به گزارش خبرنگار تلویزیون خبرگزاری شبستان،سیدرضا صائمی روزنامه نگار و کارشناس رسانه در یادداشتی که به بهانه پخش سریال «پروانه » از شبکه آی فیلم نوشته است و در اختیار خبرگزاری شبستان قرار داده است، نوشته: واقعیت این است که از میان انواع سوژه ها و رخدادهایی که در سطح جامعه شاهدیم و دستمایه ساخت سریال های تلویزیونی می شود، سهم سیاست چندان سهم زیادی نیست. غالب سریال های ما در دو ژانر خانوادگی و اجتماعی یا ترکیبی از هر دو ساخته می شود و ردپای سیاست در آنها خیلی کمرنگ و کم سو است اگرچه سینمای ما نیز کم و بیش چنین اوضاعی دارد و چندان با سیاست بر سر مهر نیست.
شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی سریال های سیاسی تلویزیون را به دو دسته کلی تقسیم کرد: یکی سریال هایی که به قصه ای سیاسی در گذشته می پردازند. البته نه گذشته دور که سیاست در تاریخ معاصر مثلا همین معمای شاه و کیمیا را می توان مصادیق آن دانست. اگرچه بین این دو سریال از حیث سیاسی باید فرق گذاشت یکی به شکل مستقیم به یک برهه تاریخی و شخصیت های سیاسی آن می پردازد و دیگری در بستر یک زمان و مکان تاریخی به روایت قصه خود می پردازد که اگرچه ماهیت سیاسی ندارد اما سایه سیاست بر آن حاکم است.
سریال هزاردستان مرحوم علی حاتمی را اما باید یک استثنا دانست که هر دو شکل از تجسم موقعیت های سیاسی را در روایت دراماتیکی خود گنجانده و ساختاری یگانه پیدا می کند. در همین دسته و گروه نیز شاهد سریال های جلیل سامان هستیم که قصه خود را با قصه یک گروهگ سیاسی گره می زند.
اما دسته دوم از سریال ها نه یک واقعه سیاسی- تاریخی یا یک شخصیت سیاسی که یک کنش یا ارزش سیاسی را دستمایه خود قرار می دهند تا از دل قصه ای که روایت می کنند به انتقال والقای پیام سیاسی خود به مخاطب دست یابند.
یادمان باشد یک سریال تلویزیونی ابتدا یک مجموعه نمایشی است که باید ساختار دراماتیک داشته باشد. مخاطب ابتدا باید سرگرم قصه بشود. سپس پیام سیاسی در این ظرفیت نمایشی با ظرافتی دراماتیکی تزریق شود تا از دایره و گفتمان درام بیرون نزده و توی ذوق مخاطب نخورد. به عبارت دیگر پیام سیاسی باید در پس پویایی دراماتیکی عرضه شود تا اثری نمایشی – فرمایشی از آن بیرون نیاید.
نقطه قوت و امتیاز سریال های جلیل سامان را که این شب ها شاهد پخش سریال «پروانه» از سه گانه او در شبکه آی فیلم هستیم ، فارغ از هرگونه نقد ساختاری باید در همین نقطه جست و جو کرد. پروانه نیز واجد چنین خاصیتی است که در دو مجموعه دیگر از جلیل سامان دیده بودیم. یکی از عناصر و مولفه های مهم این سریال را باید در فضاسازی و تلاشی که برای بازسازی و بازنمایی دهه 50 صورت گرفته است، جست. سریالی که قرار است بخشی از تاریخ را ورق بزند و روایتی دراماتیک از آن ارائه دهد قطعا باید به فضاسازی بافت و ساخت تاریخی آن توجه کرده و آن را در طراحی صحنه و لباس و درآوردن المان های بصری که در نهایت بتواند حس و حال آن دوره تاریخی را به مخاطب منتقل کند، صورت بندی کند و پروانه در این زمینه سریال موفقی است.
