کار مهم پیامبر خدا(ص)، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمانی خود، پیامبر اکرم(ص) دچار تشویش نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاقهای خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بود، و یا عامه مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد، سخن حق خود را گفت، تکرار کرد. تبیین کرد، روشن کرد، اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند.
و چه آن وقتی که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضوع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت. آن روز هم، دشمنان و معارضان گوناگونی در مقابل پیامبر(ص) بودند؛ چه گروههای مسلح عرب ـ وحشیهایی که در بیابانهای حجاز و یمامه همه جا پراکنده بودند و دعوت اسلام باید آنها را اصلاح میکرد و آنها مقاومت میکردند و چه پادشاهان بزرگ دنیای آن روز دو ابرقدرت آن روز عالم یعنی ایران و امپراتوری روم که پیامبر(ص) نامهها نوشت مجادلهها کرد، سخنها گفت، لشکرکشیها کرد، سختیها کشید، در محاصره اقتصادی افتاد و کار به جایی رسید که مردم مدینه گاهش دو روز و سه روز، نان برای خوردن پیدا نمیکردند تهدیدهای فراوان از همه طرف پیامبر(ص) را احاطه کرد.
بعضی از مردم نگران میشدند، بعضی متزلزل میشدند، بعضی نق میزدند، بعضی پیامبر(ص) را به ملایمت و سازی تشویق میکردند، اما پیامبر(ص) در این صحنه دعوت و جهاد یک لحظه دچار سستی نشد و با قدرت جامعه اسلامی را پیش برد، تا به اوج عزت و قدرت رساند، و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگی پیامبر(ص) در میدانهای نبرد و دعوت، در سالهای بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود.۱۳۷۰/۷/۵
بعثت خاتم، آغاز بیداری
خود آن حضرت(ص)، بنابر حدیث متواتر و معروف، فرمود: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» بعثت با این هدف در عالم پدید آمد که مکرمتهای اخلاقی و فضیلتهای روحی بشر عمومیت پیدا کند و به کمال برسد، تا کسی خود دارای برترین مکام اخلاق نباشد خداوند متعال این مأموریت عظیم و خطیر را به او نخواهد داد، لذا در اوایل بعثت، خداوند متعال خطاب به پیغمبر(ص) میفرماید: «وَ اِنَّکَ لَعَلَی خُلُقٍ عَظیم» ساخته و پرداخته شدن پیغمبر(ص)، تا ظرفی بشود که خدای متعال آن ظرف را مناسب وحی خود بداند، مربوط به قبل از بعثت است، لذا وارد شده است که پیغمبر اکرم(ص) که در جوانی به تجارت اشتغال داشتند و درآمدهای هنگفتی از طریق تجارت به دست آورده بودند، همه را در راه خدا صدقه دادند، بین مستمندان تقسیم کردند.
در این دوران که دوران اواخر تکامل پیغمبر(ص) و قبل از نزول وحی است - دورانی که هنوز ایشان پیغمبر(ص) نشده بود – پیغمبر(ص) از کوه حرا بالا می رفت و به آیات الهی نگاه می کرد؛ به آسمان، به ستارگان، به زمین، به این خلایقی که در روی زمین با احساسات مختلف و با روشهای گوناگون زندگی میکنند. او در همه اینها آیات الهی را میدید و روزبهروز خضوع او در مقابل حق، خشوع دل او در مقابل امر و نهی الهی و اراده الهی بیشتر میشد و جوانههای اخلاق نیک در او روز به روز رشد میکرد.
در روایت است که «کان اعقل الناس و اکرمهم»؛ پیامبر(ص) قبل از بعثت با مشاهده آیات الهی، روز به روز پربارتر میشد تا به چهل سالگی رسید «فلما استکمل اربعین سنه و نظر الله عزوجل الی قلبه فوجده افضل القلوب و اجلها، و أطوعها و أخشها و أخضعها»؛ دل او در چهل سالگی نورانیترین دلها خاشعترین دلها، پرظرفیتترین دلها برای دریافت پیام الهی بود.
