آبنبات هل‌دار با صدای میرطاهر مظلومی شنیدنی شد

خبرگزاری شبستان: نسخه صوتی کتاب «آبنبات هل‌دار» رمان طنز مهرداد صدقی در سی‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران عرضه می‌شود.

به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، رمان طنز «آبنبات هل‌دار» جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های چند سال اخیر انتشارات سوره مهر است و این ناشر برای اینکه دوستداران کتاب صوتی هم بتوانند از این مجموعه استفاده ببرند، نسخه صوتی این کتاب را با گویندگی میرطاهر مظلومی، بازیگر و دوبلور، تولید کرده که قرار است در نمایشگاه کتاب تهران در غرفه سوره مهر الکترونیک عرضه شود.

«آبنبات هل‌دار» داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانواده پنج‌نفری است. آن‌ها همراه مادربزرگشان در یکی از محله‌های قدیم بجنورد زندگی می‌کنند.

 فضای داستان سرتاسر ماجراهای خنده‌دار و حیرت‌آور است؛ ماجراهایی که محسن آن‌ها را ایجاد می‌کند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشان‌دادن فضای پشت جبهه‌هاست؛ نویسنده نشان می‌دهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمره خود را می‌گذراندند و سرگرمی‌های خاص خود را داشتند.

در این داستان، نویسنده نشان می‌دهد در سال‌هایی که به‌ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمده‌ای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگی‌ای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهه 1360 خاطرات نوستالژیک دارند و برای نسل امروز هم که دوست‌دارِ موقعیت‌های طنزِ کُمیک‌اند، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

محسن، قهرمان داستان، از روزگاری می‌گوید که مردم با مسائل ساده شادی‌های بزرگی می‌آفریدند؛ مثلِ اولین تجربه رفتن به سینما؛ دیدنِ اولین تلویزیون رنگی؛ تجربه حضورِ نخستین خوراکی‌های لوکس در خانه مردم. انجام‌دادنِ کارهای ساده برای محسن به ماجراجویی‌هایی تبدیل می‌شود که کمتر از هفت‌خان رستم نیست؛ کارهایی مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذری یا پخشِ کارتِ عروسی برای محسن ماجراهایی را رقم می‌زند که هر یک برای خواننده کتاب دنیایی است پُر از خنده و نشاط. خلاصه اینکه برای کسانی که دوستدار یادآوری روزهای پُرخاطره همراه با خندیدن‌اند این کتاب حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد.

 

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: « ـ باور کنید ما توی خونه خیلی باهش کار می‌‏کنیم. بهش دیکته مگم، ریاضی مگم، ...

 

ـ پس چرا وضعش این‌طوریه؟

 

آقای کشانی، برای اثبات نادرستی حرف منیژه خانم، سعی کرد تندتند از من سؤال بپرسد. من هم باید به‌سرعت جواب می‏‌دادم.

 

ـ مساحت دایره؟

 

ـ یک ضلع ضرب‌ در خودش.

 

ـ هفت هشت تا؟

 

ـ پلنگ و شیش تا ...

 

ـ اولین پادشاه هخامنشی؟

 

ـ داریوش اول.

 

ـ نه. فقط یک بار دیگه متانی بگی.

 

ـ داریوش بیستم.

 

ـ خاک عالَم بر سرت!

 

این جمله را هر سه نفر با هم گفتند. آقای اشرفی جمله‌‏اش را با پس‌گردنی همراه کرد.

در همان حالی که آقای کشانی داشت به والدین قلابی من تذکر می‏‌داد که من به دلیل بی‌توجهی آن‌ها به این روز افتاده‏ام و آن‌ها را راهنمایی می‏‌کرد، چشمم به بیرون افتاد. عذراخانم و حمید وارد حیاط مدرسه شدند. تا اینجا داشتم سکته ناقص می‌‏کردم؛ اما با دیدنِ مامان رفتم توی فاز سکته کامل. ‌ای لعنت بر حمید و صدام!

کد خبر 701471

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha