به گزارش خبرگزاری شبستان، برنامه گستره شریعت با موضوع علم دینی با حضور خسرو باقری استاد دانشگاه تهران، حجت الاسلام مسعود آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و محمدعلی مرادی پژوهشگر و نویسنده، با اجرای قاسم پورحسن، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی(ره) 28 دی ماه از شبکه چهار سیما پخش شد.
پورحسن در ابتدای برنامه گفت: در جلسه گذشته وجه تاریخی مباحث مربوط به علم دینی که در دنیای اسلام در مواجهه، واکنش و یا التفات به دستاوردهای مکتب زمین صورت گرفته بود، همچنین دغدغه متفکران اسلامی که برخاسته از ایمان دینی آنها و توجه به اقتضائات و مبانی دینی بود مورد بررسی قرار گرفت، در ضمن آن نگاه انتقادی داشتیم بر این مسئله که آیا سیر و مسیری که به طور خاص از حیث نظری و اندیشهای در آن در حال حرکت و پیشروی هستیم، سیر درستی است و یا مقداری دیدگاههای ایدئولوژیک و نگاههای رادیکال بر ما غلبه دارد؟
ما در بخش دوم بحث این نگاه را دنبال میکنیم که علاوه بر ایضاح مفهومی و تنقیه آراء، نگاههای مخالف و موافق را در باب علم دینی با تاکید بر دیدگاههای الان در جامعه ایران مورد توجه قرار بدهیم.
در ابتدا آذربایجانی با جمعبندی مباحث جلسه گذشته گفت: علم دینی به عنوان یک ضرورت معرفتی و ضرورت کاربردی در جامعه مورد نیاز است، پرسشها، دغدغهها، نیازها و انتظارات باید از طریق علم دینی پاسخ داده شوند، البته بنده هم معتقدم که همه کارها و آثاری که با عنوان علم دینی در روانشناسی، تعلیم و تربیت، اقتصاد، جامعهشناسی و سایر شاخهها در جامعه عرضه میشود همه شاخصهای علم دینی را دارا نیستند.
وی افزود: بنابراین ما باید بر سر شاخصهای علم دینی به تفاهم برسیم و هر کدام از آنها را جداگانه محک بزنیم و مورد ارزیابی قرار دهیم، در حوزه روانشناسی که حوزه مطالعاتی بنده است میتوانم بگویم که بخشی از آثار موجود در این حوزه دارای شاخصهای دینی هستند، ما در این مسیر قرار گرفتیم، کارایی و بهرهوری آنها در بهبود وضعیت روانی افراد ثابت شده و ملاکهایی که در سایر مکاتب و دیدگاههای روانشناسی به چشم میخورد درباره این آثار نیز احراز شده است، البته این بدین معنا نیست که هر کاری که به عنوان روانشناسی اسلامی عرضه میشود مورد تایید است، بلکه تمامی کارها باید از این حیث مورد ارزیابی قرار بگیرند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ادامه داد: حوزه علوم دینی در داخل و خارج از کشور موافقان و مخالفان جدی دارد، نکتهای که بنده میخواهم درباره آن شفافیت ایجاد کنم این است که مخالفت برخی از افراد بر این اساس است که علم دینی را به نهاد قدرت پیوند میدهند آنها علم دینی را یک نگاه سیاسی و ایدئولوژیک میدانند چنین دیدگاهی قابل قبول نیست در یک بررسی ساده درمییابیم که خواستگاه علم دینی در کشورهای دیگر مانند اندونزی توسط العطاس، در آمریکا توسط فاروقی و امثال آنها بنا نهاده شده است، این طور نبوده که دولتهای سیاسی پشتوانه علم دینی باشند، قبل از اینکه چنین حرکتهایی بعد از انقلاب آغاز شود این حرکتها در اندیشمندان مسلمان به صورتهای مختلف وجود داشته است.
وی با اشاره به جریان طبیعی علم گفت: این جریان طبیعی علم است، حرکتهای اندیشمندان دینی همچون سید جمال در ایام گذشته میتواند جرقه آغاز این تحرکات باشد، ناتوانی کشورهای اسلامی در مواجهه با علم جدید و پیشرفتهای جوامع مختلف نیز در رسیدن به این جمعبندی که ما باید کاری انجام دهیم، بیتاثیر نبوده است. بنابراین مخالفت کسانی که صرفا به دلیل هاله سیاسی و پیوند با نهاد سیاستبا علم دینی مخالفت میکنند قابل قبول نیست به دلیل بررسی تاریخی که میتوان در این حوزه ارائه داد.
حجت الاسلام آذربایجانی ادامه داد: ممکن است بگوییم جامعه ما پس از انقلاب به دلیل اینکه جامعه اسلامی است و نگاه دینی در آن وجود دارد از نهاد قدرت و سیاست حمایتهای بیشتری در این حوزه دریافت کرده است، این مسئله بعد از انقلاب در دو دوره مشاهده میشود؛ دوره اول اوایل انقلاب و تحت عنوان انقلاب فرهنگی است انقلاب فرهنگی با این هدف صورت گرفت که در علوم انسانی نگاه تازهای ایجاد شود که متاسفانه در آن دوره موفقیت چندانی به دست نیاوردیم.
دوره دوم نیز همین دوره اخیر است که بحث علوم انسانی اسلامی با جدیت مطرح شده است.
حمایت نهاد سیاست یا نهاد حاکمیت از بحث علوم دینی و این که خواستگاه علوم دینی نهاد حاکمیت است دو مسئله کاملا متفاوت از هم است که به اعتقاد من مسئله دوم صحیح و قابل قبول نیست.
پورحسن بیان کرد: شما نگران نیستید از این که الان تلاش های جدی در حوزه علم معطوف به حوزه قدرت میشود؟
آذربایجانی پاسخ داد: بله من هم نگران هستم، اما این نگرانی منافاتی با مسئلهای که بنده مطرح کردم ندارد، به این دلیل که نمیتوان کلیت یک مسئله را به خاطر برخی حرکات نادرست جزئی در ذیل آن زیر سوال برد.
پورحسن با طرح این پرسش که ما الان در چه وضعیتی از نگاه مخالفان و موافقان به سر میبریم؟
باقری در پاسخ گفت: من در بحث گذشته به این مسئله تاکید کردم که مفهوم علم دینی در جامعه ما بسیار مخدوش است و باید به دقت بررسی شود، شما صحبت از مخالفان میکنید، به نظر من به دلیل همین ابهامی که در مفهوم علم دینی وجود دارد باید به مخالفان حق داد، نمیتوان گفت که این مخالفتها بیهوده و بیاساس است.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: مسئله ایدئولوژی بودن علم دینی یکی از دلایل مخالفت مخالفان است، آقای آذربایجانی ایدوئولوژی را به حکومت و سیاست محدود کردند در حالی که ایدئولوژی مفهوم عامتری دارد، ایدئولوژی به معنای باور جزمی است، در این که این باور جزمی را حکومت دیکته کند یا یک حوزه علمی و دانشی چون حوزه علمیه، تفاوتی وجود ندارد.
باقری درباره وجه امتیاز علم عنوان کرد: وجه امتیاز علم آن است که با تجربه در حال تبادل است، دائما درست و غلط را میآزماید، ایدئولوژیک که جزمیت را وارد معرکه میکند، نمیخواهد تن به این آزمون بدهد.
وی افزود: این مسئله تنها جنبه حکومتی ندارد، ممکن است یک حوزه علمیه نیز با یک انگیزه دینی چنین کاری انجام دهد، در واقع اشکال ایدئولوژیک بودن علم دینی این است که میخواهد باور را جایگزین آزمون کند، این آفت در کمین علم دینی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. نکته دوم این است که آقای آذربایجانی اشاره کردند به این که در مالزی الاطاس وابسته به حکومت نبودند در حالی که در ایران ممکن است مسئله متفاوت باشد، یعنی ممکن است در ایران ما جنبه قدرت را نیز داشته باشیم که به نظر من اینگونه هست.
پورحسن گفت: همان طور که در پاکستان هم اتفاق افتاد، دو سال قبل از انقلاب مسئله اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی و مدیریت اسلامی مطرح شد، یعنی میتواند اینطور باشد و این یک مسئله ذاتی نیست.
باقری در ادامه عنوان کرد: من در جلسه گذشته نیز اشاره کردم که در دانشگاه ما دروسی به عنوان اسلامی از طرف نهادهای دولتی و شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تدریس به دانشجویان در نظر گرفته شده در این هنگام ایدئولوژیک جنبه قدرتی نیز پیدا میکند و به این معنا است که ما هر دو وجه ایدولوژی را در ایران میتوانیم داشته باشیم و داریم در نتیجه بنده به مخالفان حق میدهم؛ از این رو اگر ما بخواهیم علم دینی صحیحی ایجاد کنیم بسیار باید مراقب این پرتگاه باشیم.
پورحسن با طرح این پرسش که مخالفان تنها به بحث انگیزهها نیست یعنی یک جنس مخالفت به طور کلی در مساله امکان امتناع است آیا شما به آن هم حق میدهید؟
باقری در پاسخ گفت: خیر! بنده تصور نمیکنم که علم دینی ضرورتا ایدئولوژیک باشد.
مرادی بیان داشت: ما قبل از انقلاب هم مذهبی بودیم و در کلاسهای قرآن شرکت میکردیم بنابراین قبل از آنکه حکومت پیروز شود فرهنگ دینی وجود داشت که کم کم این دیسکورت حاکم شد مخالفان علم دینی در کشورهای دیگر سودای قدرت دارند که این بحث ها را انجام میدهند زیرا ایدوئولوژی به این معنا است که یک عده با هم در یک نقطه و مکان جمع میشوند و یک ساروجی برای خود ایجاد میکنند و هویتی به بحث می پردازند و به ایدوئولوژی طرف مقابل ایراد وارد میکنند.
این پژوهشگر و نویسنده با بیان اینکه ایدئولوژی یک پیکار سیاسی است، ادامه داد: امروز مخالفان بحث دینی هنوز یک بجث جدی انجام ندادهاند بنابراین اگر ما سنت جهان اسلام را در مبانی بحث کنیم آن هنگام ما باید توضیح دهیم که چگونه مسلمان شده و وارد جهان امروز شدیم. در حال حاضر ما وارد جهان امروز شدهایم و سوار هواپیما میشویم، از ابزارها و تکنولوژی روز استفاده میکنیم، موشک میسازیم ولی نمیتوانیم مبانی نظری آن را توضیح دهیم بنابراین ما نیاز داریم بنیادهای خودمان را تغییر دهیم به این معنا که ما در سنت گذشته خودمان شروع به جمع آوری و شناسایی مبانی جدید کنیم.
پورحسن در پاسخ به صحبتهای آقای مرادی عنوان کرد: دغدغه علم دینی همین امر بود که اگر ما در ذیل مفاهیم، نظریات و دیدگاه های مغرب زمین صحبت کنیم اصلا نمیتواند به تولید اندیشه منجر شود.
مرادی گفت: اگر شما بخواهید توضیح دهید باید پارادوکسال فکر کنید به این معنا که شما میخواهید فکر کنید که آیا میتوان در عرصه اندیشه از جهان غربی خارج شد، در آن هنگام در عرصه اندیشه علم و ایدوئولوژی و تئودولوژی باید تفکیک ایجاد کنید. اندیشه طرح پرسش است، کسانی که میگویند نظرشان این نیست که علم دینی نمیشود منظورشان این است زمانی که شما دینی هستید پرسشهای شما نیز روشن خواهد بود.
