به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه: سومین نشست منتخب اساتید علوم انسانی اسلامی با موضوع «فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی» صبح امروز پنج شنبه 15 شهریور به همت دبیرخانه دائمی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی در بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد.
در این نشست ، حجت الاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا طی سخنانی اظهار کرد: شاید استادان حاضر تأیید کنند که میراث گرانقدر فلسفه اسلامی، با همه تنوع و تکثری که میتوان در نحله ها و مشرب های اصلی و فرعی آن جستجو کرد، همواره مهمترین نقطه اتکاء علوم انسانی اسلامی محسوب می شود.
وی افزود: هر قدر کارکرد علوم انسانی اسلامی از قلمرو محدود و انحصاری توسعه و بهبود کیفیت زندگی دنیوی، آن هم در چارچوب محاسبات مادی خارج شود، و این علوم رسالت خود را در ارتقاء و کمال بخشی زیست فردی و جمعی انسان در مسیر نظام أحسن خلقت و معنادار کردن حیات انسان معین کند، نقش آفرینی فلسفه اسلامی در ساخت و رشددهی به علوم انسانی اسلامی اهمیت بیشتری پیدا می کند.
رئیس شورای سیاست گذاری کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی در ادامه سخنانش اظهار کرد: واقعیت این است که تسری بخشی نگاه های فایده گرایانه و یا پراگماتیستی در بطن علوم انسانی و ظهور عمل زدگی در این علوم، حضور فلسفه در علوم انسانی را بیش از پیش تضییق کرده است؛ اما قابل انکار نیست که غیبت فلسفه در علوم انسانی، نوع جدایی از باتلاق نسبیت شدیدی از سطحیگرایی و تعلیق پاسخگویی به بسیاری از سؤالات بنیادی انسان را به دنبال داشته است. شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم، عملزدگی حاکم بر علوم انسانی، جهان را به طور جد به سمت بیعمقی و حتی بلاهت سوق داده که نشانههای آن را باید در سبک زندگی و فراتر از آن مناسبات اجتماعی حاکم بر جهان مشاهده کرد.
وی با بیان اینکه هرچند احاطه نوعی عمل زدگی در علوم انسانی اسلامی هم دور از ذهن نیست، تأکید کرد: اما ماهیت علوم انسانی اسلامی و نقاط اتکاء آن به حقیقت، تشدید عمل زدگی و به تبع آن، منزوی سازی فلسفه اسلامی در این علوم را تا حد قابل توجهی منتفی کرده است.
غلامی با اشاره به اینکه به نظر می رسد امروز چند پرسش جدی در نسبت فلسفه و علوم انسانی اسلامی قابل طرح است، گفت: اولا با آیا رسالت فلسفه اسلامی صرفا ساخت لایههای بنیادی علوم انسانی اسلامی است یا فلسفه خود از قابلیت تبدیل شدن به یک علوم انسانی یا فلسفه اجتماعی برخوردار است؟ ثانیا منظور از ساخت لایه های بنیادی علوم انسانی اسلامی توسط فلسفه اسلامی چیست و این ساخت با چه روشی انجام می شود؟ از طرف دیگر، اگر می توان از فلسفه اسلامی انتظار داشت در قامت یک فلسفه اجتماعی ظهور کند، این فلسفه از چه مختصاتی برخوردار است و چگونه و در چه فرایندی از بطن فلسفه اسلامی متعارف متولد می شود؟
این محقق افزود: ثالثا اگر تولد فلسفه اجتماعی از بطن فلسفه اسلامی ممکن است، کدام مشرب فلسفی از قابلیت بیشتری برای شکل دهی به فلسفه اجتماعی برخوردار است؟ رابعا بر فرض که امکان ظهور فلسفه اسلامی اجتماعی متصور باشد، این فلسفه چه بخشی از قلمرو علوم انسانی اسلامی را پوشش می دهد و این بخش از قلمرو از چه مختصاتی برخوردار است؟
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا بیان کرد: البته این پرسش ها در شرایطی مطرح می شود که هنوز فلسفه اسلامی فارغ از جنبه های اجتماعی آن از مرجعیت لازم در میام بخشی از دینداران برخوردار نیست و ابهاماتی درباره نسبت دین و فلسفه وجود دارد.
وی در پایان سخنانش گفت: به هر حال بحث درباره رابطه فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی فرصت های خوبی را برای تأملات جدی، هم درباره فلسفه اسلامی و نقش های جدید آن و هم درباره علوم انسانی اسلامی و پایه های فقهی آن فراهم می کند که این جلسه می تواند از این فرصتها به خوبی استفاده کند.
نظر شما