به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، در رخداد روز بیستم محرم سال 61 ه - ق پیرامون واقعه کربلا در اینباره میخوانیم: بعد از 10 روز از واقعه عاشورا جمعی از قبیله «بنی اسد» بدن شریف "جون" غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
«جون» کسی بود که امیرالمومنین(ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعید کردند این غلام برای کمک به او به آنجا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(ع) و سپس به خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
«دانشنامه امام حسین» درباره این غلام وفادار اهلبیت(ع) چنین مینویسد: «جَون» که با نامهاى جوین، (1)، جَون بن حَرى(2)، جُوَین بن ابىمالک و حَوى در منابع از او یاد شده است، برده سیاهى از یاران امام حسین(ع) بود.
در سفر كربلا، از مدينه همراه امام تا مكه و از آنجا به كربلا آمد. از آنجا که این غلام اسلحه شناس بود و در اسلحه سازی استاد و در تعمیر آلات جنگی مهارت داشت، در شب عاشورا در خیمه ی مخصوص امام حسین (ع) فقط جون در کنار امام بود که شمشیرش را بازبینی و اصلاح می کرد. از امام سجاد (ع) نقل شده است که: جون در خیمه ی پدرم سرگرم وارسی شمشیرش بود و پدرم اشعاری را زمزمه می کرد: «یا دهر اف لک من خلیل، کم لک بالاشراق و الاصیل...؛ ای روزگار! اف بر تو باد که هر صبح و شام دوستی را از من می گیری...».
روز عاشورا، جون نماز ظهر را با امام خود خواند آن گاه با وجود سالخوردگی اش خدمت امام رفت و اجازه ی جنگ گرفت. امام به او فرمود «یا جون، انت فی اذن منی، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقتنا؛ ای جون، تو برای سلامتی و آسایش از رنج دیگران، به ما پیوسته بودی و پیرو ما شدی پس خود را مبتلا به بلای ما نکن.
«جون» خود را بر قدمهای مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسهلیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
«جون» با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمیشوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون میگفت و گریه میکرد به حدی که امام حسین(ع) گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچهها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمهها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمهها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد.
سپس به میدان آمد و با خواندن این اشعار، به صف دشمن، حمله ور شد:
کَیفَ تَرَى الفُجّارُ ضَربَ الأَسوَدِ/ بِالمَشرَفِیِّ القاطِعِ المُهَنَّدِ
بِالسَّیفِ صَلتا عَن بَنی مُحَمَّدِ/ أذُبُّ عَنهُم بِاللِّسانِ وَالیَدِ
أرجو بِذاکَ الفَوزَ یَومَ المَورِدِ/ مِنَ الإِلهِ الواحِدِ المُوَحَّدِ
إذ لا شَفیعَ عِندَهُ کَأَحمَدِ
فاجران چگونه مىبینند شمشیر زدن سیاهى را که با شمشیر مَشرَفى بُرَنده تیز مىزند ؟
با شمشیرى آخته، از فرزندان محمّد(ص) دفاع مىکنم(3) از آنان با زبان و دستم دفاع میکنم
با این کارها، رستگارىِ روز وارد شدن (قیامت) را از معبود یگانه تنها، امید دارم
زمانى که شفاعت کنندهاى همانند احمد، در پیشگاه او نیست.
به نقل برخی از تاریخ نگاران ۲۵ نفر و به نقل مقتل ابی مخنف، ۷۰ نفر از لشگر عمر سعد را کشت و عده ای را زخمی کرد، آنگاه با ضربه شمشیری که به سرش خورد، در میدان جنگ به شهادت رسید.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت(ع) محشورش نما».
از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از 10 روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
از امام زینالعابدین(ع) روایت شده که پس از 10 روز که مردم براى دفن شهدا آمدند، از جنازه او بوى مُشک استشمام مىشد. در «زیارت ناحیه مقدّسه» آمده است: سلام بر جون بن حَرِى(4)، غلام ابوذر غفارى! در «زیارت رجبیّه»(5) هم نام وى آمده است.
پینوشتها:
1-در زیارت ناحیه به روایت الاقبال، این گونه آمده است.
2-در زیارت ناحیه به روایت بحارالأنوار از الإقبال، این گونه آمده است.
3-این بیت، در مصدر ، اشکالاتى داشت و ما صحیح آن را از متنهاى دیگر، در این جا آوردهایم.
4-در روایت مصباح الزائر و المزار الکبیر، «بن حَرّى» نیامده است.
5-در زیارت رجبیه، «جون مولى أبیذر» آمده است.
نظر شما