به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان، به رسم هر ساله، مراسم عزاداری ایام فاطمیه در بیت الزهرا سلام الله علیها-منزل موقوفه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی- از دوشنبه شب(۷ بهمن) آغاز و به مدت ۵ شب ادامه دارد.
امسال اما فاطمیه متفاوت شده، همانگونه که حاج قاسم، این عارف بالله خود نیز سال گذشته به دوستانش گفته بود که ''فاطمیه سال آینده به امسال فرق دارد؛ سال آینده فاطمیه من نیستم''.
وارد خیابان شهید رجایی که می شوی غم دلت تازه تر می شود و انگار دنیا را روی سرت خراب کردند؛ نیاز نیست فقط به بیت الزهرا بروی تا آنجا یتیمی را حس کنی، از حال و هوای عزادارانی که هر یک را با حاج قاسم علقه ای است و حالا این روزها داغدار نبودنش هستند می شود فهمید که چقدر همه یتیم شدیم.
وارد بیت الزهرا که می شوی همه چشم ها با هم حرف می زنند و هر چشمی را فریاد بیصدایی است در فراق سنگین حاج قاسم.
پله های بیت را بالا می روم اما نه مثل هر سال چالاک و سریع که جایی را پیدا کنم بتوانم از آن زاویه، حاج قاسم را بهتر ببینم که از بس که از دوربین و عکاس و خبرنگار فراری است، باید خودت را یکجوری در زاویه ای جای دهی که بتوانی از طبقه فوقانی بیت، تازه آن هم اگر بتوانی جلوی مجلس پیدایش کنی که بیشتر دم در می ایستد تا به میهمانان حضرت مادر خوشامد بگوید؛ فوری سیمای عارفانه اش را در قاب دوربین شکار کنی.
امسال اما پله ها را با اشک و آه بالا رفتیم و در آن زاویه نشستم و دیدم دیگر جایش برای همیشه در روضه های فاطمیه خالی است گرچه جایش در قلب تک تک ما و میلیون ها نفر دیگر به لطف الهی محکمِ محکم است.
امسال روضه خوان، روضه نخوانده همه می بارند؛ چقدر گرد یتیمی بر رخسار همه نشسته؛ حاج قاسم کم کسی نبود وما ادرک ماحاج قاسم!
در آغاز مراسم هیئت کفن پوشان شهر شهیدپرور خانوک عزاداری می کنند و یکصدا می گویند: '' خونه حاج قاسم دیگه شده غمخانه؛ می سوزد می گرید هم شمع و گل و پروانه'' '' مرد خدا را کشتند، اهل دعا را کشتند'' و تا آخر که همه جمعیت با هیئت فریاد می زند و می نالد.
سخنران که شروع می کند: بسم الله قاصم الجبارین... های های می گرید و می گوید: من نیامدم برای سخنرانی آمدم اینجا همه با هم یک دل سیر گریه کنیم چون اینجا محرم(راز)هستیم، مثل بیرون نیست که اشک هامان را از دشمن پنهان کنیم.
و ادامه می دهد: سال گذشته، یکی از همین شب های عزاداری، بعد از مراسم، حاج قاسم گفت همه درها را ببندید، نمی خواهم کسی بفهمد؛ ابزار نظافت را برداشت و شروع کرد به نظافت سرویس های بهداشتی و می گفت: افتخار است که خدمتگزار حضرت زهرا باشم و فقط دم در ننشینم که {به میهمانان} خوشامد بگویم.
اما روضه خوان جمله ای می گوید که همه آتش می گیرند: ای کشته دور از وطن، دور از وطن... وای، وای.
و روضه آشنای دست و انگشتر....
بی تابی و اشک های جانسوز زینب...
و اما... امان از دل زینب؛ گویا زبان حال دلش باشد: باز آ و دل تنگ مرا مونس جان باش.
نظر شما