خبرگزاری شبستان: در بیان ماهیت علم از دیدگاه اسلام، باید گفت که در نگرش دینی، علمی حقیقتا علم شمرده می شود که بتواند نگرش توحیدی را در اندیشه، خلق و خوی و رفتار انسان متجلی سازند. همچنین می توان چنین گفت که علمی حقیقتا علم شمرده می شود که نه تنها در دنیا، بلکه تا ابد همراه آدمی باشد.
آنچه هم اکنون قصد پرداخت به آن را داریم پیرامون معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی است. و ان شاء الله بتوانیم ماهیت علم و چیستی آن را تا حدی بررسی نماییم. برای پرداخت به چیستی علم باید شرح الاسم آن را مد نظر قرار دهیم.
1_ ماهیت علم
پرداخت به ماهیت علم ضروری است چرا که تا موضع واضح و صریحی نسبت به ماهیت علم نداشته باشیم، سخن گفتن پیرامون وجود یا عدم وجود علم دینی بی فایده است. در باب ماهیت علم، اندیشه و آراء متفاوتی وجود دارد، اما می توان عمده بحث های درباره علم را ذیل دو تلقی از این واژه قرار داد. یکی علم به عنوان تک معرفتی که غالبا در قالب یک گزاره قابل بیان شدن است و در فضای بحث از علم دینی می توان از آن به گزاره های معرفت بخشی دینی تعبیر کرد و یکی علم به عنوان یک نظام منسجم معرفتی حاصل از چندین گزاره که از آن به رشته علمی تعبیر می شود، مانند مدیریت اسلامی و ...
همچنین در تحلیل هویت علم (در هریک از دو اصطلاح فوق) دو تحلیل وجود دارد، یکی تحلیلی (منطقی-فلسفی) که همان مقام ثبوت و حقیقت نفس الامری علم است و یکی تحلیل (تاریخی-جامعه شناختی) که مقام اثبات و تحقق تاریخی آن است. (1)
1-1 علم در مقام اثبات و تحقق خارجی(تحقق علم)
همان طور که گفتیم علم در مقام اثبات ناظر به تلقی های مختلفی از علم است که در اذهان آدمیان و فرهنگ های مختلف شکل گرفته است. در این مقام قصد داریم به جایگاه علم در 2 فرهنگ غالب بپردازیم. یکی علم در فرهنگ اسلامی و یکی علم در فرهنگ جدید غربی.
1-1-1 علم در فرهنگ اسلامی:
با ظهور اسلام بار معنایی جدیدی برای بسیاری از واژه ها به وجود آمد که علم یکی از آنهاست. در جاهلیت تنها علمی که اهمیت داشت علم انساب و علم آگاهی از اشعار جاهلی بود که هر دوی اینها با ظهور اسلام بی ارزش قلمداد شد و در عوض علم توحید در مرکز همه این ارزش ها قرار گرفت و منشا فلاح و رستگاری انسان ها قرار گرفت. بنابراین علم در فرهنگ اسلامی مولفه هایی به خود گرفت که مهم ترین آنان بدین شرح اند:
1-1-1-1 علم دارای مراتب و درجاتی معرفی گردید که «قله آن علم الهی است که نظام تکوین محصول آن است» این درجات شامل علم حضوری و شهودی و درجات پایین تر از آن که معرفت حصولی عقلی است و نازل ترین مرتبه معرفت، دانش مفهومی حسی است.
1-1-1-2 بهترین علم ها، علمی معرفی شد که به شناخت خود و اصلاح خویش بیانجامد و راه سعادت را نشان دهد و بدترین دانش ها، دانشی معرفی شد که انسان را اصلاح نکند و در دنیا متوقف سازدـبه طوری که علم در برخی موارد حجاب اکبر نامیده شدـ
1-1-1-3 علم در راس فضیلت ها و ریشه همه خوبی ها و ... قرار گرفت، تا جایی که یکی از ملاک های دسته بندی بشر قرار گرفت. ــ طبق آموزه های اسلامی انسان ها سه دسته اند؛ عالم ربانی، متعلم در راه نجات و کسانی که در این دسته بندی نباشند هیچ و پوچ و بی ارزش اندــ. ذکر چنین مولفه هایی برای علم و عالم بسیار است، تا جایی که تکریم و تقدیس عالم و احترام به او واجب دانسته شده.