با این حال کارگردان صرفا به فیزیک و جغرافیای کلی قصه توجه نداشته و آن را با جزیی نگری در رمزگذاری های دراماتیک درهم آمیخته است. مثل آویزان کردن شال روی بند رخت یا تخلیه خانه تیمی به صورت موقت که از جمله تمهیدات و رمزگذاری های گروهک ها در خانه تیمی بود، یا مثلا مسئله سیانور همراه داشتن اعضای گروهکها برای خودکشیهای آنی هنگام دستگیری و ... این مصداق ها نشان می دهد که فیلمساز درباره سوژه خود تحقیق و پژوهش کرده و صرفا به سویه دراماتیک و داستانی سوژه بسنده نکرده است. از حیث محتوایی نیز سامان تلاش کرده تا در دام سانتی مانتالیسم سیاسی نیفتاده و تصاویر و روایت کنترل شده و در نسبت منطقی با درام از قصه را به تصویر بکشد.
به این موارد باید مدیریت زمانی خود قصه را هم اضافه کرد که در آن بسیاری از اتفاقات در شب رخ می دهد که البته با نورپردازی مناسب، از زیبایی شناسی بصری هم برخوردار شده است و به گونه ای ساخت زمانی یافته که نمی توان آن را جا به جا کرد و لذا وقوع آن در شب، منطق دراماتیک پیدا می کند.
از جمله دیگر عناصر فرامتنی که در بازنمایی بهتر متن موثر بوده استفاده از ترانه های معروف دهه 50 است که ضمن اینکه موسیقی و صوت را در خدمت روایت تاریخی و حس و حال آن دوره قرار می دهد، از حیث بار حسی و تاثیرگذاری بر مخاطب نیز واجد خاصیت نوستالژیک است. به این موارد می توان استفاده و نمایش نشریات آن دوره یا پوسترهای فیلم های دهه 50 را هم اضافه کرد که همه در خدمت فضاسازی مناسب تاریخی قرار گرفته و خوشبختانه کارگردان از نمای نزدیک و گل درشت برای نمایش آنها استفاده نمی کند و صرفا در پس زمینه استفاده می شود تا هم مخاطب از زمان وقوع داستان مطلع شود و در واقع این عناصر خاصیت اطلاع رسانی داشته باشد و هم از حیث زیبایی شناسی بصری، نافذتر شود اما فارغ از این تمهیدات تکنیکی، پروانه به خوبی توانسته به ابعاد درونی و فردی گروهک ها بپردازد و سیاست را در بستر مناسبات عاطفی و خانوادگی آنها به تصویر بکشد. قصه ای که روایتگر داستان جوانی است که در سالهای دهه پنجاه با گروهی مبارز همراه شده و زندگی پرحادثهای را تجربه میکند.
اما یک نکته بسیار مهم در سریال های سامان از جمله در پروانه وجود دارد که باید آن را امتیاز ویژه کار دانست و آنهم توجه به نقش و حضور زنان در مناسبات و معادلات سیاسی است. اگرچه در سریال پروانه با دختری مواجهیم که به خاطر ناکامی در ازدواج و شکست عاطفی موضع تدافعی نسبت به همه مردان گرفته و برای جبران خلاء روحی خود به نگهداری از حیوانات روی آورده است، تا جایی که آغاز حضور او در داستان و مواجهه اش با «امیر» (مرد مبارز داستان) با نزاع آن دو برسر سگ مرده اش همراه است. با این حال او دچار یک دگردیسی در تجربه های سیاسی بر اثر تجربه ای عاطفی می شود و پیوند بین عاطفه و سیاست به عنوان نقطه کانونی در روایت قصه برجسته می شود.
با وجود برخی انتقاداتی که می توان غالبا از حیث نمایشی بر این سریال داشت، اما ساخت این مجموعه ها را می توان تمرین سریال سازی سیاسی دانست که قطعا امروزه به دلیل عدم پشتوانه کافی و سابقه تولید هنوز به یک الگوی دقیق و موثر دست نیافته است. الگویی عملی که سیمای سیاست را سینمایی و نمایشی صورت بندی کند. تکرار این مجموعه در شبکه آی فیلم خود فرصت مغتنمی است تا با بازبینی سریال هایی سیاسی بتوان به الگوهای اثربخش در این زمینه دست یافت و مولفه های آن را بیرون کشید.
سیدرضا صائمی
نظر شما