به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان در تبریز، هشت سال پیش در یکی از نشریات پروندهای کار شد که چرا ارسباران، شمال ایران(سواحل خزر) نشد؟ آن روز از بکرترین جنگلهای ایران گفتیم که به دلیل عدم توجه به زیرساختهای گردشگری در اطراف آن، کمترین توجه را به عنوان مقصد گردشگری به خود جلب کرده بود. یعنی اگر از کودک این سرزمین بپرسید شمال کجاست؟ پاسخ مشخص است، اما جایی که از قرهداغ و ارسباران بپرسیم، پاسخ شاید مشخص نباشد.
ارسبارانی که هر چه از زیباییهایش بگوییم کم گفتهایم. منطقهای که تا مرز ثبت جهانی رفته و پروندهاش همچنان باز است. «انوشیروان شیروانی» مجری پرونده ثبت جهانی جنگلهای ارسباران روزی گفت: «یک شیرمرد در قامت استاندار میتواند بخشی از منطقه حفاظت شده ارسباران را ثبت جهانی کند.»
این جمله تاریخی درد این روزهای ارسباران است. منطقه ای که از شیرمردان و شیرزنان انگار تهی شده و به جایی رسیده که با پروندهای باز برای ثبت جهانی شدن، از ویژگیهای خود برای جهانی شدن تهی می شود. این روزها ارسباران سبز دیروز به رنگ الوار و چوب در آمده است. اگر روزی به خاطر بخش های کشاورزی و عشایر نشینی این منطقه ثبت جهانی نشد، فردا این منطقه برای از بین رفتن ویژگی های اصلی خود شاید دیگر جهانی نشود. حکایت غریبیاست، اگر دیروز بر اثر اتفاق، آتش به جان دیگر اثر جهانیمان یعنی بازارتاریخی تبریز افتاد، این روزها برخی سودجویان آتش به جان نگینِ سرسبز آذربایجان انداختهاند و جنگلهای قرهداغ را به یغما میبرند و نکتهی کار اینجاست که اینطرفِ قضیه نه از سازمان محیط زیست صدایی در میآید و نه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان دلش به حال این میراث میسوزد.
از سوی دیگر استاندار هم میگوید که خبرسازی کار دشمنان است و کار، کارِ انگلیسیهاست. یاد آن مسئول چنددهه قبل میافتیم که میگفت اینها نوار است و واقعیت ندارد. طی این ماهها جز امام جمعه تبریز صدای اعتراضی برای به یغما رفتن این ثروت بلند نشده است و همه دورهم «جشن ماستمالی» را برگزار میکنند و میگویند خبری نیست. در میان این «خبری نیستها» پوپولیستهای مجازی و حقیقی خبرساز شدهاند و فریاد وامصیبتا سر میدهند و برای خود فالوور جمع میکنند.
این جماعتِ پوپولیست برایشان مهم نیست که آنچه منتشر میکنند چه اثراتی در جامعه دارد، هدف آنها در مرحله اول دیده شدن و در مرحله دوم ریختن هیزم بر آتش قومگرایی است، چرا که خمیر آنها آماده پخت است برای تجزیه طلبان.
این روزها باید برگردیم به جمله انوشیروانی شیروانی. این روزها بیش از همه چیز و همه کس، مسئولِ شیرمرد و شیرزنی میخواهیم که بگوید چرا حمل و نقل چوب و الواری که قرار بود ممنوع شود، همچنان در روز روشن انجام می شود؟ این روزها این شیرمرد و شیرزن کجا هستند که جلوی به یغما رفتن ثروت عمومی این دیار را بگیرند؟ این روزها نباید اجازه بدهیم داغی دیگر بر دل قره داغ بماند. زلزله ورزقان برای این منطقه کم نبود؟
جعفر محرم پور
نظر شما