رمان شهسوار نگاهی تازه به جنگ و مصائب آن دارد

رمان شهسوار تو را با خود می برد تا نگاهی تازه به جنگ و مصائب آن داشته باشی.

خبرگزاری شبستان - جنوب کرمان: «فرزاد میرشکاری»؛ وقتی که رفتنی در کار باشد حتمٱ مقصدی هم هست و وقتی مقصد پاک باشد پای انتظار هم می آید وسط، رمان شهسوار، داستان رفتن هاست و از همان ابتدا داستان زندگی شهید محمد شهسواری با سفر آغاز می شود.   

نویسنده به زیرکی ریتم و ضرب آهنگ رمان را با رفتن درآمیخته است و بارها شاهد هستیم که رفتن آدم ها به تصویر کشیده می شود.

«شهسواری» نسلی از جبهه و اسارت برگشته است، در جاده ای به همراه سرباز «بهبودی» نسلی نو و در انتظار، که نگران آینده نیز می باشد در حال رفتن هستند و مقصدشان سیستان و بلوچستان است. 

در رمان اما همه انگار به مقصد می رسند، جز شهسواری که هرگز نمی رسد و منتظرانش را تا همیشه بلاتکلیف می گذارد، گویی وجود دارد و ناظر بر همه حوادث است.

 نکته قابل توجه دیگر در نگارش این اثر، این است که نویسنده با زبانی کاملا ادبی، شاعرانه و دلنشین به روایت ماجرای پر هیجان و منحصر به فرد زندگی شهید شهسواری پرداخته و همان گونه که‌ گفته شد، تمامی شخصیت های اصلی و فرعی این رمان در حال حرکتند و هرگز اهل توقف و در جا زدن نیستند. 

به روایتی دیگر رمان شهسوار نه تنها تو را که همه را با خود به سفر می برد همچون بادی ناصبور یک سفر پر اتفاق که برای پی بردنِ به انتهای ماجرای اصلی که مخاطب را به بی تابی وا می دارد. 

کشش داستانی این اثر به گونه‌ای ست که هر مخاطب جستجوگری را، برای دانستن فصل های بعدی رمان بی قرار می کند و چنان در پیچیدگی و همزاد پنداری آن را قلاب می کند تا بخشی از رمان شود.

آن چنان درگیر، تا از سرنوشت راز آلود «الله یار بلوچ» را بدانی و نشان دهد که راننده بَمی، آخر به کجا می رسد؟ آیا «رشیدی» باز هم دوست و همراهش را خواهد دید؟


تک تک شخصیت های رمان شهسوار، با هنرمندی ویژه ای در جای مناسب، وارد ماجرا می شوند تا به شهسوارِ داستان بپیوندند و هیچ کدام بی ارتباط به تم و موضوع رمان نیستند یعنی همه به میدان می آیند تا کمک کنند شهسوار واقعی را بشناسیم. 

رمانی پر از انسان های خاص و باکیفیت، شاید خاص ترین آنها «میثم افغانی » باشد. مردی رشید، جسور و کاملا پاک و قابل اعتماد.

 میثم افغانی شخصی ظلم ستیز، بلند پرواز، خوش فکر و به معنای واقعی کلمه، اهل دغدغه است. 

رمان شهسوار تو را با خود می برد تا نگاهی تازه به جنگ و مصائب آن داشته باشی و چقدر در این مسیر نویسنده (بهزادی) به شکلی ماهرانه از تمامی عناصر داستانی مدد می جوید تا روایتی زیبا و دلنشین برای مخاطبان خود ارائه دهد.

نویسنده با پرداخت عالی و تصویر سازی های بی نظیر خود، محمد شهسواری و میثم افغانی را به ما معرفی می کند تا بیش از پیش، به نجابت و شجاعت مردمان سخت کوش و بی آلایش جنوب پی ببریم.

در این اثر، کارکرد تمام مطالب و خلق صحنه ها به قدری با یکدیگر مرتبط و هم نشین هستند که کششی جذاب و پر هیجان برای خواننده به وجود می آید، انسجام درونی و بیرونی این اثر، که شامل 33 فصل به یادماندنی می باشد بی نظیر است به گونه ای که تا فصلی تمام می شود بی درنگ به سراغ فصلی دیگر می روی.
 
آری! شهسوار همه را با خود می برد تا از دغدغه های جوانِ سرباز (بهبودی) اهلِ فسای شیراز که نماینده نسل بعد از محمد شهسواری است رونمایی کند.


رمان شهسوار نشان داد بهبودی ها نسبت به آنچه در سال های اخیر و گذشته رخ داده است بی تفاوت نیستند و چه همسفر خوبی می شود این بهبودیِ کنجکاو و زیرک، با گوش هایی تیز و تشنه حقیقت.

بهبودی انگار به دنبال راهی ست که شهسواری آینده را برایش ترسیم کند، در جایی از رمان، بهبودی رو می کند به شهسواری و پرسشگرانه و کنجکاو می گوید: «جنگ چطوره؟» و قهرمان صبورانه می گوید: «جنگ چیز خوبی نیست.»

آری! رمان شهسوار تو را خواهد برد به جایی که قدر آرامش و صلح را بدانی و تا جایی که امکان دارد، تلاش کنی تا دوباره هیچ جنگی در هیچ جایی از دنیا، در نگیرد.

این رمان، به ما می گوید؛ شجاع ترین و بامرام ترین انسان ها را در جنگ از دست داده ایم و نبود آنها این روزها بسیار آزار دهنده شده و صد حیف جنگِِ بی تفاوتیِ برخی افراد در دوران صلح کنونی نیز انسان های خوب و تکرار نشدنی را از ما می گیرد.

همان گونه که انسان اسیر جاده های بی تدبیری و ناامن می شود به گونه ای که آمار می گوید چند برابر جنگ 8 ساله، جاده ها از ما، زن و کودک و جوان و قهرمان گرفته اند و بهبودی و شهسواری که نماد هایی از ۲ نسل هستند همین جاده ها در چشم برهم زدنی آنها را از ما گرفت.

کد خبر 888206

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha