به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از حوزه هنری، دومین نشست از سلسله نشستهای «فیلمنامه فیلم» حوزه هنری، با موضوع نقد و بررسی فیلم سینمایی «سیکاریو» به کارگردانی دنی ویلنو و نویسندگی تیلور شریدان در سالن اوستا حوزه هنری برگزار شد.
«سید محمد حسینی»، مدیر مرکز تولید متن حوزه هنری، در دومین جلسه نشست »فیلمنامه فیلم» پس از اکران فیلم سینمایی «سیکاریو» به کارگردانی دنی ویلنو و نویسندگی تیلور شریدان در سالن اوستا حوزه هنری به نقد آن پرداخت و فیلمنامه اثر را با محوریت قهرمانسازی مورد بررسی قرار داد.
وی در ابتدای این نشست گفت: در این جلسات بنای ما روی فیلمنامه است و قرار است بررسی کنیم ببینیم چگونه میتوان به یک فیلمنامه خوب رسید و در ساختار فیلمنامه چه چیزهایی لحاظ میشود که یک فیلم موفق میشود و قدرتمند از آب درمیآید.
وی افزود: شاید فیلمهای پلیسی زیادی در زندگیتان دیده باشید. شاید فیلمهای قهرمانی زیادی در زندگیتان دیده باشید و شاید با عناصری از آن صحبت میکنم کاملا آشنا باشید و در همین راستا امروز درباره سیکاریو صحبت میکنیم.
وی تشریح کرد : در ابتدا یک تقسیمبندی روی شخصیتها انجام بدهیم. همه شما میدانید که یک عنصری به نام «قهرمان» در سینما وجود دارد که اگر بخواهیم تعریفش کنیم میگوییم یک موجود دوست داشتنی است که مخاطب با آن همذاتپنداری میکند و بخشی یا وجهی از وجود خودش را در شخصیت قهرمان میبیند، آن را بسط میدهد و سعی میکند خودش را با او تطبیق دهد.
وی ادامه داد: البته یادمان باشد هیچ مخاطبی نه عام و نه خاص خودش را به طور مطلق شبیه قهرمان نمیداند. چه شما فیلمنامهنویس باشید چه داستان نویس، این را به خاطر داشته باشید که بخشی از شخصیت مخاطبتان باید با این شخصیت قهرمان اصابت بکند. پس شخصیت قهرمان معمولا شخصیت دوستداشتنی است که ما همیشه از او انتظار خوبی داریم و معمولا هم کار خوب میکند.
حسینی تاکید کرد: پیرو یک اصل نانوشته در سینما همیشه حق با «خوشگل»هاست. چهره خوب و فیزیک خوب باید قهرمان باشد، ابزارها در خدمت اوست. غالبا همه عناصر طوری چیده میشوند که شخصیت او در داستان متولد بشود و خودش را نشان بدهد. دوراهیهای داستان طوری طراحی میشود که او بتواند به همه آنها غلبه کند.
وی معتقد است: حالا قهرمانها آرام آرام از قهرمانهای فردی که در هالیوود متولد میشوند، کم کم تبدیل به ابرقهرمانها میشوند که مثلا نمونههایش را تا دلتان بخواهد «مارول» خلق کرد.
وی ادامه داد: عنصر دومیکه در فیلمنامه با آن سر و کار داریم «ضد قهرمان» است که همه میدانید چیست و خیلی جای تعریف ندارد. معمولا قرار نیست قشنگ باشد یعنی حتما باید زشت باشد اتفاقا. در ظاهرش باید خودش را نشان بدهد. خبیث است و در هرجا حضور دارد باید کار بدی بکند و مطلق بدی است. بهشدت سیاه است. موضع تماشاچی و نویسنده نسبت به او کاملا مشخص است. اصلا نیازی نیست که نویسنده به او کمی وجه انسانی بدهد و معمولا در دوراهیها خباثت و رذالت و پستی را باید به او نسبت داد.
حسینی درباره قهرمانهای زن نیز گفت: این قهرمانها هم از همان وجاهت استفاده میکنند و بیشتر در دوراهیهایی قرار میگیرند که وجه صلابت مردانه در آنها پر رنگ شود. حتما باید مثل قهرمان مرد چهره موجه و قشنگی داشته باشد و همان خصوصیات قهرمانان مرد به آنها قابل القاست.
وی اضافه کرد: فقط نکته ای که در سالهای اخیر خیلی پر رنگ شده این است که فمینیستها دارند به قهرمانان زن نوعی طغیانگری علیه دنیای مردانه میدهد که همیشه سرخوردگیها و نداشتنهای دنیای زنانه را در حرکاتی که شبیه مردهاست از خودش بروز میدهد. مثل شخصیت اصلی «بیل را بکش» و … که وجه زن، وجه مردانه به خودش میگیرد.
وی معتقد است: اما شخصیتی که ما کمتر در سینمای ایران به آن میپردازیم و خیلی مهم است و معمولا نسبت به او سوءتفاهم داریم و خطا میگیریمش همین شخصیت ضد قهرمان با معادل anti hero است.
وی افزود: این شخصیت معمولا الزامات قهرمان را ندارد ولی گاهی کارهای کثیف قهرمانانه انجام میدهد. سمبلش در سینما خیلی زیاده و معمولا تماشاچی از این شخصیت خیلی خوشش میآید مثل «هری کثیف» که تقریبا برای پلیس آمریکا تبدیل به مدل تیپیکال شد. این آدم کارهای کثیفی میکند که کارهای کثیفش علیه جنایت است و بیننده دوستش میدارد. آرام آرام این تبدیل به مدلی جدی شد که بعدها سه گانه «پدرخوانده» از آن استفاده کرد و آرام آرام تبدیل یه شخصیتی شد که دیگر بیشتر از قهرمانها در سینما حضور پیدا کرد و دوست داشتنیتر از قهرمانها شد.
وی گفت: این شخصیت بزهکار معمولا محبوب میشود. این شخصیتها قرار نیست تواناییهای شگفتانگیزی شبیه قهرمانها داشته باشند. اصلا اینطور نیست. آدمهای کاملا عادی هستند که معمولا آلپاچینو این نقشها را بازی میکند، معمولا رابرت دنیرو بازی میکند.
حسینی تاکید کرد: «سیکاریو» یکی از حسنهای بزرگی که در فیلمنامه دارد و به خوبی کشف شده و در «آن»های فیلم آمده و همه چیز جوری چیده شده است که نسبتی که در فیلم برقرار شده نسبت درستی است این است که هر ۴ تیپ مورد نظر یک فیلم قهرمانانه در آن وجود دارد. این دیگر «هری کثیف» نیست که قرار است او را تنها دوست داشته باشیم. «پدرخوانده» نیست که مثلا ما «مایکل» را دوست داشته باشیم. زیرا «مایکل» عملا جنایتکاری است که حتی برادر خودش را کشته اما ما به عنوان مخاطب دوستش داریم. کاری که در «سیکاریو» شده ورژن کمیمتفاوتتر و بهروزتر این مسئله است.
وی خاطرنشان کرد: سینما آرام آرام به سمتی رفت که دو اتفاق در شکلگیری قهرمانها افتاد. اتفاق اول اینکه قهرمانها از آن صورت اسطوره خاص و تراشیده شده آرام آرام شبیه مردم عادی شدند. نکته دومیکه در سینما اتفاق افتاده و به خصوص در روزگار ما خیلی جدی است، وجه قهرمان جمعی است. یعنی گفتند یک نفر قهرمان نباشد بلکه چند نفر کنار هم شخصیت ترکیبی قهرمان ما را تشکیل بدهند. این مسئله آنقدر در سینما جدی شد که «مارول» هم تمکینش کرد؛ علیرغم اینکه تکنیک «مارول» ابر قهرمانسازی است و ابرقهرمان هم زمانی خودش را بروز میدهد که اولا قصه اش را فردی پیش ببرد، ثانیا «آنتی گونیست» بهغایت قدرتمند باشد و ثالثا شما فکر کنید که حتما ابر قهرمان و «super hero» شما شکست خواهد خورد.
وی معتقد است: در چنین قالبی به نظر میرسید که دیگر نیازی نیست «مارول» بیاید قهرمانهایش را کنار یکدیگر جمع کند و پکیجی از قهرمان جمعی درست کند، اما این کار را میکند. در نتیجه فیلمیجدی مانند «سیکاریو» میتواند از این دو فرمول استفاده کند.
وی در پایان جمعبندی کرد: فرمول اول این است که تمام عناصر موجود در یک فیلم قهرمانانه کنار همدیگه جمع بشوند که فرمولی طلایی است که نگارش آن خیلی سخت است و تصور نکنید به راحتی میتوان چنین چیزی را نوشت. فرمول دوم اینکه یک قهرمان جمعی به جای قهرمان فردی بسازیم که بتوانیم ادامه اش دهیم و گام سوم اینکه وجهی داشته باشد که بتوان دو و سه آن را به صورت سریالی ساخت.
نظر شما