به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، «یاسمن نصرتی» از آغاز فعالیت خود و مشخصا شکلگیری آخرین فیلم سینمایی اش به نام «کنجان چم» به معنی «گوشههای رودخانه» گفت: من از تئاتر هم که شروع کردم، گرایشم تئاتر مقاومت بود و علاقه خاصی به ساخت آثار دفاع مقدس داشتم. اولین فیلم کوتاهم که در جشنواره مقاومت رونمایی شد، «ستارهها خورشید شبند» دفاع مقدسی بود و دومین فیلمم هم «سوز گلاویژ» یک فیلم بلند ویدئویی راجع به حمله حزب بعث به سرپل ذهاب و سقوط قصر شیرین بود و «کنجان چم» هم درباره حمله بعث به ایلام و مهران بود.
وی افزود: در واقع علاقه من و بهتر بگویم وظیفه ملی من، نشان دادن قهرمانیهای آن روز مردم ما و اینکه چطور هشت سال واقعا روسفید درآمدند و تا الان هم به چیزی جز ساخت فیلم دفاع مقدسی فکر نکردم.
نصرتی تاکید کرد: آخرین کارم سینمایی «کنجان چم» بود که در جشنواره مقاومت رونمایی شد و به امید خدا اگر بشود، پروانه نمایشش را هم برای اکران گرفته ام.
وی درباره ساخت «فرنگیس» گفت: قصه «فرنگیس» را حدود ۱۰ سال است که من در فیلمهایم می آورم. در «ستارهها خورشید شبند» آرام آرام ردپای حضورش و تولدش را گذاشتم، در «سوز گلاویژ» دیگر فرنگیس یک دختر ۱۶، ۱۷ ساله است و به امید خدا الان میخواهم خود فرنگیس را بسازم و زمان مناسبش فرا رسیده است.
نصرتی تاکید کرد: فعلا تنها هدف زندگی ام ساختن فرنگیس است و همه چیز را وقفش کرده ام.
این کارگردان جوان درباره روند اقتباسی این فیلمنامه بر اساس کتاب «فرنگیس» حوزه هنری گفت: البته این فیلمنامه اقتباس نعل به نعل نیست و برداشتی آزاد با تکیه بر تحقیقات میدانی و دیدارها و گفتوگوهای مستقیم با خود «فرنگیس» است.
وی ادامه داد: من خیلی زیاد به آن خطه رفتم و آن روزها قصههای زیادی با قصه فرنگیس همزمانی داشته و در واقع راویان محلی زیادی از او صحبت کردهاند. من خیلی تحقیق کردم و خروجی نهایی فیلمنامهام تلفیق چند قصه در هم است و فقط روایت کتاب «فرنگیس» نیست.
نصرتی افزود: سالهاست من وقف آن منطقه شدم چون خطه خودم است. پدر من از ایل کلهر است و مادرم کرمانشاهی است و جنگ را از کودکی لمس کردم و در آخرین حملههای هوایی منافقان جلوی چشم خودم دیدم که معلمم سرش قطع شد. من شبهای حمله را و بمباران را و همه را از نزدیک دیدم و حس کردم.
وی بیان کرد: تحقیقات میدانی و گفتوگوهای رو در روی من با اهالی آن منطقه تاثیر زیادی روی طبیعی شدن فیلمنامه ام و شخصیت پردازی کاراکترهایم دارد. چه میشود که «فرنگیس» در نوزده سالگی به این نتیجه برسد که یک عراقی را بکشد، این در کودکی و میهنپرستی این زن ریشه دارد، اینکه چرا فرنگیس عاشق خانه اش است، چه می شود که «گورسفید» میشود تمام دنیای «فرنگیس»، به طوریکه بعد از زلزله هنوز هم همان جاست و نمیرود.
او ادامه داد کرد: من سالها دنبال همه این چراییها بودم و خداراشکر به آن رسیدم و این رازی است بین من و فرنگیس تا انشاءالله فیلم ساخته شود و از این راز پرده برداریم.
نصرتی انگیزه اصلی از ساختن این فیلم را ترویج نگاه میهنپرستانه یک کُرد عنوان کرد و گفت: من نمیخواهم یک مستند در قالب سینمایی بسازم، بلکه میخواهم قصه کُرد بودن را بیان کنم، قصه اینکه جنگ در خطه ما مفهومی فراتر از جنگ دارد. در واقع کُردها آنقدر ظلمستیز هستند که زن و مرد ندارد و اگر دشمنی به آنها حمله کند، همانطور که از سال ۱۳۰۶ در مرزها در حال جنگ هستند، نمیگذارند یک وجب از این خاک جابهجا شود.
وی در پایان گفت: چیزی که در این فیلم میخواهم خیلی پررنگ باشد، آداب و سنن کُردی است و همکاری تنگاتنگی که کردها با نیروهای مسلح در مطلع الفجر و جلوگیری از سقوط گیلانغرب داشتند.
نظر شما