به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، کتاب «نواندیشی و احیاگری دینی» شامل مناظره های مکتوب درباره خدا، وحی، اسلام، فرهنگ زمانه و حقوق بشر که به نقد و بررسی دیدگاه های محمدمجتهد شبستری و عبدالکریم سروش است که توسط محمد محمدرضایی به نگارش درآمده است. شبستری مدتی قبل مراجع عظام تقلید را به مناظره طلبیده بود و دعاوی درباره مباحث روشنفکری دینی داشت و تصور می کرد مراجع عظام در مسیر اشتباهی در حرکت هستند و ایشان در مسیر درست قرار دارد. مرجع عالی قدر آیت الله العظمی سبحانی پس از آگاهی از این مساله، دکتر محمدرضایی را به عنوان نماینده خودشان در مناظره معرفی کرد. آقای محمدرضایی چند نامه برای آقای شبستری ارسال کرد تا مناظره انجام شود. اما آقای شبستری به مناظره تن نداد اما اعلام کرد اگر مطالب مکتوب بیان شود در سایت خودشان قرار می دهد. لذا پاسخ مکتوب به برخی از دعاوی ایشان ارائه شد که در کتاب «نواندیشی و احیاگری دینی» آمده است.
یکی از دعاوی ایشان به نام روشنفکری دینی این است که ما با عقل نمی توانیم خدا را ثابت کنیم پس مشخص نیست که اصلا وحی در زمان مشخص و معینی واقع شده باشد. ما نمی توانیم اطمینان داشته باشیم که خداوند در زمان و مکان خاصی به پیامبر وحی کرده باشد لذا در یکی از نوشته ها به این موضوع پاسخ داده شد.
مساله دیگر اینکه ایشان معتقد بود اسلام با فرهنگ زمانه عجین است لذا فرهنگ زمانه قرآن مناسب فرهنگ فعلی ما نیست و این مساله هم مورد نقد و بررسی قرار داده شد. محمد مجتهد شبستری معتقد است بهترین راه پیشرفت و آرامش جامعه کنار گذاشتن دین و اسلام از جامعه است و به جای آن به حقوق بشر باید عمل کرد. اما امروز به نام حقوق بشر، حقوق بشر سلب می شود و فجایعی به این نام به سر بشر می آید. آیا اگر اسلام به کناری گذاشته شود زندگی آرامی خواهیم داشت؟
ایشان معتقد بود که اسلام با حقوق بشر سازگار است اما آقای محمدرضایی این موضوع را هم مورد نقد و بررسی قرار داد زیرا هر کدام از این موارد بر مبانی خاصی استوار است و در دو عرصه مختلف قرار دارند.
با توجه به نگارش کتاب «نواندیشی و احیاگری دینی» توسط محمد محمدرضایی گفتگویی با وی درباره نواندیشی و روشنفکری دینی و انواع گوناگون آن داشته ایم که در ادامه از نظر می گذرد.
محمدرضایی در تعریف نواندیشی و روشنفکری گفت: نواندیشی و روشنفکری تعابیری هستند که معانی متعددی را در خود دارند و ما باید تعریف خود را از این مقوله ها داشته باشیم. هر کس بر حسب زاویه و دید خود تلقی از نواندیشی بر اساس مبانی خاصی دارد. تاریخچه و ریشه نواندیشی و منورالفکری به عصر روشنگری در اروپا در قرن هجدهم باز می گردد. در آن زمان جنبشی در مقابل خرافه پرستی های کلیسا پدید آمد و ویژگی آن بازگشت به عقل و ستیز با تحریفات بوجود آمده از دین مسیحیت بود.
وی ویژگی نواندیشی دینی را برشمرد و افزود: یکی از ویژگی های نواندیشی توجه به عقل بود و یکی از سردمداران این تفکر ایمانوئل کانت است که بیان می کند همه خوبی ها و بدی ها را با عقل می توان کشف کرد و دین تا جایی پذیرفته می شود که با عقل سازگار باشد یعنی خودمان قانونگذار باشیم نه اینکه دیگران برای ما قانون وضع کنند. چنین تلقی از عقل در عرصه روشنفکری مطرح بود که اصالت به عقل داده می شد. اصولا اصالت عقل با اصالت وحی همراه بود، اما با توجه به مشکلاتی که در جهان مسیحیت بود اصالت عقل بدون وحی رشد پیدا کرد.