1-1-1-4 به هر حال کسب علم و معرفت به هر شخصی، در هر زمانی، و در هر مکانی واجب است و جز فرائض شمرده می شود.(2) پیامبر عظیم الشان اسلام در این باره فرموده اند: طلب العلم فریضه علی کل مسلم.(3)
در بیان ماهیت علم از دیدگاه اسلام، باید گفت که در نگرش دینی، علمی حقیقتا علم شمرده می شود که بتواند نگرش توحیدی را در اندیشه، خلق و خوی و رفتار انسان متجلی سازند. همچنین می توان چنین گفت که علمی حقیقتا علم شمرده می شود که نه تنها در دنیا، بلکه تا ابد همراه آدمی باشد. با کمی تامل مشخص می شود که علمی که نگرش توحیدی را در اندیشه، رفتار و خلق و خوی انسان متجلی سازد زایل شدنی نیست و تا قیامت همراه آدمی است.
1-1-2 علم در فرهنگ جدید غربی:
از دوره رنسانس به بعد علم و شناخت در عالم غربی مسیحی وضعیت جدیدی پیدا کرد و نام علم با روش تجربی گره خورد. به نظر می رسد تجربی دانستن ماهیت علم، مهم ترین مولفه فرهنگی علم در عصر جدید است که سابقه ای در تاریخ تفکر نداشته است.(4) همچنین آنچه اولا به عنوان علم معرفی می شد علوم طبیعی ای بود که ظاهرا با روش تجربی حاصل آمده بود. در اینجا عده ای از فلاسفه خواستند علوم انسانی و اجتماعی را نیز با همان الگوی علوم طبیعی تجربی سامان دهند، چرا که از ابتدا در علمی بودن علوم انسانی تردید وجود داشت، لذا تلاش کردند با تقلید از آنچه روش علمی خوانده می شد، ارزش و اعتباری برای این عرصه مهیا کنند. و پیداست که افراط و نابخردی مقلدان در تقلید همواره بیشتر از کسانی است که خود را باور دارند و به نحو طبیعی ــ و نه تقلیدی ــ گام بر می دارند.
این تفکر به نسل های بعد هم انتقال یافت، تا جایی که هم اکنون وقتی مسئله علم دینی مطرح می شود، اولین سوالی که پرسیده می شود این است که آیا قرار است روشی غیر از روش تجربی به عنوان محک باشد؟(5)
1-2 علم در مقام ثبوت و نفس الامر(حقیقت علم)
با مرور انگاره های متفاوت از چیستی علم، اکنون می توانیم به بحث پیرامون ماهیت علم بپردازیم. به نظر میرسد کشف واقع (حقیقت) را می توان ماهیت علم دانست.(6) این در حالیست که انحصار درک واقعیت در روش تجربی و تردیدهایی که در باب امکان درک واقعیت پدید آمد منجر به شکل گیری دیدگاه های دیگری در باب ماهیت علم شد. بنابراین شناخت، نسبی و درک حقیقت ناممکن قلمداد شد و نگاهی فرهنگی-تاریخی جایگزین نگاه معرفت شناسانه گردید و علم به عنوان پدیده ای اجتماعی(7) و نه یک امر معرفتی مورد ملاحظه قرار گرفت.
با این رویکرد باید ابتدا بفهمیم که آیا اساسا «کشف واقع» امری ممکن و محقق است؟
ممکن و محقق دانستن کشف واقع مبتنی بر صحت چهار قضییه است:
اول اینکه واقعیتی هست، دوم اینکه راهی برای شناخت واقع وجود دارد، سوم اینکه راه در راه بودن و ارائه طریق خطاناپذیر است و چهارم اینکه در ذهن انسان نسبت به واقعیت خطا وجود دارد. طبیعی است که هر گاه یکی از اصول فوق مورد خدشه قرار بگیرد، واقع نمایی علم زیر سوال می رود.(8)
1-3 علم به عنوان یک نظام معرفتی
وقتی بحث علم دینی یا علوم اسلامی مطرح می شود، آنچه بیشتر مدنظر است مجموعه ای از گزاره هاست که روی هم رفته یک نظام معرفتی منسجم و مشخص را به عنوان یک رشته علمی تشکیل می دهند. لذا جدای از بحث علم به منزله یک گزاره؛ باید علم را به عنوان یک مجموعه معرفتی نیز مورد بررسی قرار دهیم. پس از این باید معلوم کنیم معیار وحدت بخشی مجموعه گزاره هایی که آنها را روی هم رفته مسائل یک علم به حساب می آوریم و از مسائل علوم دیگر متمایز می کنیم چیست؟ و اینکه آیا اساسا می توانیم در کنار رشته های علمی موجود در مجامع علمی یک دسته علم تحت عنوان علوم اسلامی داشت؟
آنچه مسلم است این است که اگر رویکرد منطقی_فلسفی را در تحلیل علم در پیش گیریم، «موضوع» و اگر رویکرد تاریخی_جامعه شناختی را در پیش گیریم «غرض و غایت عقلا» عامل وحدت بخش مسائل یک علم است و در هر حال «روش» نمی تواند چنین نقشی ایفا کند، چرا که وقتی ماهیت علم را بر اساس روش بدانیم، طبیعی است که سخن از علم دینی تنها به معنای سخن از علم نقلی یا هر علم ناظر به نقل خواهد بود.
