خبرگزاری شبستان-کرمان؛ فائزه سلیمانی؛ ''حسین علیه السلام''سخاوتی است بی پایان که از کودکی با روضه های نینوا در گوشم تکرار و با اشک و شیر مادر در کام وجودم ریخته شده است...
"حسین علیه السلام" شکوه و عظمتی که سیاهی عزایش را در گوشه چادر مشکی مادرم می یافتم و اشک پدرم ستاره ای بود بر تن غمگین کتیبه های عزای حسینی.
"حسین علیه السلام" آوای حیات بخشی که عزیمت مردان قبیله را با سرود "کربلا کربلا ما داریم میاییم" برایم معنا می کرد و تسکینی بود بر غم پر کشیدن "محمدها" در خرمشهر تفتیده و تسلایی بر عروج "خرازی" و "همت" به قلب نصف جهان و غیبت "متوسلیان" به جان پایتخت داغ دیده و فراق "مغفوری" و "یوسف اللهی" و "یزدانی" و... برای کرمان غمدیده......
"حسین علیه السلام" معجزه مطلق قصر شیرین بود و سومار و مهران و موسیان و سوسنگرد و هویزه...
و تشنگی اروند و باکری و عملیات رمضان...
و حسین!!! حضرت حسین بود در دامان حضرت زهرا سلام الله علیها و شاه شهیدان در نگاه حضرت علی علیه السلام و پیغمبر صلوات الله علیه و سری بر نیزه در برابر عمه سادات....
اما حسین علیه السلام در دیار رویاهای من حسینی است از تمام این تاریخ که مرا با جان آموخته اند و من دیدم که شاگردان مکتب این حسین می شوند قعقاع ادب و سائف معرفت...می شوند "قاسم"...
دیدم برگزیدگان مکتب حسینی را ردای پاسداری می بخشند و بعد از آن می شوند نخبگان مکتب زینبی...
کودکی ام را تا امروز مرور می کنم در خاکریزهای جنگ عراق تا سوریه که یک صدا فریاد می زنند حسین!!! و من باز هم آوای همان سرودها را از مردان قبیله ام می شنوم بر فراز تپه های خان طومان و حلب و در قلب جنگل های لاذقیه...
و مشق می کنم
"حسین خلاصه حب است و بس"
و من آموخته محبت حسینم و تشنه عنایت زینب.
نظر شما