به گزارش خبرگزاری شبستان، هنری فورد، سرمایه دار و صاحب کارخانه های متعددی بود که همواره از اینکه در دام ایدئولوژی خودکشی در تجارت بیفتند امتناع می کرد . او زمانی احساس کرد که کارگرانش که در خط تولید ماشین های جدید کار می کردند احساس یاس دارند چون نمی توانند یکی از این ماشین ها را داشته باشند زیرا او حقوق زیادی به آنها پرداخت نمی کرد، بنابراین او برای نجات صنعت خود حقوق آنها را به مقدار زیادی افزایش داد.
این ایده بسیار خوبی بود که اکثر صنعت مداران از آن به عنوان یک رویکرد عملی تحت عنوان « فوردیسم » استفاده کردند و این پایه و بنیان اقتصاد با حقوق یا مزایای بالا را به وجود آورد.
این مدل اقتصادی مدت زمان زیادی به طول انجامید و طی دهه ها ثروت های غیرقابل تصوری را به وجود آورد.
سری جدید اهداف و فرضیه های نئولیبرالیسم بر این اصل استوار بود که حقوق کارگران باید به طور ثابت به سیستم جهانی جدید رقابت برای قیمت های بالای سهام تزریق شود .
این رقابت نه برای دستیابی به کمپانی های رشدکننده یا ثبات اقتصادی یا رشد اقتصادی متعادل یا حتی برای سود بلکه برای قیمت های سهام بود.
حالا بخش بزرگی از طبقه کارگر در کشورهای اروپایی و آمریکایی غرق در بدهی هستند ، صدها هزار نفر از شغل محرومند ، بیشتر خانواده ها نمی توانند چیزی جز غذا و لباس بخرند و همه منتظر ترکیدن این حباب داخلی هستند.
در پاییز سال گذشته موسسه حقوق بگیران کانادا گزارش داد که 59 درصد کانادایی ها می گویند اگر چک حقوقی آنها حتی یک هفته به تاخیر افتاد آنها دچار مشکلات اقتصادی می شوند و 27 درصد از کارگران کانادا نیز اصلاً نمی تواند پس انداز داشته باشند.
متاسفانه سیاست های نئولیبرالیسم، اقتصاد واقعی را در اروپا و آمریکا از بین برد و سیاست هایی مانند مبارزه با افزایش حقوق، حذف و یا کاهش مستمری ها، بیکار کردن کارگران هنوز ادامه دارد. اکنون مشاغل با پرداخت ها و حقوق پایین برای بهره برداری از کارگران به وفور در کشورهای اروپایی یافت می شود و کانادا را می توان دومین کشور به لحاظ داشتن مشاغل با حقوق پایین به حساب آورد.
در ایدئولوژی نئولیبرالیسم اقتصاد مبنی بر استفاده از کارگران ارزان یک اقتصاد کم مصرف و مقرون به صرفه است بنابراین این شیوه اکنون شیوه بسیار خوبی در کشورهای اروپایی برای چپاول اقتصادی شده است.
استراتژی کاهش کسری بودجه که از سوی نومحافظه کاران و نئولیبرال ها ارایه داده شده به معنای خارج کردن پول از جیب مردم درست در زمانی است که بقای اقتصاد بستگی به هسته ای از مشاغل ثابت دارد.
چه کسی می تواند دولت های اروپایی و آمریکایی را از این ناتوانی اقتصادی نجات دهد؟« اجماع واشنگتن» ، نامی که به تئولیبرالیسم و دستور کارخصوصی سازی، آزادسازی قیمت، تجارت آزاد، قطع مصارف اجتماعی و کاهش شدید مالیات به نفع ثروتمندان که مربوط به همین نئولیبرالیسم است تنها تقاضایی برای تعدیل کردن مداخله دولت ها در اقتصاد نبود بلکه برای تخریب اقتصاد و بازگشت به دورانی بود که در آن اقتصاد از جامعه جدا شد و اجازه یافت تا بدون قانون حرکت کند و همین نظام کاپیتالیستی موجب بر باد دادن اقتصاد شد.
همانطور که ویل هاتون در آبزرور می نویسد: نظام کاپیتالیستی در حال ذوب شدن است ، بازارها با بی ثباتی و تزلزل احاطه شده اند که می توانند منجر به نوسان شود.
کاپیتالیسم بدون مسئولیت یا تناسب به کلاهبرداری، و اخاذی بهره برداری سوء منجر می شود.
کاپیتالیسم خوب نمی تواند بدون قدرتمندکردن ساختاری که در آن بازارها بتوانند عمل کنند اتفاق بیفتد اما این کاپیتالیسم به اصطلاح خوب که غربی ها از آن استفاده کردند آنقدر بد بود که بتواند مقاومت سازماندهی شده که آن را وارد به ماندن می کرد را گسترش دهد.
این مقاومت در ترکیب با کابوس کمونیسم شوروی، کاپیتالیسم را در رابطه با مفاهیم مسئولیت های اجتماعی محافظه کار تر کرد و بدین ترتیب منافع اقتصادی در اجتماع را به خطر انداخت.
نیکتیا کراچف، نخست وزیر شوروی سابق پیش بینی کرد که کمونیسم کاپیتالیسم را دفن خواهد کرد اما اکنون این خود کاپیتالیست ها هستند که در حال دفن کاپیتالیسم می باشند.
دفن کاپیتالیسم به دست مردان دیوانه ای صورت می گیرد که یک استراتژی را بارها و بارها تکرار می کنند تا در نهایت نتیجه ای متفاوت به آنها ارایه دهد هر چند که این استراتژی بارها و بارها شکست خورده باشد.
کاپیتالیسم غربی در حال از بین ر فتن است اما مرگ بسیار زشتی در انتظار آن است و باید دید که چه شیوه اقتصادی دیگری جایگزین آن خواهد شد . این موضوعی است که اقتصاددانان امروزه بسیار بر آن متمرکز شده اند.
پایان پیام/
نظر شما