برای فهم معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی نیاز است پس از بررسی ماهیت علم، به ماهیت دین بپردازیم.
2-ماهیت دین
در این مقام ابتدا باید بررسی کنیم مراد از دین چیست و در چه صورت یک گزاره یا یک مجموعه معرفتی شایسته وصف دینی بودن خواهد بود؟
طبعا اولین معنایی که از دینی بودن متبادر به ذهن می شود این است که آن مطلب مستند به منابع مورد قبول دین باشد. اما این همه مسئله نیست، یعنی موارد دیگری هم هست که شایسته است وصف دینی برای آن متصف شود. یکی در جایی که مطلبی در راستا یا جزئی از آموزه های دینی باشد(9) ــ مثلا با استفاده از ضابطه «تعرف الاشیاء باضدادها» ببینیم که در چه وضعیت هایی احساس می کنیم که امری در مقابل دین قرار گرفته، آنگاه آن چیزی که در مقابل این امر می باشد واجد اتصاف به وصف دینی بودن است.ــ و دیگری در جایی که امری غایات مورد انتظار دین را محقق سازد.
بر این اساس باید گفت که در حوزه بحث دین شناسی و از حیث ارتباط این بحث با بحث «علم دینی» باید دو بحث را مطرح کرد:
الف) آیا منبع معرفتی دین در تولید محتوای دینی فقط کتاب و سنت می باشد، یا عقل را می توان به عنوان یک منبع معرفتی محسوب کرد؟
ب) قلمرو و غرض دین چیست و در مقام مبادی و لوازم نظری و عملی، آموزه های متون دینی چه نوع ارتباطی با اندیشه های بشری برقرار می کند و قلمرو هر یک کجاست؟(10) و ...
لازم به تذکار است که مراد از دین، در این نوشتار «دین اسلام» است. چرا که تنها دینی است که می شود حقانیت آن را عقلا اثبات کرد.
2-2 عقل به عنوان یکی از منابع دینی
از آنجا که درک حقیقت اسلام به عنوان دین برتر و بر حق کاری است که بر عهده عقل است(11)، لذا در این نوشتار دین اسلام با قرائت عقلانی آن مورد نظر است. پس عقل امری بیرون از دین و معارض با دین نیست. با این رویکرد ممکن است این سوال پیش آید که پس همه علوم مدرن ــ از آنجا که عقل در فرآیند پیدایش همه علوم نقش داشته ــ دینی هستند و آنگاه است که بحث از علم دینی و غیر آن سالبه به انتفاء موضوع است.
در پاسخ می توان چنین مطرح کرد که اولا باید دید این علوم چه مقدار حاصل عقل است و چه مقدار حاصل هوی و هوس؟! آیات 43 و 44 سوره فرقان دلیلی بر همین مدعاست. به عبارتی می توان چنین نتیجه گرفت که مبنای پیشرفت جایی است که علم تحت سیطره عقل و آزاد از هوی و هوس باشد. ولی آنجا که علم در خدمت هوی و اسیر هوس می گردد، تبعیت از این علم در واقع تبعیت از هوی و هوس است، نه تبعیت از عقل.(12)
ثانیا همان طور که در متون نقلی با محتواهای ظنی الدلاله مواجه هستیم، در مباحث عقلی نیز بسیاری از مباحث، حداکثر افاده ظن و گمان می کند نه یقین قطعی. لذا همان گونه که اگر وحیانی بودن یک مطلب قطعی نباشد، به همان نسبت به محتوای آن یقین حاصل نمی شود و در دینی دانشتن آن باید احتیاط کرد، اگر هم عقلانی بودن یک مطلب قطعی نباشد، باز هم به همین منوال است.(13)
ثالثا که مهم ترین دلیل هم به نظر می رسد این است که هیچ دستاورد عقلی ای را نمی توان به صورت مجزا و ناهماهنگ با کل اندیشه دینی مورد پذیرش قرار داد.(14)
در ادامه لازم است به بحث از قلمروی عقل و نقل و قلمرو و غرض متون دینی بپردازیم. اما از آنجا که این مقام قصد پرداخت به این مسئله را ندارد، پیشنهاد می شود به منبع اصلی نوشتار مراجعه شود.(15)
پس برای جمع بندی و نتیجه گیری می توانیم چنین بگوییم که علاوه بر استناد به متون و منابع دینی، راه های دیگری نیز در این قلمرو دخیل هستند که عقل یکی از آنهاست.
