به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از قزوین، شب یلدا بلندترین و طولانی ترین شب سال است که در قزوین به «شب چله» معروف است؛ در واقع شب یلدا آخرین شب پاییز و شب اول زمستان است که به دلیل یک دقیقه طولانی تر بودن این شب نسبت به سایر شب ها، با آداب و رسوم خاص و سنت هایی همراه است.
در شهر قزوین، شب یلدا با دورهمی های فامیلی، قصه گویی و شب نشینی هایی با خوردن خوراکی هایی نظیر آجیل، انار، هندوانه و غیره همراه است که سیاه بازی، شال اندازان و خنچه چله از جمله سنت های مربوط به این شب است که از گذشته های دور در قزوین مرسوم بوده و امروز هم هنوز در برخی از نقاط قزوین، شب یلدا با این رسم و رسوم ها صبح می شود.
قزوینی ها از حدود 10 روز قبل از شب یلدا، برای این شب تدارک می بینند چراکه شب یلدا یا شب چله در قزوین دارای تنقلات و غذاهای خاص است، در این شب خوردن هنداونه یکی از این موارد مرسوم بود به طوری که قزوینیها معتقد بودند هر کس در این شب هندوانه بخورد، در تابستان سال بعد، به تشنگی دچار نمی شود بنابراین هندوانه های بسیاری را برای مصرف خود و آشنایان در انبار نگاه می داشتند.
هویج پلو، شیرین پلو، کوفته قزوین از جمله غذاهای مختص این شب است البته در گذشته در این شب خوردن کله پاچه هم مرسوم بود البته با قصد اینکه استخوان ها را نگاه داشته و در تابستان در جالیز سوازنده تا آفات از محصول شان دور شود.
یکی از آداب مربوط به این شب خنچه چله است، که در واقع در این آیین، خانواده داماد برای عروس هدیه زمستانی شامل کله قند، میوه، شیرینی و غیره می برند و خانواده عروس هم در برابر این خنچه ضمن پذیرایی از مهمانان، انعامی را به کسانی که خنچه را در دست داشتند، می دهند.
سنت دیگر مربوط به این شب، شال اندازان است که هنوز هم در برخی از نقاط این استان در شب یلدا به عنوان یک رسم اجرایی می شود، در مراسم شال اندازان اگر پسری به دختری علاقه داشت، برای اطمینان از این وصلت، شالی را به منزل دختر انداخته و خانواده دختر هم با اطلاع از این موضوع، در صورت رضایت، هدیه ای را به این شال می بستند، البته امروز این رسم به این شکل در برخی نقاط اجرا می شود که کودکان و نوجوانان با انداختن شال، تقاضای هدیه کرده و صاحب خانه هم در این شب هدیه ای را به این شال می بندد که این هدیه هم در حد یک جفت جوراب یا خوراکی هایی نظیر نخودچی و کشمش است.
«سیاه بازی» یکی دیگر از سنت های شب یلدا در قزوین است که در واقع به فراموشی سپرده شده است که در این رسم، یک نفر نامه ای را نوشته و به شخصی می داد تا آن نامه برای کسی ببرد، شخص تحویل گیرنده دست خود را سیاه کرده و هنگام تحویل نامه، دست خود را به صورت کسی که نامه را برای او آورده بود، می کشید و به دلیل تاریکی هوا، فرد متوجه سیاه شدن صورت خود نمی شد و وقتی بازمی گشت همه با دیدن صورت وی، می خندیدند.
نظر شما