعبیری مشابه ذکر کرده است: صداقت اعتقاد در دوستی است و آن اختصاص به انسان دارد نه غیر او.
همچنین جرجانی در تعریف صدیق گفته است: صدیق کسی است که چیزی را با زبانش ادعا نمی کند مگر اینکه آن را با قلب و عملش محقق و ثابت کرده باشد.


نویسنده الاخلاق صدق را دارای مراتب خوانده است. صدق در قول، در نیت، در عزم در وفاء به عزم، صدق در اعمال و در مقامات دین از درجات صدق نامبرده شده اند. به اعتقاد وی صدیق کسی است که در جمیع این امور صادق باشد و اگر در بعضی صادق باشد و در بعضی صادق نباشد، تنها در آنچه صادق است، او را صادق می خوانند. مثلاً کسی که در گفتار صادق باشد او را صادق القول خوانده است.

عده ای صداقت را چیزی جز تحقق حدود آن نمی شمارند. بر مبنای این سخن صادق کسی است که این حدود در او باشد و إلا شخص هیچ نسبتی با صداقت نخواهد داشت: «لا تکون الصداقة إلا بحدودها، فمن کانت فیه هذه الحدود أو شیء منها فانسبة الی الصداقة، و من لم یکن فیه شیء منها فلا تنسبه الی شیء من الصداقة: فأولها أن یکون سریرته و علانیته لک واحدة و الثانیة أن یری زینک زینه و شیئک شیئه، و الثالثة أن لا تغیره علیک ولایة و لامال و الرابعة أن لا یمنعک شیئاً تناله مقدرته و الخامسة – و هی تجمع هذه الخصال – ان لا یسملک عند النکبات».

با تأملی کوتاه بر مفهوم سازی دانشمندان اخلاق از صدق و کذب، می توان تحلیلی اجمالی از دیدگاه متقدمان ارائه کرد:
1- عده ای صداقت را نوعی محبت شمرده و با این بیان صداقت را به صفات درونی ارجاع داده اند. صفاتی که به صورت ملکه و فضیلتی را نسخ در نفس آدمی درآمده و بنابراین منشاء رفتاری پایدار در شخص خواهند گردید.
2- آنان صداقت را امری ذو مراتب و مشکک می خوانند. عالی ترین درجه صدق، صدق در مقامات دین و پس از آن صدق در اعمال، و سپس وفای به عزم، صدق در عزم، صدق در نیت و اراده و پایین ترین درجه آن صدق زبان و گفتار است. صادق از ریشه صدق و صدیق مبالغه در صدق است.
3- عده ای صداقت را راست گفتن و راستی هم در گفتار، هم نیت و هم کردار می دانند. اما باید به تمایز مقام تعریف و تحقق توجه کرد. راستی در گفتار، در کردار و در نیت و ... جلوه های تحقق خارجی صداقت و نمایانگر ابعاد و گستره صداقت در عالم خارج است و مجاری تحقق یک چیز با تعریف آن متفاوت است.
4- دانشمندان اخلاق، صدق و کذب را صفت گوینده و مخبر می دانند نه صفت خبر.


5- گستره و ابعاد صدق که شامل صدق در گفتار، صدق در کردار و صدق در پندار است، فراخ دامنی ساحت آن را که شامل انواع رفتارهای ارتباطی درون شخصی، بین شخصی و برون شخصی است، آشکار می سازد. زیرا مثلاً صدق در گفتار به معنای صدق در هر آنچه شخص در مقام تخاطب به دیگران القاء می کند، چه در نوشته ها و چه در گفتار خویش می باشد. بنابراین با توجه به تغییر طرف گفتگو و تخاطب، دامنه صداقت هم تغییر می کند. خواه طرف گفتگو و خطاب او انسانی دیگر باشد، خواه خودش باشد، خواه خدا باشد و ... .