بنابر این ماهیت علم و ماهیت دین که دو مشخصه مهم علم دینی هستند مورد بررسی قرار گرفت. ان شاءالله بتوانیم دیدگاه های موجود در باب ماهیت علم دینی و سایر مشخصه های این مهم را در آینده بررسی کنیم.
نویسندگان: حمید رضا صادقی نیارکی، سید محمد حسین هاشمی گلپایگانی
پی نوشت ها:
1.توضیح آنکه مقام ثبوت علم یعنی حقیقت خود علم در مقام ماهیت واقعی آن، اما مقام اثبات، آنچه به عنوان علم در طول حیات بشری معروف بوده است که می تواند علم باشد یا جهل مرکب یا ...
2. جهت مطالعه بیشتر،ر.ک: استاد شهید مرتضی مطهری، ده گفتار، فریضه علم.
3. اصول کافی، ج1، ص30
4. پرداخت به ریشه های این تفکر ضروری است، برای مطالعه بیشتر، ر.ک: حمید پارسانیا،علم و فلسفه/فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه غلامرضا اعوانی/احد فرامرز قراملکی،هندسه معرفتی کلام جدید/اتین ژپلستون، نقد تقکر تجربی غرب، ترجمه احمد احمدی
5. جهت مطالعه بیشتر، ر.ک: احد فرامرز قراملکی، روش شناسی مطالعات دینی
6. البته واضح است که به این معنا نیست که آنچه به نام مجموعه های علمی در جامعه بشری موجود است،تماما کشف واقع است و از امور غیر معرفتی متاثر نشده است.
7. مدرک گرایی، کسب علم جهت امرار معاش و ... دلیلی بر همین مدعاست.
8. هر یک از این اصول فوق ادله اثباتی خود را داراست که نیاز به تبیین و توضیح دارد.برای مطالعه بیشتر می توانید به منبع اصلی این نوشتار مراجعه کنید. همچنین در ادامه این بحث نکات مهم و قابل توجهی از جمله باطل بودن نسبیت شناخت، تفکیک ذاتیات علم از عرضیات آن و ... وجود دارد که در این مقام نمی گنجد،علاقه مندان می توانند باز هم به منبع اصلی این نوشتار مراجعه کنند.
9. مفاد حاصل از منابع معرفتی مورد قبول دین جز نخستین وصف هایی است که شایسته اتصاف به وصف دینی است.
10. البته پیش از پرداختن به این دو مساله، پرداختن به بحث دیگری به عنوان مقدمه ضروری است؛ و آن این است که آیا اساسا «معرفت دینی صحیح» ممکن است یا نه؟ البته طرح نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت و مساله قرائت های مختلف از دین سبب ضرورت پرداخت به این مساله شده.به طور خلاصه می توان چنین گفت که قبض و بسط تئوریک شریعت در برخی مجامع علمی چنین القا کرده که هیچ معرفت دینی را نمی توان حقیقتا درک صحیح دین دانست، چنین نگرشی یک نوع نسبیت گرایی در معرفت دینی القا نموده که ثمره منطقی آن، عدم پدید آمدن هر گونه علمی خواهد بود که با این معرفت پیوند داشته باشد، جهت مطالعه بیشتر،ر.ک: معنا امکان و راهکارهای تحقق علم دینی،حسین سوزنچی/ شریعت در آیینه معرفت، آیه الله عبدالله جوادی آملی،/هویت علم دینی،خسرو باقری/قبض و بسط در قبض و بسطی دیگر،صادق آملی لاریجانی
11. انسان یا باید خود نبی باشد که به حقانیت دین خود باور داشته باشد یا با استفاده از عقل به حقانیت دین پی ببرد.
12. اسلام و مقتضیات زمان، مرتضی مطهری
13. سرچشمه اندیشه، آیه الله عبدالله جوادی آملی
14. همان طور که هیچ حدیث واحدی به طور مجزا از مجموعه نظام معرفتی دین پذیرفته نمی شود.
15. همچنین جهت مطالعه بیشتر،ر.ک: عقلانیت باور دینی،پلنتینگا،ترجمه محمد علی مبینی/علم و دین،یانباریو،ترجمه بهاءالدین خرمشاهی/منزلت عقل در هندسه معرفت دینی،آیه الله عبدالله جوادی آملی/عقل و وحی، ژیلسون،ترجمه احمد پازوکی
پایان پیام/
نظر شما