خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: «یکی دیگر از نقاطی که می تواند وحدت آفرین باشد این است که حوزوی ها به خودشان برچسب عقب ماندگی نزنند. گاهی برخی از حوزوی ها تصویری که از خود ارائه می کنند چنین تصوری را ایجاد می کند. مثلا حوزوی ها در این باره دست به تقسیم بندی می زنند و علومی که در حوزه ها خوانده می شود علوم قدیمه و علومی که در دانشگاه ها ارائه می شود علوم جدیده می خوانند و لقب می دهند. شهید مطهری در یکی از مباحثی که دارند می گوینند علومی که حوزوی ها می خوانند آن علوم را اسلامی و غیر خودشان را علوم غیر اسلامی می خوانند و در ادامه تصریح می کنند که این طبقه بندی درستی نیست به خاطر این که هر علمی که به درد پیشرفت اسلام و مسلمین بخورد در حقیقت جزو علوم اسلامی است در حالی که در تلقی رایج می بنیم که حوزوی ها یک سری علوم نظیر فقه و اصول و ادبیات عرب و منطق و فلسفه را علوم اسلامی می خوانند و طب و زیست شناسی و اخترشناسی را علوم غیر اسلامی»
آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین واعظ موسوی استاد حوزه و دانشگاه درباره وحدت دو نهاد تاثیرگذار یعنی حوزه و دانشگاه است.
نزدیک به چهار دهه از ارائه ایده وحدت حوزه و دانشگاه در جامعه ما می گذرد. وقتی به این چهار دهه نگاه می کنیم راه رفته را چطور می بینید. اساسا ضرورت این وحدت از کجا می آید؟
وحدت حوزه و دانشگاه به عقیده من در این 40 سال گذشته بیشتر شعاری بوده است تا این که در عمل شاهد خروجی چندان قابل اعتنا و قابل دفاعی در این باره باشیم. اساس وحدت دو چیزی که می خواهیم موجبات اتحادشان را فراهم کنیم فی المثل وحدت شیعه و سنی را در نظر بگیرید این وحدت با شعار و یک سری اقدامات روبنایی به تحقق نمی نشیند. این وحدت به دستمایه و ابزار و پیش نیازهایی محتاج است و اگر این پیشنیازها و ابزارها فراهم نباشد یا اساسا وحدتی اتفاق نمی افتد یا اگر وحدتی هم صورت بگیرد ناقص خواهد بود. شما وقتی به وحدت شیعه و سنی هم که نگاه می کنید می بینید ما 40 سال است که شعار داده ایم و خواستار وحدت شیعه و سنی بوده ایم اما در عمل می بینیم که نشانه های روشن و قوی وحدت دیده نمی شود بنابراین معلوم می شود که اگر ما در این باره جدی هستیم و نمی خواهیم که شعار بدهیم طبیعتا خواهیم پذیرفت که وحدت حوزه و دانشگاه یک سری پیش نیاز و دستمایه و تمهید لازم دارد.
مهم ترین پیش نیاز یا تمهید از دیدگاه شما چیست؟
به نظر می رسد ما پیش از هر چیز و اول از همه باید بدانیم که منظور و مراد ما از وحدت چیست. آیا منظور از وحدت این است که دانشگاهی حوزوی بشود یا حوزی برگردد و دانشگاهی شود. اگر این اتفاق بیفتد یعنی وحدت روی داده است؟ روشن است که این طور نیست و اگر این اتفاق روی دهد فقط یک جابجایی روی داده است. منظور از وحدت این است که نقاط مشترک حوزه و دانشگاه به کار گرفته شود و بر اساس آن نقاط مشترک میان دانشگاه و حوزه تعامل صورت گیرد درست مانند تعامل و تقریب ادیان یا وحدت شیعه و سنی.
این نقاط و فصل های مشترک میان حوزه و دانشگاه کجاست؟
یک سری نقاط بین دانشگاه و حوزه مشترک است مثلا هر دو آن ها در مسیر اندیشه ورزی، اندیشه سازی و مهندسی فکر فعالیت می کنند بنابراین هر دو همسو هستند و تعامل و نقاط مشترک دارند. نقطه مشترک دیگر این که هم حوزه و هم دانشگاه به پیشرفت کشور می اندیشند. این طور نیست که مثلا دانشگاه یا حوزه خواهان پیشرفت کشور نباشند هم حوزوی ها و هم دانشگاهی ها خواهان پیشرفت کشور هستند و هر دو این گروه ها برای کشور و مردم مفید هستند بنابراین دانشگاهی نباید فکر کند که حوزه خروجی ای برای کشور ندارند از آن سو حوزوی نیز نباید فکر کند که دانشگاه کارکردی برای کشور ندارد. نکته دیگر این که اگر دانشگاه و حوزه بخواهند به وحدت برسند باید احترام متقابل میان حوزه و دانشگاه حفظ شود. این به آن معناست که برخی از حوزی ها باید دید و نگاه خود به دانشگاه را تغییر دهند و تعدیل کنند. متاسفانه برخی از حوزوی ها هر زمان که فرصت کنند دانشگاه را مثل یک عنصر بیگانه مورد هجمه قرار می دهند انگار که دانشگاه محل بی دینی و حوزه محل دینی است. همچنان که برخی از دانشگاهی های ما هم متقابلا تصویر ذهنی غیر واقع بینانه ای درباره حوزه و حوزوی ها دارند. می بینید که در دانشگاه با کلی ادعای روشنفکری حوزه را می کوبند و احساس می کنند که حوزوی ها عقب مانده، متحجر و واپسگرا هستند و دانشگاه جایگاه منورالفکرها و پیشروها و پیشتازها. معلوم می شود که با این نوع نگاه نمی شود به وحدت رسید.
در حقیقت شما می گویید که اگر دنبال وحدت می گردیم باید قضاوت ها و پیش داوری های مبتنی بر وهم و پندارهای غیر واقعی را کار گذاشت؟
بله مسلما همین طور است. وقتی ما همدیگر را به راحتی و در تاریکی قضاوت می کنیم معلوم می شود که نمی توانیم وارد تعامل و گفتگو و ارتباط با همدیگر شویم. اما یکی دیگر از نقاطی که می تواند وحدت آفرین باشد این است که حوزوی ها به خودشان برچسب عقب ماندگی نزنند. گاهی برخی از حوزوی ها تصویری که از خود ارائه می کنند چنین تصوری را ایجاد می کند. مثلا حوزوی ها در این باره دست به تقسیم بندی می زنند و علومی که در حوزه ها خوانده می شود علوم قدیمه و علومی که در دانشگاه ها ارائه می شود علوم جدیده می خوانند و لقب می دهند. شهید مطهری در یکی از مباحثی که دارند می گوینند علومی که حوزوی ها می خوانند آن علوم را اسلامی و غیر خودشان را علوم غیر اسلامی می خوانند و در ادامه تصریح می کنند که این طبقه بندی درستی نیست به خاطر این که هر علمی که به درد پیشرفت اسلام و مسلمین بخورد در حقیقت جزو علوم اسلامی است در حالی که در تلقی رایج می بنیم که حوزوی ها یک سری علوم نظیر فقه و اصول و ادبیات عرب و منطق و فلسفه را علوم اسلامی می خوانند و طب و زیست شناسی و اخترشناسی را علوم غیر اسلامی.
در صورتی که حکما و دانشمندان اسلامی در سده های گذشته در هر دو این رشته ها تحصیل می کردند.
همین طور است و شاید برایتان جالب باشد که ما در حوزه های دین علم تشریح را داشتبم. در حقیقت ما در گذشته فرهنگی و علمی مان دو مرکز به نام حوزه و دانشگاه نداشتیم. مراکز علمی آن روز در حقیقت یک نوع و یک جنس بودند و ما دوگانگی ای در این زمنیه نمی دیدیم اما حالا این دوگانگی به وجود آمده است بنابراین ما می خواهیم وحدت ایجاد کنیم. شما وقتی به سده های گذشته نگاه می کنید می بینید مسلمانان یک حوزه درسی داشتند این طور نبود که عالمان و پژوهشگران مسلمان عده ای به یک سری مراکز علمی بروند و عده دیگر به جایی دیگر. همه این علوم در یک جا و یک مرکز به نام حوزه های علمی متمرکز شده بود و در آن حوزه ها و مراکر همه علوم از علم تشریح تا ریاضیات و اخترشناسی تا فقه و منطق و فلسفه تدریس می شد. این طور نبوده که دو نوع تیپ و دو نوع لباس داشته باشیم.
نظر شما