تحلیل صداقت؛ از صفات درونی تا رفتار تعاملی

در تعریف اخلاق دو گونه بیان را می توان از هم تمایز داد:
1- برحسب رأی جمهور عالمان، اخلاق به ملکات و سجایای اکتسابی تعریف می شود. ملکاتی که منشاء خلق و خوی فرد می شود، به گونه ای که وی به سهولت رفتاری را انجام می دهد.
2- عده ای اخلاق را به الگوی رفتار ارتباطی درون شخصی و برون شخصی مبتنی بر رعایت حقوق طرف ارتباط تعریف کرده اند. اینکه رفتار مهمترین متعلق اخلاق است، نزد عالمان رأی مشهور و قریب به اجماع است. اما نه هر رفتاری اخلاق است. عده ای متعلق اخلاق را رفتار پایدار می شمارند. اما در اینکه متعلق اخلاق امری ژرفتر از رفتار پایدار یعنی ملکات است، مورد بحث و اختلاف فراوان می باشد.

 

با توجه به دو گونه تعریف متمایز از اخلاق، در مفهوم سازی صداقت دو گونه بیان را می توان از یکدیگر تفکیک کرد:
1- مراد از صدق می تواند فضیلتی راسخ در نفس آدمی باشد که در فرد ملکه شده و جز سجایای اکتسابی اوست. فضیلتی که مقتضی توافق ظاهر و باطن فرد می گردد و او به سبب آن ملکه در هر آنچه که در تخاطب به دیگران القاء می کند راستی پیشه کند.
2- مراد از صدق می تواند یک نوع رفتار پایدار یا الگوی رفتاری در رفتار ارتباطی شخص با خود و دیگران باشد.

 

صدق به معنای اول یعنی ملکات امری ژرفتر از رفتار پایدار است. تحلیل دوم از مفهوم صداقت، آن را از صفات درونی و ملکات به رفتار تعاملی می کشاند و ملاک صداقت را در رفتار با طرف ارتباط می¬داند. این تحلیل حداقل¬گرایانه، ملکات و صفات درونی را در تعریف صداقت اخذ نمی¬کند و نسبت به نظامهای اخلاقی فراگیرتر از تحلیل اول بوده و قابلیت عملیاتی و کاربردی آن در عرصه-های مختلف زندگی مشهودتر است. بر مبنای چنین تعریفی از اخلاق، صداقت به عنوان فضیلتی اخلاقی، نوعی رفتار پایدار در شخص و صفت رفتار خواهد بود. رفتاری که نوعی اقدام است و به همین جهت آگاهانه بوده و چون قصد و اختیار شخص در آن دخیل است، مسئولیت آدمی و پاداش و عذاب را به دنبال می¬آورد.

صداقت بر طبق این مبنا جزئی از خصلت فرد و سازمانها شده است. همان-گونه که افراد از خصلتهای بیش و کم پایدار برخوردارند و رفتارهایی در آنها نهادینه شده و به صورت طبیعت ثانوی درآمده است، سازمانها نیز چنین¬اند. هر بنگاهی دارای خصیصه¬های رفتاری است. یعنی همان¬طور که فرد دروغگو داریم، سازمان دروغگو نیز داریم. اما در اینجا پرسشی باقیست، آیا رفتاری پایدار در شخص نشان از ملکه¬ای راسخ در او نیست؟ آیا تحلیل دوم به تعریف اول باز نمی¬گردد؟
رفتار ارتباطی نسبت بین دو امر، یعنی الف و ب است. الف رفتار ارتباطی با ب دارد.

رفتار ارتباطی از حیث دو طرف آن (الف و ب) به صورتهای مختلف قابل تقسیم است:
الف) یعنی موجودی که رفتار از او سر می¬زند، بر دو قسم است: فرد، یعنی شخصیت حقیقی و سازمان به عنوان شخصیت حقوقی. قسم اول برحسب طرف رفتار
(ب) بر دو قسم است زیرا رفتار ارتباطی فرد یا درون¬شخصی است یا برون-شخصی. الگوی رفتار ارتباطی فرد با خود به قسم اول برمی¬گردد.