پورحسن گفت: آیا علم، علم است؟
باقری پاسخ داد: این اشکال دوم مخالفان است که علم را علم میدانند این نظریه از یک جهت غلط و از سوی دیگر صحیح است. از آن جهت که غلط است افراد تصور میکنند دانشمندان بودن هیچ چارچوب ذهنی به سراغ خود واقعیت میروند و آن را برای مردم به ارمغان میآورند، البته این نظریه مدتها است که ابطال شده و میدانند که دانشمندان پیش فرض و پیش زمینههایی دارند بنابراین این اشکال وارد نیست.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: معنای دیگر اینکه میگوییم نظریه علم علم است صحیح است، آن است که علم باید برای همگان قابل فهم و استفاده باشد اما باید یک نوع جهت گیری خاص در عرصه تجربه نیز وجود داشته باشد زیرا ما علم مطلق و عینیت مطلق نداریم و علم مطلق در زاویه درک میشود از این رو علم دینی تجربه پذیر و خطاپذیر است.
باقری گفت: وقتی گفته می شود علم پس نمیتواند از دیسیپلین خود عدول کند و این اشکال به وجود میآید که چرا به آن دینی گفته میشود یعنی اگر این ویژگیها باشد، اشکالی که درباره دین مطرح می شود آیا مراد شما همین است، که چطور دو ساحت مختلف و جهان ناموازی را می خواهیم بگویم.
مرادی بیان داشت: وقتی ما داریم از دستاوردهای علوم امروز استفاده میکنیم سوار هواپیما میشویم نمیتوانیم مبانی نظری آن را قبول نکنیم مبانی نظری آن را کانت به ما گفته است که چرخش بلعکسی شروع می شود یعنی زاویه دید من مهم میشود بعد فکرش را کرد که کجا ایدههای ما مهم و خیلی متقن است و نمیخواهیم به آن دست زده و به عرصه فهم بیاوریم ما در عرصه فهم می خواهیم دیسکورسی بحث کنیم، روی ارزشها هم باید دیسکورسی بحث کنیم که بتوانیم شکل دهیم ادامه آن را هم مارسل داد و گفت اینترسابجبتیک شکل میگیرد اما نمیخواهد بگوید اینترسابجبیتیک است و من بیایم آقای آذربایجانی را یک کت و شلوار و کراوات بپوشان میگوید آن تکه برای خود شما است، اما باید دیسکوس بحث کنیم چراکه مجبوریم آن قلمرو را اپوخه کنیم که برای خودمان است، آن زمان به اسم علم دین نمیشود، ما پاسدار ارزش های علم دین خود هستیم و می خواهیم الهیات خود را نگه داریم.
پورحسن گفت: نظریه بین الاذهانی که شما می فرمایید آیا بین همگانی هست یا نه برون گرایانه است در دسترس همگان است اگر شما دینی بفرمایید آیا مراد ما از دین ادیان الهی هستند یا فقط مراد اسلام است همه ادیان را میگوییم حتی گاهی سنت بالاتر از دین قرار می گیرد منظور من این است که حتی اگر آنجا می خواهد این نظریه مطرح شود شما می گویید این نگاه برون گرایانه است و نگاه درون گرایانه نیست که تمامی آنها در اختیار من سوژه باشد در اختیار همگان است اما در باب دین شما باورهای درونی دارید که آن باورها منبعث از ایمان فردی شما است مگر اینکه عنوان کنید که در ادیان آموزه های عامی وجود دارد که می تواند با علم به معنای عام سازگاری پیدا کند.