«أذن لأبواب السماء ففتحت و محمد ینظر الیها»؛ وقتی به این مرحله از معنویت و روحانیت و نورانیت و اوج کمال رسید، آن وقت خدای متعال درهای آسمان و درهای عوالم غیبی را به روی او باز کرد ؛ چشم او را به عوالم معنوی و عوالم غیبی گشود: «و أذن للملائکه فنزلوا و محمد ینظر الیهم»؛ او فرشتگان را میدید با او سخن میگفتند کلام آنها را میشنید، تا اینکه جبرئیل امین بر او ناز شد و گفت: «إقرا» سرآغاز بعثت.
این مخلوق بینظیر الهی، این انسان کامل که قبل از نزول وحی الهی به این مرحله از کمال رسیده است، از اولین لحظه بعثت، یک جهاد مرکب همهجانبه دشوار را آغاز کرد و بیست و سه سال در نهایت دشواری این جهاد را پیش برد. جهاد او در درون خود ،جهاد با مردمی که از حقیقت هیچ ادراکی نداشتند و جهاد با آن فضای ظلمانی مطلق بود، که امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «فی فتن داستهم بأخافها و وطئتهم بأظلافها و قامت علی سنابکها» از همه طرف فتنهها مردم را میفشرد دنیاطلبی، شهوت رانی، ظلم و تعدی رذائل اخلاقی در اعماق وجود انسانها، و دست تعدی قدرتمندانی که بدون هیچ مانع و رادعی به سوی ضعفا دراز بود این تعدی نه فقط در مکه و در جزیرةالعرب بلکه در برترین تمدنهای آن روز عالم، یعنی در امپراتوری بزرگ روم و در شاهنشاهی ایران، وجود داشت.
تاریخ را نگاه کنید، صفحه ظلمانی تاریخ، سراسر زندگی بشر را فرا گرفته بود و مجاهدت با این قدرت عظیم و تلاش بیوقفه و غیر قابل تصور از اولین ساعات بعثت و تحمل وحی الهی برای پیغمبر(ص) آغاز شد و وحی الهی هم پیوسته، مثل آب زلالی که به سرزمین مستعدی برسد بر قلب مقدس آن بزرگوار نازل میشد و او را نیرو میبخشید؛ و او همه توان خود را به کار میبرد تا اینکه بتواند این دنیا در آستانه یک تحول عظیمی قرار بدهد و موفق شد.
اولین سلولهای پیکره امت اسلامی در همان روزهای دشوار مکه با دست توانای پیغمبر(ص) بنا شد؛ ستونهای مستحکمی که باید بنای امت اسلامی بر روی این ستونها استوار بشود؛ اولین مؤمنین، اولین ایمان آورندگان، اولین کسانی که این دانایی، این شجاعت، این نورانیت را داشتند که معنای پیام پیغمبر(ص) را درک کنند و دل به او ببندند. «فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلامِ». دلهای آماده و درهای گشوده دل به سمت این معارف الهی و این دستورات الهی، با دست توانای پیغمبر ساخته شد، این ذهنها روشن شد، این ارادهها روزبهروز مستحکمتر شد؛ و سختیهایی در دوران مکه برای همان عده قلیل مؤمنین - که روزبهروز هم بیشتر میشدند- پیش آمد، که برای من و شما قابل تصور نیست.
در فضایی که همه ارزشها، ارزشهای جاهلی است، تعصبها، غیرتورزیهای غلط، کینهورزیهای عمیق، قساوتها، ظلمها و شهوتها در آمیخته با هم است و زندگی مردم را میفشرد و در خود احاطه کرده و در بین این سنگهای خارا و غیرقابل نفوذ این نهالهای سرسبز بیرون آمد. «وَإِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ، أَصْلَبُ عُوداً، أَقْوَى وَقُوداً» که امیرالمؤمنین(ع) میگوید، این است، هیچ توفانی نمیتوانست این سبزهها، این نهالها و این درختهایی را که از لای صخرهها رویید و ریشه دوانید و رشد کرد را تکان بدهد. سیزده سال گذشت و بعد براساس این پایههای مستحکم، بنای جامعه اسلامی، جامعه مدنی و نبوی، بر روی این پایهها گذاشته شد.
نظر شما