جان‌دار و گریخته از دام ابتذال

جان‌ بخشیدن به داستانی‌که موقعیت دراماتیک‌ آن براساس قتل و انتقام و آبرو شکل گرفته و پیرو رفتار یک گنده‌لاتِ همه‌فن حریف است؛ آزمونی پیش‌روی فیلمساز قرار می‌دهد که گریختن از دام ابتذال است. آزمونی که محمد کارت از آن پیروز بیرون آمده.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگیعلی یزدان دوست«شنای پروانه» فیلم مهمی در کارنامه‌ی محمد کارت خواهد بود. فیلم دغدغه‌مند و قابل دفاعی که سازنده‌اش را هیچ‌وقت بابت ساخت آن سرافکنده نمی‌کند و بی‌آنکه اصراری بر روشنفکری و ژست‌های فمینیستی داشته باشد؛ حرف‌های جدی و مهمی در پس زمینه‌ی داستان با مخاطب در میان می‌گذارد. کارت در نخستین قدم برای ورود به ساخت فیلم بلند سینمایی، داستانی را برای فیلمنامه‌ی خود انتخاب کرده که پرداخت و ساخت آن به تیغِ دولبه شبیه است. تیغه‌ی شمشیری که می‌توانست با افتادن به دام ابتذالِ یک داستان خشن و کلیشه‌ای قلبِ فیلم را زخمی کند؛ با درایت فیلمنامه‌نویسان و کارگردان به پیکره‌ی هیولایی زخم می‌زند که سال‌هاست جامعه را درگیر وحشی‌گری و عربده‌کشی خواست‌های ناهنجارش کرده است.

 

شنای‌پروانه پرداختِ فیلمنامه‌ای خوب از داستان کلیشه‌شده و نخ‌نماست. قصه‌ی کسانی که می‌خواهند بزرگ محل باشند و معیار بزرگی‌شان نوچه‌پروری و دست به‌سینه داری و هرچه بیشتر وحشت به جان مردم انداختن است. درنظر داشته باشید این‌هایی که می‌نویسم نه طرح فیلمنامه که اشاره‌ای به موضوع فیلم است؛ یعنی کارت و فیلمنامه‌نویسان همکارش [پدارم پورامیری و حسین امیری‌دوماری] آن‌قدر باهوش بوده‌اند که از دل این ماجرای آشنای رنگ ابتذال گرفته، فیلمنامه‌ای سلامت از کار درآورند. فیلمنامه‌ای که اگرچه برگ برنده‌ی کارت و همکارانش در مسیر ساخت یک فیلم استاندارد بوده، راهبندی ‌است که نمی گذارد فیلم از اندازه‌های یک فیلم اجتماعی متوسط فراتر رود.

 

درباره‌ی این کارکرد دوگانه‌ی فیلمنامه باید در نظر داشت که همان‌قدر انتخاب قصه‌ای تب‌دار و زوایه‌ی دیدی درست، پرداخت جذاب، آغازی که بیننده را درگیر قصه می‌کند و پایان‌بندی نفس‌گیر و غافل‌گیر کننده‌، ویژگی‌های مهم و سودمند فیلمنامه هستند؛ کم‌کاری خرده داستان‌های میانه‌ی فیلم در روند کلی داستان به اثر ضربه زده است. به نظر می‌رسد توجه به پرداخت داستان به‌گونه‌ای که حتی با نمایش خشونت‌ها و طرح دغدغه‌های سطح‌پایین و جنجالی آدم‌های قصه سطح فیلم را پایین نکشد و البته طراحی پایانی کم‌تر پیش‌بینی پذیر و جذاب، آن‌قدر ذهن نویسندگان را درگیر کرده که کمتر به چفت‌وبست‌های میانه‌ی فیلم توجه کنند. در واقع آن‌قدر پرداخت اتفاق‌های میانه‌ی داستان، ایجاد جنبه‌های جذاب برای بازیگری و متنوع شدن فضای فیلم مدنظر نویسندگان بوده که ناخواسته از توجه به کارآمدی صحنه‌ها در کلیت اثر و دقت به جزییاتی که می‌توانست ارتباط اجزای فیلمنامه را موثرتر کند، غافل شده‌اند.

کد خبر 889020

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha