خبرگزاری شبستان: دشمنی غرب با اسلام مسئله ای است که پیشینه تاریخی دارد و به امروز و دیروز باز نمی گردد چراکه ظهور این دین مبین بود که اکمال انسان را عینیت بخشید و تحت لوای آن است که عزت و سربلندی برای نسل بشر محقق می شود امری که جهان غرب به شدت با آن مخالف است چون حس آزادی و ظلم ستیزی که اسلام مروج است به کل اهداف شوم و آروزهای آنها را بر باد می دهد.
اما غرب بی توجه به آیه شریفه "ومکروا ومکرالله، ان الله خیرالماکرین" می کوشد با اقداماتی که از پیش هویت آنها کاملا مشهود است به اصطلاح چهره کاملترین ادیان نزد خدا را مخدوش کند که از جمله تلاش های اخیرش تمسک به پدیده اسلام هراسی از طرق مختلف است.
ضرورت واکاوی این پدیده و ابعاد شوم و پیچیده آن در گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین احمد رهدار، رییس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه به بحث گذاشته شده است. آنچه می خوانید مشروح این گفت و گو است:
ریشه های اسلام هراسی کنونی که غرب برای تحقق اهداف پنهان در آن می کوشد، در کجای از تاریخ نهفته است؟
اسلامهراسی معاصر ریشه در دو علت تاریخی دارد؛ نخست تحولی که از حدود یکصد سال پیش در درون جهان اسلام رخ داد و دیگری تغییراتی که در جهان غرب همزمان با تحولات دنیای اسلام به وقوع پیوست. این تحول در جهان اسلام با نوعی بیداری همراه بود هرچند از شدت و ضعف و قلمرو محدود برخوردار بوده است اما از زمان سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز شده و نقطه اتکای آن نه گفتن به غربی بود که نزدیک به دو قرن بر جهان شرق تسلط داشته و آنها را استثمار کرده است.
اگرچه تلاشهایی از سوی غرب برای مهار کردن این بیداری صورت گرفته اما به دلیل شتابزدگی تأثیر و نتیجه معکوس داشته است، به گونه ای که هر چه این جریان پیش میرود از گستردگی، عمق و استحکام بیشتر در جبههگیری مقابل غرب برخوردار میشود، به عنوان مثال در مقایسه نظریات سیدجمالالدین تا نسخهای که امام راحل برای تولید علم بومی پیچیده اند به خوبی این استحکام را میتوان دریافت.
انقلاب ایران به بیداری اسلام آرامش بخشید
آیا وقوع انقلاب اسلامی ایران بر اسلام هراسی مدرن و شدت یافتن آن در دوران معاصر تاثیرگذار بوده است؟
اوج این بیداری پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نقطه عطف جنبشها بود که توانست به این بیداری آرامش ببخشد، همانگونه که پایان قرون وسطی به انقلاب کبیر فرانسه انجامید، این موج بیداری نیز با انقلاب ایران آرامش خود را پیدا کرد، البته این آرامش با تحول در غرب همراه بود و آن تجربهای است که بعد از کلان الگوهای ارایه شده برای مدیریت بدست آمد و یکی پس از دیگری با شکست مواجه شد که مهمترین آنها الگوهای فردگرایانه است که از قرن بیستم در کشورهای استعماری رواج یافت.
اما این آشفتگی به اینجا ختم نمی شود بلکه در برآیند الگوهای فردمحور قرن 19 و جمعمحور قرن 20 دو جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست و 80 میلیون کشته بر جای گذاشت و نگرانی وسیعی را برای جامعه جهانی به ارمغان آورد چراکه آنها با شکستهای عظیم جهان غرب علی رغم دستاوردهای بزرگ علمی مواجه شدند.
علاوه بر این بعد از جنگ جهانی دوم جریان پستمدرنیسم اصول اعتقادی مورد افتخار جهان غرب همچون عقل مطلق و دادههای آن و انسان مدرن را زیر سؤال برد اما مهمتر از این آن بود که جریان پستمدرن تنها بر ضد مدرنیته عمل می کرد در حالی که جایگزین مطلوبی برای آن ارایه نکرده است.
بنابراین از یک سو دنیای غرب با نوعی پوچی در کاربردی بودن دستاوردهای خود مواجه شد و از سوی دیگر دنیای شرق در بازگشت به اصول خودی منجر به ایجاد احساس اضطرابی دوگانه در جهان غرب شد که نتیجه ای جز برخوردهای تهاجمی با اسلام درپی نداشت و می توان به صراحت گفت که مبنا اصلی برای اسلام هراسی امروزی محسوب می شود.