رفتار ارتباطی برون¬شخصی خود به سه قسم عمده است: رفتار ارتباطی با دیگران که آن را ارتباط بین¬شخصی می¬نامیم و رفتار ارتباطی با محیط زیست حیوانی و طبیعی و رفتار ارتباطی با خدا. همین تقسیم¬بندی را در رفتار ارتباطی سازمان می¬توان ملاحظه کرد زیرا مراد از رفتار ارتباطی سازمان، عملکرد و تعامل آن با محیط داخلی و خارجی است: عملکرد درون سازمانی و عملکرد برون سازمانی. بنابراین صداقت، به عنوان خصیصه¬ای اخلاقی باید در تمامی این روابط و رفتارهای ارتباطی در اجتماع شکل گیرد. نمونه فقدان صداقت در رفتار فرد با خود (درون¬¬شخصی) خودفریبی است. نیرنگ، شیادی، ریا و دو چهرگی، گندم¬فروشی و جو نمایی و ... از نمونه¬های فقدان صداقت در روابط فرد با دیگران (بین¬شخصی) است. عدم اخلاص در اجرا مناسک دینی و مقامات دینی همچون توکل، صبر و ... نیز از نمونه¬های فقدان صداقت در ارتباط فرد با خداست. در محیط سازمانی نیز هریک از افراد به عنوان شخصیت حقیقی با خود، دیگران و خدا و ... در تعاملند. بنابراین نمونه¬های این موارد در رفتار ارتباطی کارکنان، مدیران، سرایداران و ... نیز به چشم می¬خورد. البته نمونه¬های فقدان صداقت در خود سازمان به عنوان شخصیت حقوقی در عملکرد سازمان و منتشر نکردن اسرار و فریب در رفتار ارتباطی سازمان با محیط درونی آن و تبلیغات دروغ و ... در رفتار ارتباطی سازمان با محیط بیرونی آن، از نمونه¬های فقدان صداقت در عملکرد بنگاه¬ها و سازمان¬هاست.

بر مبنای آنچه تاکنون گفته شد صداقت اقدام گوینده در بیان چیزی بر خود، دیگران، خود و ... است که خود بر صدق آن و مطابقت آن با واقع و نفس¬الامر اعتقاد دارد و دروغ نیز نوعی اقدام فرد در وارونه¬سازی حقیقت و سعی عامدانه او در تحریف حقیقت و در بیان چیزی است که خود آن را خلاف واقع می¬داند.


گونه¬های دروغ

دروغ نوعی وارونه¬سازی حقیقت و اقدام فرد در تحریف حقیقت است. وارونه-سازی حقیقت می¬تواند بر روشهای مختلف باشد. اساساً آدمی حداقل از زبان گفتاری و نوشتاری، بدنی و کالبدی و رفتاری و کرداری برخوردار است. گفتار خلاف واقع تنها بُعدی از تحریف حقیقت را نشان می¬دهد. کسی که خشمگین است. اما با حرکات کالبدی خلاف آن را نشان می¬دهد در واقع وارونه¬سازی می¬کند و کسی که نفرت خود را به وسیله رفتارهای احترام¬آمیز به فرد پنهان می¬سازد در واقع به تحریف حقیقت می¬پردازد. به عبارت دیگر عدم تطابق هریک از این سه زبان با یکدیگر می¬تواند دروغ باشد، عدم تطابق زبان کالبدی و زبان نوشتاری نوعی دروغ است. عدم تطابق زبان رفتاری با زبان گفتاری نوعی دروغ است و همین¬طور ... توجه بر این نکته نشان می¬دهد که بر خلاف تصور رایج، دروغگویی امر سهل و ساده¬ای نیست. زیرا بر اندک تأمل و مقایسه سه زبان یاد شده می¬توان پرده از دروغگویی فرد بردارد.