مرادی گفت: ریکرت کتابی به نام «محدودیت های مفهوم سازی در علوم طبیعی» نوشته است، این بحث که نسبت کل و جزء را چگونه تعریف کنیم کار جهان اسلام است که در این سطح بحث کند و بگوید که کجا قلمرو جزء و کجا در قلمرو کل است یعنی من در ایران یا جهان زندگی میکنم نسبت ایران و جهان من را چگونه با هم تدوین میکنیم در کل پارتی کولار آدم های مسلمان هستید اما در اونی ور زال یک جور دیگر فکر میکنید اگر ما این نسبت را نتوانیم تعیین کنیم نمیتوانیم حرفی جدی برای گفتن داشته باشیم.
پورحسن گفت: پس شما موافق هستید که وقتی می گوییم علم دینی یونی وسال آن ضرری به علم نمیزند؟
مرادی پاسخ داد: به شرط اینکه در پارتی کولار باشد، نسبت پارتی کولار و ژنرال باید تبین شود، کسانی که مخالفت می کنند حرفشان این است که شما نگاه خاص گرایانه پیدا میکنید.
آذربایجانی بیان داشت: سه نکته را می توانیم در پاسخ این اشکال مطرح کنیم اشکال پاسخ اول این است که ما عوامل موثر بر تحول علم را اگر بینیم سه دسته عامل وجود دارد یکی بحث معرفتشناسی علم است آن پارادایم و ذو روش و مساله که در حقیقت روشن است مساله ما چه باشد این بر تحول علم اثر میگذارد، دسته دوم از عوامل به خصوص فیلسوفان علم بعد پوپر به این طرف بیشتر بر روی آن تاکید کردند بحث روانشانسی علم است هوش، خلاقیت و ریسک پذیری و صفات شخصیتی فرد و اینکه چقدر اوپن نس باز یا بسته به تجربه باشد اثر دارد بر اینکه به تجربههای وقتی فردی که با علم مواجه می شود اثر دارد که علم را او پیش ببرد یا نه.
وی اضافه کرد: عامل اول آن کاملا ابجکتیو یا معرفت شناسی علم است اگر ما بپذیریم پاسخ اول دو مقدمه دارد عوامل موثر بر تحول علم معرفتی، عوامل روانشناختی و عوامل جامعه شناختی اثر دارند.
وی اظهارداشت: در هر لحظه پدیداری علم اتفاق میافتد، عوامل سهگانه در این سه دسته وقتی دین راجع به علوم انسانی و همه علم ها مطرح می شود این عوامل سه گانه از یک وجهی می توانید اشکال را وارد کنید و اصلا اختصاص به علم دینی ندارد که این عوامل زمینه ساز جامعه شناختی و روان شناختی وجود دارد این مربوط به آن جامعه و آن فرد است چطور این را تعمیم میدهد پاسخ دارد.
پورحسن درباره بنیان علم قضایای علم گفت: وقتی شما از پارادایم حرف میزنید فقط تابع مناسبات یک جامعه خاص نیست بلکه تابع عقل جمعی در آن علم است یعنی همه گزارهها در روندی که متلائمترین وضعیت بر آن نامگذاری میشود پارادایم علم شکل می گیرد اینگونه نیست که جامعه ای مخالف آن باشد.
آذربایجانی بیان داشت: واقعیت علم این نیست، شما یک علم هیولایی در ذهن خود دارید که این نمیتواند چهره واقعی به خود بگیرد، امروز نقدهایی که بر دیدگاه یا تحلیل های فروید مطرح است که این است که اشکالات و وضعیت در زنان و مردان سویس یا منطقه ای که ایشان زندگی می کرده وجود داشته این بیشتر منشا آن نظریه جنسی او شده است آیا این قابل تعمیم به جاهای دیگر است.
پورحسن گفت: وقتی ما می گوییم علم نگاهمان دیدگاه خاص داروینی یا فرویدی نیست.
آذربایجانی ابراز کرد: امروز در دانشگاه های دنیا روان شناسی مکتب فروید به عنوان بخشی از روان شناسی تدریس می شود، اصل بحث من این است که اگر بخواهید این اشکال را داشته باشید اشکال به همه علم است و صرفا به علم دینی نیست یعنی وجه خاص دارد که صبغه آن را میگیرد اما چطور ما این را تعمیم میدهیم، ما در علم دو بحث داریم یکی این که ما برخی قواعد و اصول داریم که سعی میکنند نظریه و عام باشد یک بخش کاربردی داریم که مثلا بر اساس دیدگاه فروید یک مقیاس یا بسته درمانی میسازد این در روانشاسی مطرح شده است که اگر خواستید این را در جامعه ایران و یا آفریقا بیاورید باید نرم کنید یعنی هنجارهای آن جامعه را در نظر بگیرید عین همین مطلب را ما درباره علم دین مطرح می کنیم.
پورحسن گفت: الان تاکید شما روی علوم انسانی است در حالیکه تاکید من روی مطلق علم است و به خصوص غیرعلوم انسانی است، در ایران وقتی گفته می شود علم دینی در کشور ما مراد صرفا علم دینی است یا مراد ما علوم تجربی هم هست؟
آذربایجانی اظهار داشت: افراد بسیار نادری هستند که در علم یا علوم طبیعی مثل فیزیک، شیمی و ریاضی و منطق بگویند علم اسلامی یا علم دینی داریم ما باید جریان غالب را بحث کنیم، آن بحث غالب در علوم انسانی است پس این را ما چه کنیم.
وی افزود: اگر ما بخواهیم اشکال عدم یونیورسال را وارد کنیم به هر علمی در علوم انسانی وارد است اما دو راه حل دارد که همین راه حل ها برای علم دینی هم وجود دارد.
این محقق و نویسنده کشورمان عنوان کرد: بحث دیگر این است که در علم دینی بر مبنای اسلامی مگر دین ما ادعای جهانی و ابدی بودن برای آموزههای دینی خود ندارد، برخی اصول را دارد که آن را جاودانه میداند که برای همه انسان ها آورده است و دغدغه سعادت و کمال همه انسان ها را آورده است، اگر ما گزارههای اصلی را دغدغه داشته باشیم پس خود دین هم چون یونیورسال است علوم معطوف به آن هم یونیورسال می شود.
وی گفت: نکته سوم اینکه انسان واقعا بسیار پیچیده است و لایههای تو در تو دارد ابعاد بسیار دارد و هیچ مکتبی در روانشناسی یا سایر علوم نمیتواند بگوید من همه ابعاد را از همه زوایا میبینم، خواه ناخواه به خصوص علم وقتی با نگاه تجربی میآید گزینشگر است و از یک زاویه خاص وارد میشود روان تحلیلگر از بعد دیگری نگاه میکند رفتارگرایی یک ابعاد و وجوهی از انسان را میبیند ما میتوانیم بگویم که یک مکتب در کنار سایر مکاتب است، وقتی ما میگوییم علم دینی اگر به معنای نفی آنها باشد ما با مشکل مواجه میشویم اما اگر به عنوان یک عضو در کنار آنها باشد ما نظریههای رقیب و مکاتب رقیب را در کنار هم داریم.
پورحسن بیان داشت: برگردیم این اشکال مهمی است که من در نوشته های زیادی حتی از جنابعالی هم دیدم که وقتی می گوییم علم یا باید از آن عدول کنیم یا چیز دیگری مراد ما باشد ممکن است الهیات؛ ما تعارف نداریم میگوییم علم؛ عرض من این است که ما اول آن باید معین کنیم که مراد ما همه علم ها جامعهشناسی، فلسفه و روانشناسی یا نه مدیریت، اقتصاد یا موارد دیگر هستند، تعریفهایی که اصلا نداریم مگر کسی که میگوید مراد من از علم این است آیا قبول داریم ما وقتی میگوییم علم؛ هیچ تفاوتی ندارد که این علم در مغرب زمین ظهور پیدا کرده و من دارم استفاده میکنم آیا ما همین کار را در علم دینی میتوانیم انجام دهیم.