غرب هر چیزی را که با اصول خود مخالف ببیند زیرسوال می برد
جهان غرب جریان اسلام هراسی را در برابر چه نوع از اندیشه های مطرح شده از سوی این دین مبین ارائه می کند؟
باید توجه داشت هرچه در اسلام برخلاف اصول و قوانین وضع شده غرب باشد در جریان اسلام هراسی زیر سؤال میرود، به عنوان مثال آزادی مذهب از اصول برشمرده شده در منشور حقوق بشر است اما واضعان این منشور در صورتی که آداب و مناسک مذهبی خاص را خلاف اصول و قوانین خود بیابند آن را به سخره گرفته و مسایلی را همچون تروریسم اسلامی در سناریوی ساختگی مطرح میکنند تا جهان اسلام را مورد تعرض قرار دهند. امروز مسئله اسلامهراسی به ویژه با افزایش کمی مسلمانها در کشورهایی همچون ایتالیا در اروپا به عنوان مسئلهای اساسی مطرح است چرا که اینها اصول وضعشده خود را زیر سؤال رفته میبینند و دچار ترس شده اند به ویژه اکنون که موج بیداری جهان اسلام را دربر گرفته اینها از ترس و دلهره بیشتری رنج می برند. بنابراین می توان گفت اسلامهراسی مولود قوت گرفتن مسلمانان از یکسو و قرار گرفتن غرب در مسیر انحطاط به دلیل عدم حذف فضای اسلامهراسی از دیگر سو است، البته بخی تالیفات جهان اسلام به خوبی ابعاد این پدیده را تصریح کردهاند.
آیا اسلام هراسی توانسته از بیداری مسلمانان ممانعت کرده و اهداف جهان غرب را محقق کند؟
فضای تعجیل، استرس، ترس و تشویش همواره نتایج معکوس دارد، تجربه انقلاب اسلامی و آرامش آن که اکنون موج بیداری را ایجاد کرده به خوبی این ادعا را اثبات میکند چرا که علیرغم آنکه برخی از این کشورها معتقدند انقلاب آنها ربطی به نهضت اسلامی ایران ندارد اما این حقیقتی انکارناپذیر است چرا که رشد و عزت ملت ایران در سایه انقلاب، خود بهترین مشوق مسلمانان دیگر کشورها برای قیام علیه استکبار جهانی و استبداد داخلی محسوب می شود و این دریا را مواجتر میکند.
از این رو غرب از یکسو دچار استرس شده و از سوی دیگر به دلیل تشویش فرصت استدلال منطقی را از دست میدهد که این ویژگی افراد گیر افتاده در منجلاب است، به عنوان مثال افرادی که در ضدیت با انقلاب اسلامی به عنوان تئوریپرداز شناخته میشدند امروز از ابزار فحش و بدگویی استفاده کرده و به جای آنکه با استدلال و منطق مسایل ذهنی خود را مطرح کنند اراجیفی مطرح میکنند که نه تنها خود آنها بلکه پایگاه معرفتی مورد اتکایشان را نیز زیر سؤال میبرد و این وضعیت تا جایی پیش رفته که ما اکنون در غرب نخبه آرام نداریم.
قاعده اجتماعی اروپا در حیرتی تارریخی بسر می برند
واقعیت جامعه اروپا آن است که هرم قدرت اسلامهراسی را به شدت ترویج میکند و از سوی دیگر مردم عادی در قاعده این هرم در حیرتی تاریخی قرار دارند چرا که شاهد آن هستند قدرتهای حاکم بر آنها خلاف آنچه را که میگویند در عمل پیاده میکند البته از سوی دیگر تبلیغات منفی درباره اسلام باعث شده که این افراد گرایش چندانی نیز به این دین مبین نداشته باشند اما حرکت این حیرت به سمت اسلامگرایی انکارناپذیر است به گونه ای که سالانه 800 هزار آمریکایی بنا بر آمارهای رسمی مسلمان میشوند. این نشان میدهد غرب هر چه در باتلاق ایجاد شده خود دست و پا بزند بیشتر فرو میرود چرا که جایی برای اتکا ندارد و نشاط خود را از دست میدهد چرا که هم در برابر ملت خود و هم در برابر مسلمانان یارای ایستادگی و تسلط ندارد.
غرب از چه نوع اسلامی می هراسد؟ چراکه دیده می شود غرب از کشورهایی همچون عربستان که خود را ام القرای جهان اسلام می داند دفاع می کند؟
این حقیقتی غیرقابل انکار است که ذهنیت حاکم بر معرفتشناسی غرب و عدم باور به افقهای روشن جای پای غرب را سست کرده از این رو غرب نجات خود را در دامن زدن هرچه بیشتر به پدیده اسلامهراسی میداند، البته در این میان جهان غرب از برخی جریانهای اسلامگرا نیز حمایت میکند، به گونهای که امروز دست پنهان سران اسلامگرای ترکیه و همکاری آنها با غرب در حال رو شدن است چراکه جهان غرب اسلام منحصر به عبادت را میپذیرد اما اگر اینها بخواهد به آیت و نشانهای در عمل تبدیل شود آنگاه است که تحمل نکرده و از هر ابزاری برای صدمه زدن به آن استفاده میکند.
پایان پیام/
نظر شما