گونه¬های صداقت

برای پیمودن طریقه صداقت و درک مفهوم آن، شناخت اقسام و مراتب آن ضروری است. صداقت نیز نوعی اقدام و رفتار در بیان چیزی است که شخص آن را صادق می¬شمارد. بنابراین بر اساس سه گونه زبان، صداقت نیز گونه¬های مختلف می¬یابد. مثلاً تطابق زبان گفتاری با زبان کالبدی صداقت است. تطابق زبان رفتاری و گفتاری صداقت است و در آثار متقدمان، صداقت تنها به زبان گفتاری محدود نشده است. و آنها نیز صداقت در گفتار، پندار، کردار را برشمرده¬اند.
در آیات قرآن و کلام معصومین نیز این امر وجود دارد:
الف) صدق در گفتار: صدق در هر آنچه که در مقام مخاطب به دیگران القاء می¬کند مثل نوشته¬ها و گفته¬ها که برحسب طرف گفتگو متفاوت می¬شود. خواه طرف گفتگو انسان دیگر باشد، خواه خداوند باشد و در مقام عبادت و تخاطب با خداوند قرار گرفته باشد و خواه خودش مخاطب خود باشد. مَن صَدَق فی اقواله جَلّ قدُرهُ. من صَدَق مَقالُهُ زاد جَلالُهُ.

ب) صدق در کردار: تطابق زبان گفتاری با کرداری از نمونه¬های صدق در کردار است: یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندا... إن تقولو ما لا تفعلون: ای کسانی که ایمان آورده¬اید، چرا سخنی می¬گویید که عمل نمی-کنید نزد خدا بسیار خشم است که سخن بگویید که عمل نکنید.

ج) صدق در پندار: تطابق نیّت و فکر آدمی با اعمال و رفتار انسان از دیگر اقسام صداقت است: قَدرُ الرَّجُل علی قَدرِ هِمَّتِهِ و عَمَلِهِ عَلَی قَدر نِیَّتِهِ (ارزش آدمی بر اندازه همت اوست و عملش بر مقدار نیتش). کَما لا یَقُومُ الجَسَدُ اِلاّ بالنَّفسِ الحَیَّةِ کذلک لا یُقومُ الذّینُ إلا بالنِّیتَهِ الصَّادِقةِ و لا تَثبتُ النِّیَة الصَّادِقةِ اِلا بالعقلِ.


نتیجه

در تحلیل صداقت باید به تفاوت صدق و کذب اخلاقی و منطقی توجه داد. صدق منطقی وصف قضیه است و به معنای مطابقت قضیه با واقع و نفس¬الامر می باشد. به عبارت دیگر در کاربرد منطقی کلمه هر سخن خلاف واقع کاذب است و هر گفتار مطابق با واقع صادق است. در حالیکه صدق اخلاقی وصف گوینده است؛ بدین معنا که گوینده قضیه¬ای را بر زبان جاری می¬کند که خود به صدق آن و مطابقت آن با واقع و نفس¬الامر اعتقاد دارد. کذب در مفهوم اخلاقی تحریف حقیقت است و نه بیان خلاف واقع. تحریف نوعی اقدام فرد در وارونه-سازی حقیقت است یعنی سعی عامدانه در بیان چیزی که خود آن را خلاف واقع می¬داند.

با درک تمایز صدق منطقی و اخلاقی، مفهوم صداقت آشکار می¬گردد: صداقت اقدام گوینده در بیان قضیه¬ای است که خود به صدق آن و مطابقت آن با واقع و نفس¬الامر اعتقاد دارد. در مفهوم¬سازی صداقت دو گونه بیان را می¬توان از یکدیگر تفکیک کرد:
1- مراد از صدق می¬تواند فضیلتی راسخ در نفس آدمی باشد که در فرد ملکه شده و جز سجایای اکتسابی اوست
2- مراد از صدق می¬تواند یک نوع رفتار پایدار یا الگوی رفتاری در رفتار ارتباطی شخص با خود و دیگران باشد. صدق به معنای اول یعنی ملکات امری ژرفتر از رفتار پایدار است. تحلیل دوم از مفهوم صداقت، آن را از صفات درونی و ملکات به رفتار تعاملی می کشاند. بر مبنای چنین تحلیلی، صداقت به عنوان فضیلتی اخلاقی، نوعی رفتار پایدار در شخص و صفت رفتار خواهد بود. رفتاری که نوعی اقدام است و به همین جهت آگاهانه بوده و چون قصد و اختیار شخص در آن دخیل است، مسئولیت آدمی و پاداش و عذاب را به دنبال می-آورد.

