خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: کتاب «بی تو پریشانم» از تازه های نشر انتشارات روایت فتح است. این کتاب داستان زندگی شهید مدافع حرم «حجت الاسلام محمد پورهنگ» است که توسط همسر شهید، «زینب پاشاپور» نوشته شده است. محمد پورهنگ در 15 شهریور 1356 مصادف با عید غدیر در شهر ری در خانواده مذهبی به دنیا آمد. در این خانواده یکی از فرزندان در دوران دفاع مقدس به شهادت رسید و فرزند دیگر بعد از تحمل سالها اسارت در زندان های رژیم بعثی عراق به درجه آزادگی نائل شد. محمد پورهنگ 31 شهریور 1395 در روز عید غدیر در بیمارستان بقیه الله(عج) به شهادت رسید. شهید مدافع حرم حجت الاسلام پورهنگ از مستشاران نظامی ایران و مبلغان فرهنگی در شهر لاذقیه بود که به خانواده های جنگ زده به ویژه ایتام در سوریه کمک می کرد. وی از جوانان سوری که به جبهه دشمن پیوسته بودند و بعد از مدتی پشیمان شده بودند نیز حمایت می کرد تا این جوانان از سوی جامعه مورد پذیرش قرار گیرند. به منظور اطلاع از جزییات «کتاب بی تو پریشانم» گفت و گویی با نویسنده آن ترتیب دادیم که در قسمت نخست آن به انگیزه همسر شهید برای نگارش کتاب «بی تو پریشانم» و همچنین نوع فعالیت شهید پورهنگ در سوریه اشاره شد. قسمت دوم گفتگو با «زینب پاشاپور» به شرح ذیل است:
چقدر طول کشید که کتاب «بی تو پریشانم» را بنویسید؟
در ابتدای نگارش فکر می کردم چون کتاب در مورد زندگی خودم و همسرم هست، خیلی راحت و سریع می توانم بنویسم و زمان زیادی نمی برد. برخلاف تصورم دو سال نگارش کتاب « بی تو پریشانم» طول کشید. اولین تجربه نویسندگی ام بود و همچنین اولین تجربه نوشتن در مورد افرادی که در زندگی می شناسم. با نوشتن این کتاب متوجه شدم که نوشتن از افرادی که می شناسیم و ارتباط نزدیک با آنها داریم، سختی های خود را دارد و کار آسانی نیست.
میزان استقبال از کتاب «بی تو پریشانم» چه اندازه است؟
خبر دارم که چاپ اول آن تمام شده و خوشبختانه خوانندگان توانستند با کتاب ارتباط برقرار کنند. کتاب «بی تو پریشانم» را به دو نفر از دوستانم که عرب زبان هستند، یکی اهل یمن و دیگری لبنانی ، دادم و آنها خوششان آمد و توانسته بودند با کتاب ارتباط برقرار کنند.
شهید محمد پورهنگ چند سال در سوریه بود؟
ماموریت اول ایشان یک سال بود که طرح شان مورد استقبال وزارت آموزش و پرورش سوریه قرار گفت و یک سال دیگر تمدید شد. از زمان رفتن به سوریه تا شهادت یک سال و نیم طول کشید.شهید پورهنگ در سوریه هم فعالیت فرهنگی داشت و هم مسئولیت نظامی.
آیا شما هم در سوریه بودید؟
این امکان بود که از ابتدا همراه همسرم شوم اما به خاطر کوچک بودن بچه هایم به سوریه نرفتم. زمانی که ایشان به سوریه اعزام شدد، بچه هایم دو ماهه بودند و سوریه هم بسیار ناامن. برای همین من سال بعدش به ایشان ملحق شدم.
