به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، «سعید حمیدیان» امروز (چهارشنبه، ۱۱ مهر) در نشست «زندگی و زمانه حافظ »که در سرای اهل قلم برگزار شد، گفت: امثال این جملات که حافظ حافظه ماست، شعارگونه است و بر پایه ای استوار نیست و زیربنای تحقیقی ندارد. اگر حافظ حافظه ماست آیا سعدی با این همه اثر حافظه ما نیست؟ در قرن گذشته مقام اول در بین مردم ما از لحاظ شعر و شاعری سعدی بوده است، مسایلی پیش آمد و در قرن ما حافظ جای سعدی را گرفت و محبوب شد.
این استاد دانشگاه و نویسنده اظهار داشت: از 4 ستون ادبیات ما فقط به حافظ پرداختیم و به فردوسی، مولانا و سعدی آنطور که باید توجه نکردیم. متاسفانه گاه کار به کوچک سازی شعرا می رسد. گاهی سعدی را با حافظ مقایسه می کنند در صورتی که این دو در دو دوره متفاوت بودند و لاجرم شعر اقتضائات خاص در هر دوره را داشته است.
وی با بیان اینکه 98 درصد کتاب ها و مقالاتی که در مورد حافظ نوشته شده ارزش یک بار خواندن را ندارد، عنوان کرد: زیرا این کارها با اندیشه و پژوهش محقق نشده است. امروز دانشجویان ما از خواندن اشعار حافظ ترس دارند و می گویند ما نمی فهمیم، حافظی که ما داریم تبلیغ می کنیم و آن را در بوق و کرنا می دمیم حافظ واقعی نیست، هرچه اسطوره و افسانه بودند دارند به بهانه حافظ به خورد مردم می دهند. در جلد نخست کتاب شرح شوق به مسایل موضوعی پرداختم، حافظ شناس و حافظ پژوه معمولا لقبی است که اختراع کردند برای کسانی که فقط کتاب حافظ را خوانده اند. به عقیده بنده اگر کسی کتاب حافظ را خوب و کامل خوانده باشد تازه می شود تک فنی.
حمیدیان با اشاره به اینکه حافظ پژوهشی ما حافظ موهونی را در اختیارمان قرار می دهد، بیان کرد: در قرن 21 می توانم بگویم مفتخرم که پنج جلد شرح شوق در شرح کتاب حافظ نوشته ام و فکر نکنید غرور مرا گرفته است. اگر خیلی بالا روم و توفیق داشته باشم می توانم بگویم شارح هستم یعنی ابیات حافظ را شرح می دهم. حافظ دوستان چشم به دهان دارند و عجیب این است که از هر دهان یک جور نظریه بیرون می آید، ما سررشته را گم کردیم یک نفر باید جلو بیفتد و حافظی که راستین و واقعی است و پیراسته از افسانه، موهومات، قدسی بازی و فالگیری هاست را معرفی کند تا نه تنها مقام شامخ حافظ پایین نیاید بلکه مردم حافظ را دوست داشتنی تر از قبل بدانند.
این نویسنده تصریح کرد: بنده همیشه سعدی و حافظ را به عنوان غزل سرایان نامی یاد کردم نه اینکه یک نفر را غزل سرا بنامم. بعد از هفت قرن هزاران صفحه سیاه کردیم که بگوییم حافظ شراب می خورده یا نمی خورده است. هر کسی هم ترجیح می دهد هرچه خود دوست دارد را از دهان حافظ بشنود یعنی هر کسی از ظن خود شد یار من و در این میان حافظ واقعی گم شده است.
شاعران بزرگی همچون فردوسی، سعدی، مولانا و حافظ کار خود را کردند اما آیا ما کار خود را انجام دادیم.
وی با بیان اینکه در مورد حافظ قصارسازی شده است، گفت: جملاتی مانند حافظ حافظه ماست، حافظ همه چیز ماست، حافظ ابررند آفاق است، حافظ رهبر فکر و فرهنگ ماست از جمله جملات قصار است که در مورد حافظ ساخته شده و فقط شعار است؛اینها نشان می دهد که ما چیزی نخواندیم وگرنه این جملات را نمی گفتیم، می گویند حافظ روشن بین ترین فیلسوف است، این غلط است، شاعر فیلسوف نمی شود، بنای کار شعر برعکس فیلسوف بر پایه عاطفه و تخیل است، تاریخ را روی دوش حافظ گذاشتیم مگر حافظ به تنهایی این راه را رفته است باید شرم کنیم از نظامی، مولانا، سعدی و فردوسی.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: یک آقای حافظ پژوه هر روز یک چیز در مورد حافظ اختراع می کند و جدیدا گفته است حافظ مصلح اجتماعی است. این آقا دارد حرف های قرن 19، 20 و 21 را سوار حافظ می کند. از بازاندیشی و کار زیاد و جدی نترسیم، حقیقت را بیان کنیم، می گویند حافظ عارف کامل است، کدام تعریف عارف به حافظ می خواند، این نشان می دهد که عارف را نمی شناسیم تا 200-300 سال پیش کسی حافظ را به اسم عارف نمی شناخت چون می فهمیدند عارف یعنی چه. حافظ عرفان گراست و گرایش به عرفان و تصوف دارد اما عارف نیست.
حمیدیان اظهار داشت: به برخی از اشعار حافظ اشعار قدسی و به برخی از غزل های او غزل های عرشی می گویند. هیچکس نمی تواند بگوید حافظ عرشی بوده است، حافظ هم انسان است اما بزرگ و نابغه. یادمان باشد حافظ همه چیز نیست اتفاقا این اشعار که می گویند قدسی کمال یافته ترین اشعار حافظ از نظر بیان است و این حس حافظ است، زیباترین شعر در هر باره ای گفتن با نسبت دادن عین آن چیز به شخصیت شاعر دو مسئله متفاوت است به عنوان مثال حافظ زیباترین اشعار را در مورد رندی گفته است و برخی می گویند حافظ ابررند آفاق است، این اشتباه است، رند بزرگ در فرهنگ ما شمس است،پادشاهان آرزو داشتند شمس نیم نگاهی به آنها کند، حافظ آدمی بوده که مثل ما زندگی کرده است همچون ما در مرگ بچه اش مرثیه می گفته است، به نظرم بهترین غزل مرثیه فارسی غزلی است که حافظ در قتل ابواسحاق، پادشاه و دوستش سروده است.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه حافظ مانند ما نیازهایی داشته است، بیان کرد: حافظ زمانی از ندیم خواجه هم خواهش کرده است:
به سمع خواجه رسان ای ندیم وقت شناس
به خلوتی که در او اجنبی سوا باشد
لطیفه ای به میان آر و خوش بخندانش
به نکته ای که دلش را به دان رضا باشد
پس آن گهش ز کرم اینقدر به لطف بپرس
که گر وظیفه تقاضا کنم روا باشد
وقتی این شعر را خواندم، گریه کردم زیرا حافظ از ندیم یک خواجه خواهش می کند. هرچه ابتکار، نوآوری و خلاقیت از ابتدای سخن فارسی یعنی از محمد سیستانی تا به بعد بوده است به حافظ نسبت دادند و در حساب حافظ ریختند و این اشتباه محض است.
نظر شما