باقری عنوان کرد: علم از آن جهت که علم است باید با جهان عینی ارتباط برقرار کند و در نتیجه یافته آن موجه باشد اما این میتواند با زاویه دید قابل جمع باشد، حالا همان مثال شما درباره فروید که مثلا در وین اتریش برخی تحقیقات را کرده که ممکن است که یک روابط جنسیتی داشته است که به فرض پسر به مادر خود علاقه مند میشده است این را فروید و ادیب بررسی کرده و یافته به دست آورده است نکته این است که اگر همین اتفاق در هر جای دنیا رخ دهد سخن فروید آنجا صادق است یعنی آن یافته در آن مصداق رایج است، اما اگر شما بگویید در جامعه ب چنین روابطی در فرهنگ نیست پس آنجا صادق نیست، تسلط نظریه بر اساس یافته های خود است و دل به خواهی نیست.
آذربایجانی پرسید: شما می گویید اگر هر جا این نظریه صادق باشد صادق است این فروید رفتارهای انسان ها را بر اساس عقده ادیب یا زیرساخت های غریزه جنسی دارد تبین می کند و دارد آن را در هنر تعمیم می دهدد و می گوید این تصعید غریزه جنسی است.
باقری اظهار داشت: اینگونه تعمیم واقعیت بشری برای همه جا غلط است همه جا بدون توجه به صادق باشد اما اگر بخواهیم تاسی کنیم اینگونه می شود که اگر شما با یک زاویه دید خاصی نگاه کردید واقعیتهایی را می بینیند و واقعیتهایی را نمیبینید یافتههای شما در آن دامنه واقعیتی اتفاق افتد آنجا صادق خواهد بود.
مرادی عنوان کرد: بحث اینجا است که شما از نقطه عزمیمت پا را را فراتر گذاشتید آنجا باید بحث شود، انتولوژی بحث هستی شناسی پیش علم ما است که وقتی می خواهیم پا را جلو بگذاریم دعوا آنجا شروع می شود یعنی وقتی ما می خواهیم از هستی خود حرکت کنیم به هستندها برسیم از اینجا باید دعوا کنیم که آیا این امکان دینی بودن دارد یا نه.
باقری بیان داشت: به عنوان مثال فروید در پیش فرض فلسفی خود میگوید که انسان موجود غریزی است بعد روابط جنسیتی را مشاهده میکند شما با ایشان میتوانید در پیش فرض با او مجادله کنید و انسان دیگری مطرح کنید اما یافته ایشان شواهد دارد، علم در یافتههای خود ثابت میشود ما اگر با فروید مخالف باشیم در پیش فرضمان است اما آنچه فروید براساس زاویه دید خود پیدا کرده واقعیتها دیده میشوند که آن یافته ها صادق است، یعنی اگر در ایران در روستایی روابط جنسیتی طوری است که پسرها به مادرشان علاقهمند میشود اینجا یافته فروید صادق است.
وی افزود: یافته فروید این است که هر گاه پسر و مادر با هم رابطه جنسیتی داشته باشند در فرد مشکلات روانی و عقده ایجاد میشود، شما اگر یک نظریه علم دینی داشته باشید در نظریه علم دینی در پیش فرض خود متمایز از دیگران است، با این دید وقتی عکسی گرفته میشود واقعیت است و آن باید در همه جا صادق باشد.
پورحسن گفت: وقتی ما میگوییم صادق لوازمی دارد وقتی ما نام علم را بر آن میگذاریم؛ بحث ما این است که این علم تجربی میشود که مدارک و استنادات آن در معرض همگان است و میتوانند داوری کنند سخن من این است که اگر ما دین را به امر ایمانی، درونی، و نه علمی تعریف کنیم چطور شما با یک ضرورت یا یقین مواجه هستید که وحیانی باشد و اصلا امکان ندارد که بحث اصلاح پذیری و خطا پذیری داشته باشد وقتی این دو در هم تنیده می شود شما باید یک حکم داشته باشید.