شهید محمد پورهنگ چگونه به شهادت رسید؟
همسرم در منطقه ای بود که نیروهای سوری در مرز رفتن و بودن به سر می بردند. با یک حرکت اشتباه به جبهه دشمن ملحق می شدند و با یک برخورد خوب جذب نیروهای خودی می شدند. افرادی بودند که مسیرشان روشن نشده بود. علاوه بر این در جنگ سوریه دوست و دشمن به وضوح مشخص نبود. یکی از نیروهای مورد اعتماد گویا نفوذی دشمن بود و یک روز که همسرم به منطقه رفته بود به او یک لیوان آب داد. همسرم به من گفت که آب از نظر رنگ و مزه هیچ تفاوتی با آب معمولی نداشت. پس از نوشیدن آب ظرف یکی دو ساعت علایم بیماری در همسرم مشخص می شود و سرباز هم متواری. علایم اولیه به نظر من شبیه مسمومیت بود. درمان که شروع شد، پزشک تشخیص مسمومیت داد. داروها اثر نداشت، تشخیص داده شد که سم وارد خون و اعضا شده و اعضا را یکی یکی درگیر کرده و تقریبا یک ماه اثر گذاشت و قبل از معالجه منجر به شهادت شد. یکی دو ساعت بعد از شهادت همسرم ،شبکه الجزیره اعلام کرد که مستشار نظامی ایران در سوریه کشته شد.
پس به نوعی شهید پورهنگ ترور بیولوژیک شد؟ آیا فردی که عامل این ترور بود و به همسرتان آب داد، دستگیر شد؟
بله ایشان توسط آب سمی ترور بیولوژیک شد و عامل ترور دستگیر نشد.
مهمترین خصوصیت محمد پورهنگ چه بود؟
شهدا جزو افرادی هستند که ویژگی های قابل توجه زیادی دارند که یکی از آنها انفاق است. انفاق مالی مقدمه انفاق جانی است. ویژگی دیگر ارادت به اهل بیت(ع) است. ارتباط با اهل بیت(ع) و توسل به آنها یکی دیگر از ویژگی های شهید پورهنگ بود. پررنگ ترین ویژگی شهید مهربانی بود که محدود به اعضای خانواده و آشنایان نبود به گونه ای که دوست داشت مهمانی را صادر کند. همسرم هر جا لازم بود به مردم به خصوص مظلومان توجه و مهربانی می کرد و بچه ها را بسیار مورد محبت قرار می داد. روزی به من گفت «اگر پدران سوری که فرزند خود را در جنگ از دست داده اند اندازه من بچه هایش را دوست داشته باشند،نمی تواند تحمل کنند». مسئله دیگر این بود که ایشان نسبت به مسایل بی تفاوت نبود، هرگز نمی گفت به من ارتباط ندارد. شهید پورهنگ سعی می کرد موثر باشد و دوست داشت وارد عمل شود. به من گفت «به سوریه می روم و اگر کاری از دستم برنیاید بر می گردم. نمی خواهم بعدها بگویم می توانستم کاری کنم اما نکردم، نمی خواهم در آینده حسرت بخورم».
چه سالی با محمد پورهنگ ازدواج کردید و چند سال با ایشان زندگی کردید؟
۲۱ بهمن سال ۱۳۹۰ عقد کردیم و یک سال بعد در ۱۷ ربیع الاول 1391 ازدواج کردیم. چهار سال و هفت ماه با ایشان زندگی کردم. محمد پورهنگ با برادران من دوستی چند ساله داشت و با یکی از برادرانم که به تازگی شهید شده است، بسیار صمیمی بودند و همین زمینه آشنایی ما شد.
ثمره این ازدواج دو دختر است؟
بله. فاطمه و ریحانه دوقلو هستند. دخترانمان وقتی همسرم به شهادت رسید، یک سال و نیم داشتند و امسال پنج ساله می شوند.
حرف آخر؟
کتاب «بی تو پریشانم» نخستین تجربه نویسندگی من است و دوست دارم که بهتر دیده شود. شهیدی که در کتاب در مورد زندگی اش نوشتم از نقطه ای ساده شروع کرده و به روشنی رسیده است. این تحول در زندگی خیلی ها به وجود می آید. امثال شهید پورهنگ ها الگوهای دست یافتنی تر هستند. یکی از دلایل اصلی نوشتن کتاب «بی تو پریشانم» این بود که همسرم قول داده بود حضرت آقا را دعوت می کند. به این موضوع در کتاب اشاره کردم. دوست دارم حضرت آقا به خاطر شهید پورهنگ کتاب «بی تو پریشانم» را بخوانند و من بتوانم ایشان را ببینم. بعد از شهادت همسرم سعادت نداشتم که حضرت آقا را ببینم. دوست دارم کتاب «بی تو پریشانم» به دست حضرت آقا برسد و لبخند رضایت بر چهره ایشان بنشیند.
نظر شما