محمدرضایی اضافه کرد: در جهان اسلام با توجه به استعمار کشورهای غربی، فرهنگ آنها با چالش مواجهه شد زیرا غرب سعی داشت فرهنگ خود را در این کشورها بگستراند. عده ای از اندیشمندان مسلمان به فکر چاره افتادند و برای مقابله با استعمار و سلطه غرب راه حل هایی را ارائه دادند. برخی از این روشنفکران به هویت ملی تاکید کردند. اما به جای اینکه مذهب و دین نقطه ثقل هویت و جامعه برای پیشرفت باشند بر هویت ملی تاکید کردند و این مساله مطرح بود که برای خودباختگی در برابر غرب باید بر فرهنگ و هویت ملی خود تاکید کنیم و پان ایرانیسم و پان عربیسم و پان ترکیسم شکل گرفت. عده ای هم به هویت مذهبی تاکید داشتند و معتقد بودند باید بر هویت دینی و مذهبی در برابر استعمار فرهنگی غرب تاکید کنیم.
استاد گروه فلسفه دین پردیس فارابی دانشگاه تهران بیان کرد: در زمینه هویت ملی رویکردهای مختلفی مانند سوسیالیستی و مارکسیستی و لیبرالیستی و روشنفکری دینی شکل گرفت. در جریان های مذهبی و رویکرد روشنفکران دینی انواع و اقسام مختلفی وجود داشت از جمله رویکرد احیاگرایانه که طرفداران این دیدگاه معتقد به احیای صحیح دین و مذهب بودند. یعنی باید تفسیرهای درست از دین به عمل آورد و اصل دین را به مردم معرفی کرد و اتحاد و پیشرفت حول دین و فرهنگ دینی باید باشد.
وی در ادامه گفت: احیاگران دین در مقابل فرهنگ استعماری قرار داشتند و افرادی مانند سیدجمال اسدآبادی و امام خمینی(ره) و شهید بهشتی و علامه مطهری و مقام معظم رهبری… در این گروه قرار دارند که جریان احیاگرایانه دینی و روشنفکری را سرلوحه کار خود قرار دادند. برای نمونه وقتی این تصور بوجود آمد که دین از سیاست جداست امام خمینی(ره) احیاگری کردند و عنوان کردند پیامبر و امامان در سیاست دخالت می کردند و این تفکر جدایی دین از سیاست از استعمار بوجود آمده است. این افراد دین اصیل را احیا و معرفی کردند و مردم حول دین آسمانی جمع شدند تا هویت خود را در برابر توطئه های استعماری حفظ کنند .
محمدرضایی اظهار کرد: در رویکرد دسته دوم روشنفکری دینی، گرایشات کمونیستی و سوسیالیستی وجود داشت. این افراد ابتدا دغدغه دینی در برابر سرمایه داری داشتند و با آن مخالفت می کردند و متاثر از کشورهای کمونیستی و شوروی بودند. برخی از متفکران دینی در ایران و کشورهای عربی از مارکسیست متاثر شدند و دین را با گرایش سوسیالیستی و کمونیستی تفسیر کردند و معتقد بودند اسلام در برابر سرمایه داری باید قد علم کند و شعار آنها جامعه بی طبقه توحیدی بود. در کشورهای عربی افرادی مانند حسن حنفی و در کشور ما گروه ها و سازمان های چپگرای اسلامی بودند که تلقی مارکسیستی از دین داشتند و مبانی مارکسیستی یا کمونیستی و سوسیالیستی را بر عقاید دینی تحمیل می کردند.
رئیس کارگروه تخصصی فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول و ارتقای علوم انسانی افزود: دسته سوم روشنفکری دینی رویکرد مدرن و تجددگرا داشت که می توان آن را به دو قسم تقسیم کرد. این گروه تلاش می کردند پیشرفت های تمدن غرب و علم را با اسلام سازگار کنند. مثلا نظریه تکامل در مسائل علمی را با اسلام تطبیق می دادند لذا سعی می کردند سازگاری با فرهنگ غرب را ایجاد کنند اما مسحور پیشرفت های علمی غرب قرار گرفته بودند و خودشان را همگام و هماهنگ با غرب نشان می دادند. عده ای هم معتقد بودند که باید اسلام را سازگار با غرب تفسیر کنیم. لذا با توجه به متاثر شدن از غرب آن را اصل قرار می دادند.
این استاد دانشگاه بیان کرد: عده دیگری از روشنفکران بعد از انقلاب به گونه ای دین را تفسیر کردند که به جای اینکه بر محور دین تاکید شود تفسیری از دین ارائه شد که دین از صحنه خارج شود و حتی عده ای از آنها به صراحت اعلام کردند که دین با فرهنگ زمانه عجین شده و باید دین را کنار نهاده و به حقوق بشر بپردازیم.
محمدرضایی در تشریح گروه های روشنفکری گفت: دیدگاه دیگری هم در حوزه روشنفکری به نام رویکرد سنت گرا و غرب ستیزمطرح شد. این دیدگاه تفسیر خاصی از سنت ارائه دادند و معتقد بودند سنت در زمان های مختلف ابعاد مختلفی را به خود گرفته است. این افراد شدیدا در مقابل فرهنگ غرب قد علم کردند. جریان سنت گرایی با وجود افرادی مانند شوآن و رنه گنون و سید حسین نصر رشد پیدا کرد. این افراد معتقد بودند جهان اسلام با اقتباس کورکورانه از تکنولوژی غربی به گونه ای شتابان محیط زیست را دگرگون کرده و ما باید در برابر تکنولوژی غرب مقابله کنیم. تکنولوژی غرب فرهنگ خاص خود را وارد کشورها می کند و ما باید در برابر ورود آن به کشور مقابله کنیم.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: این افراد معتقد بودند تکنولوژی غرب حقیقت قدسی را به فراموشی سپرده است. این افراد در حوزه دین معتقد به وحدت متعالیه ادیان هستند که هر چه به سمت بالا بروند به وحدت نایل می شوند و در فرهنگ ها و کشورهای مختلف نمود متفاوت دارد و همه آنها می توانند درست باشند. آنها این تفسیر پلورالیستی از حقیقت قدسی را ارائه دادند که مشکلات خاص خود را داشت.
به گفته وی با این تقسیم بندی گاهی نواندیشی به معنای احیاگری دینی و گاهی به معنای روشنفکری مدرن غرب گر و گاهی به معنای روشنفکری سنت گرا و گاهی به معنای روشفکری با گرایش سوسیالیستی و کمونیستی تعبیر می شود.
محمدرضایی درباره اهداف نواندیشی دینی یا احیاگری دینی در جوامع اسلامی، گفت: هر کدام از این رویکردها دارای هدف خاصی هستند. با توجه به مبانی که پذیرفته اند تصور می کنند جامعه اگر در آن کانال قرار بگیرد به پیشرفت نائل می شود و اگر به آرمان های آنها عمل شود در مسیر درستی قرار گرفته است. هر کدام از این رویکردها دارای آرمان متفاوتی هستند. مثلا کسی مانند امام خمینی(ره) که روشنفکر احیاگرایانه است دین را برای سعادت دنیا و آخرت انسانها می داند.
وی با بیان اینکه برخی از جریان های فکری تصور می کنند اگر دین از صحنه اجتماع خارج شود آرامش بیشتری ایجاد می شود، گفت: برخی از روشنفکران و متفکران دینی با توجه به افراط گری هایی مانند داعش که در حوزه دین بوجود آمد تصور می کنند منشا آنها از دین بوده است و دنیایی بدون دین را دنیای بهتری می دانند. زیرا معتقدند دین برنامه ای برای زندگی بشر ندارد و نباید در صحنه اجتماع دخالت کند و اصولا بهترین نوع حاکمیت سکولار است.
رئیس کارگروه تخصصی فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول و ارتقای علوم انسانی در ادامه گفت: این افراد با توجه به ریشه روشنفکری که بوجود آمد و اصالتی که به عقل داد، تصور می کنند تفکرات شان عقلانی است. اسلام داعیه تفکر و تعقل دارد. ما معتقدیم که اسلام یا عقلانیت محض است یا مستقیما عقلانی و یا مبتنی بر عقلانیت است. سردمداران عرصه روشنفکری مانند کانت که معتقد بودند باید عقلانیت را بر خود حاکم کنیم در نهایت ناگزیر شدند که برای تقویت انگیزه و ترغیب بیشتر، انسانها را به این سمت هدایت کنند که اوامر عقل را فرامین الهی کنیم و خدا و دین می توانند انسانها را به اخلاق بیشتری ترغیب کنند و در اخلاقی که ارائه دادند حذف خدا را عقلانی ندانستند.
محمدرضایی در پایان گفت: اینکه عقلانیت ما اقتضا کند که رفتار عقلانی داشته باشیم بسیار خوب است اما عقل ما بیان می کند برای سعادت دنیا و آخرت به دین مراجعه کنید و برخی از دستورات را از طریق وحی و پیامبران دریافت کنید. تعریف ما از عقل، با تعریفی که غرب بیان می کند، متفاوت است. عقل در غرب بریده از وحی است اما در تعریف ما عقل محدود باید از عقل نامتناهی، یعنی خدا و وحی تبعیت کند.
نظر شما