به گزارش خبرگزاری شبستان از کرمان، همزمان با سوم آذر و در راستای تجمع باشکوه بسیجیان 5 استان کشور امروز تجمع 50 هزار نفری بسیجیان کرمان در مصلی امام علی(ع)این شهر برگزار شد.
در این مراسم که بخشی از اقتدار، عزت، عظمت و آمادگی بسیجیان همیشه در صحنه را به نمایش گذاشت؛ بسیجیانی از شهرهای کرمان، رفسنجان، سیرجان، زرند، راور و بردسیر حضور داشتند.
حضور پرشکوه جوانان بسیجی در این میان بیش از هر چیز دیگری چشم ها را به خود خیره کرده بود، خردسالانی که لباس رزم بر تن و چفیه بر دوش انداخته بودند انگار آمده بودند تا حضور خویش را برای سربازی اسلام اعلام کنند.
بسیجیان، پرچم های بزرگ "الله اکبر" "یااباعبدالله الحسین" و... را که به رنگ های سبز و قرمز بود با شکوه خاصی به اهتزاز در می آورند و جمعیت بسیجی با ترکیب های مختلف اعم از دانش آموزی، دانشجویی، طلاب، اصناف، کارگران، تاکسیرانی و... آنچنان به نظم ایستاده بودند که گویی همین حالا آماده هر گونه فرمانی از جانب ولی خود هستند.
ما هم که در جایگاه مخصوص برای تهیه گزارش نمایش اقتدار بسیجیان نشسته بودیم منتظر بودیم تا مراسم آغاز شود که یکباره متوجه خیزش افراد ردیف جلویی شدم از دوستان خبرنگار کنار دستی ام پرسیدم چی شده و همه با هم گفتیم: نکند حاج قاسم برای سخنرانی تشریف می آورد؟
آخه چند روز پیش در نشست مطبوعاتی راجع به برنامه های بسیج گفته بودند قرار است یکی از فرماندهان عزیز، سخنران ویژه مراسم باشند و ما فکر نمی کردیم که آن عزیز، حاج قاسم باشد. وقتی باورمان شد که حاج قاسم تشریف آورده است که مجری از بلندگوهای مصلی ورودش را خیر مقدم گفت.
از دور نظاره گر بودیم گروهی وارد شد، بدون هیچگونه تشریفات و بگیر و ببند خاصی؛ معلوم بود مسئوالان استان، حاجی را همراهی می کنند؛ وی در بدو ورود به مصلی به جایگاهی که مزین به تصاویر شهدا بود رفت و به همرزمان و همسنگران خود ادای احترام کرد.
این هیئت و گروه پیش می آمد و ما هر لحظه فکر می کردیم مسیر خود را به درب پشتی تغییر دهد و از مسیری که جمعیت کمتری حضور دارد، عبور کند... ناگهان قلبم به تپش درآمد؛ حاج قاسم که همچون نگینی در میان گروه مسئولان پیش می آمد را دیدیم ... وای چه لحظاتی بود در نهایت تواضع حالا به ما رسیده بود فقط توانستم سلام کنم و التماس دعا بگم...
جمعیت فریاد می زد: حاج قاسم فرمانده، آماده ایم، آماده/صل علی محمد، سرباز مهدی آمد/ صل علی محمد، مالک اشتر آمد/و حاج قاسم خواهش کرد که شعارها را فقط برای ولایت سر بدهند.
انگار مجری هم نمی توانست بر احساست خود مسلط باشد؛ فریاد می زد: حاج قاسم! بوی ایمان، بوی عرفان، بوی قرآن می دهی/بوی درد، بوی درمان، بوی نور، بوی شرف، بوی شهیدان می دهی/ بوی هور، بوی تیر و بوی ترکش؛ بوی یوسف، بوی شبهای خطر از نیستان می دهی/
در مسیر برگشت با خود می اندیشیدم که راستی راستی، حاج قاسم یک شهید زنده به تمام معناست و... در این لحظه مهسا(خبرنگار) از روزی می گفت که با کانون خبرنگاران دفاع مقدس و پایداری استان به منزل حاج قاسم (در کرمان)در ایام محرم رفته است...به من که شدیداً با احساساتم از لحظه دیدار چند ثانیه ای با حاج قاسم حرف می زدم، گفت: اگه آن روز با ما بودی چی می گفتی؟ انگار نه انگار که خبرنگاران در کنار یک فرمانده نشسته اند؛ گویی سربازی ساده در نهایت مهربانی و تواضع باهامون حرف می زد.
اخبار تکمیلی متعاقباً ارسال می شود.
پایان پیام/
نظر شما