باقری بیان داشت: اولا دین ایمان درونی نیست دین یک سری آموزههایی دارد که خداوند را واحد و انسان را عامل میداند ایمان درونی داستان دیگری است، شما علم دینی را به ایمان افراد وصل کردید در صورتی که دین ایمان نیست دین مجموعهای از معارف است که اگر بخواهد در علم دینی نقش بازی کند باید در پیش فرضها موضع خود را مشخص کند.
وی اظهار داشت: کتابی به نام قرآن در جهان خارج وجود دارد، دین واقعیتی است و درباره جهان حرفهایی دارد خداوند یکی است و بت فلان است اینها ربطی به ایمان ما ندارد، دین را با ایما اشتباه نگیرید ایمان مساله فردی است اما دین فردی نیست، دین اسلام و مسیحیت اگر واقعیت داشته باشد همه ادیان واقعیت هستند اما اینگونه حکم نمیکنند چراکه تابع فهم هستند.
باقری بیان داشت: آنچه باید در علم دینی نقش بازی کند ایمان من نیست آموزه های دینی هستند که شخصی نیستند، آموزه های دین مستقل از فهم ما هستند، نمی شود دین را به عنصر شخصی کاهش داد، اینکه باید قرآن را بفهمیم پس قرآن فهم ما است این مغالطه است، تمام تفسیرهای یک متن به یک اندازه متقن نیستند، باید آن واقعیت را چه کار کنند، فهم متقن باید وصل باشد، علم دینی بر ایمان استوار نمیشود، اینکه خدا یکی است ایمان شما یا متعلق شما است.
مرادی گفت: وقتی میگویید پراگماس ایده حقیقت است و من ایده حقیقت را رئالیزه میکنم اما اگر گفتید حقیقت پراگما است یعنی استنباط حدثی است و به شما میگویند یک نفر میرود خر همسایه را گرفته است و خر هم می میرد مینشیند زار میزند برخی فکر میکنند امامزاده است و جمع میشوند پول میدهند این از نگاه دینی نیست وقتی ما پراگما نگاه میکنیم با یک آموزه دینی دارد فون شونال میکند.
باقری گفت: شما می گویید علم دینی اگر بخواهد ژنرال باشد نمی تواند چون ایمان است و ایمان شخصی است در حالیکه اینجا یک مغالطه صورت گرفته است، آیا علم دینی میتواند ژنرال باشد یا نه یک اشکال این است که می گویید چون دین ایمان است.
وی ادامه داد: بنده معتقدم دین ایمان نیست، بلکه دین متعلق ایمان است شما به آموزههای دین ایمان میآورید یا کفر میورزید بنابراین نه ایمان دین و نه کفر ضد دین است، بلکه متعلق آن به شمار میرود اگر بنا باشد آموزههای دینی بر پیش فرض نقش داشته باشند دیگر شخصی نمیشوند هر چند اختلافاتی در تفسیر وجود دارد اما در تفسیر نیز باید به نتیجه ای دست پیدا کنند.
آذربایجانی درباره علم دینی، اظهار کرد: در عرصه دین بنده معتقد هستم چند دسته وجود دارد: نخستین حلقه دین مربوط به مجوع منابع دین یعنی قرآن و روایات است. ما باید بین دین و دینداری تفکیک قائل شویم، زمانی که ما درباره دین صحبت میکنیم و یا زمانی که میخواهیم علم دینی تولید کنیم یک دسته گزارههایی در قرآن و روایات وجود دارد که با مراجعه به این پیش فرضها نگاه به انسان متفاوت میشود و دیگر نگاه جبرگرایانه و رفتارگرایانه از بین خواهد رفت. همچنین برخی گزارهها را ما میتوانیم در رفتارهای روان شناختی به کار بگیریم.
نظر شما