دروغ نوعی وارونه¬سازی حقیقت و اقدام فرد در تحریف حقیقت است. وارونه-سازی حقیقت می¬تواند بر روشهای مختلف باشد. اساساً آدمی حداقل از زبان گفتاری و نوشتاری، بدنی و کالبدی و رفتاری و کرداری برخوردار است. عدم تطابق هریک از این سه زبان با یکدیگر می¬تواند دروغ باشد. بر اساس سه گونه زبان، صداقت نیز گونه¬های مختلف می¬یابد.

نویسندگان: فرشته ابوالحسنی نیارکی، حمیدرضا صادقی نیارکی


منابع و مآخذ:

1- آذربایجانی، بهمنیار بن مرزبان ، التحصیل، تصحیح مرتضی مطهری، دانشگاه تهران، 1349.
2-ابن¬سینا، الاشارات و التنبیهات، تصحیح محمود شهابی، انتشارات دانشگاه تهران، 1364، بخش منطق.
3-ابن¬سینا، الشفاء، المنطق (3) و العبارة، تصدیر و مراجعه الدکتور ابراهیم مدکور، تحقیق محمود الخضری، دارالکتب العربی للطباعة و النشر، القاهره، بی¬تا.
4- ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق فی التربیة ، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، 1401هـ، 1981م.
5-اصفهانی، راغب ، مفردات غریب القرآن، تهران، 1373 هـ .ق.
6-اعوانی، غلامرضا، اخلاق، ویراستار: بجنوردی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1375.
7-المامقانی، الشیخ عبدا... ، مراة الکمال، ، ایران، قم، انتشارات دلیل ما، 1382.
8-بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق.
9-پاکتچی، احمد، اخلاق دینی، ویراستار: بجنوردی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1375.
10- تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد ، غرر الحکم و درر الکلم، مقدمه و تعلیق میر جلال¬الدین حسینی ارموی، چاپ پنجم، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
11-خونجی، ابوالفظائل افضل الدین، کشف الاسرار عن غوامض الافکار، میکرو فیلم دانشگاه تهران، شماره ف 1345.
12-شُبَّر، عبدال...، الاخلاق، السید منشورات مکتبة بصیرتی، قم، شارع إرم، 1188 هـ.1284 هـ.ق.
13-شیخ اشراق، التلویحات، علی¬اکبر فیاض، طبعة جامعة تهران، 1955 م، 1334 ش.
14-شیخ اشراق، حکمة الاشراق، ترجمه دکتر سجادی، انتشارات دانشگاه تهران، ج 5، 1367
15-طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، با تصحیح مجتبی مینوی، علیرضا حیدری، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، 1360.
16-غزالی، معیار العلم فی فن المنطق، دارالاندلس، لبنان، بی¬تا.
17-فارابی، ابونصر محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان، المنطقیات للفارابی، تصحیح محمدتقی دانش¬پژوه، مکتبة آیة ا... العظمی النجفی المرعشی، قم، ج 1، ص 89
18-فرامرز قراملکی، احد، اصول و فنون پژوهش در گستره دین¬پژوهی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1385.
19-فرامرز قراملکی، احد، تحلیل قضایا، رساله دکتری، دانشکده الهیات دانشگاه تهران، به راهنمایی دکتر ضیاء موحد، 1373.
20-فرامرز قراملکی، احد، درآمدی بر اخلاق حرفه¬ای، انتشارات سرآمد، 1387.
21-فرامرز قراملکی، احد، روش¬شناسی مطالعات دینی، تحریری نو، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، 1385.
22-فرامرز قراملکی، احد؛ سالاری، زینب، اخلاق در سازمانهای مردم¬نهاد، ندای بشری، 1388.
23- کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، جلد یکم، یونان و روم، ترجمه سید جلال¬الدین مجتبوی، انتشارات علمی و فرهنگی و سروش، 1380.
24-کوچنانی، قاسمعلی، فرهنگ اخلاق، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی الحوراء، 1376.
25-مطهری، مسأله شناخت، تهران، صدرا.

پایان پیام/
 

کد خبر 67600

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha