صدای چکش کفاشی که معلولیت را از پای درآرود

همه تصور می کردند نداشته ها و محدودیت های زندگی او را از پای درآورد ولی امیدش این اجازه را نداد. ۲۲ سال است که بدون پا و برای گذران زندگی اش، کفاشی را انتخاب کرده و به شغلش افتخار می کند و معتقد است، دست مرد نباید پیش کسی دراز شود.

خبرگزاری شبستان_خراسان جنوبی: صدای چکش و بوی واکس از چند متری کارگاه کوچک خانگی به مشام می‌رسد، روی دیوار بیرونی اتاقک با کچ نوشته شده ‌‌«کفاشی کارگر با نازلترین قیمت»، نگاهم خیره بر دیوار است و قدم ها را آهسته آهسته در سربالایی کوچه برمی دارم.

 

 

«یا الله، آقای کارگر اجازه هست؟ سلام علیکم!» نمی تواند از جا برخیزد، دو زانو نیم خیز می شود و گرم تحویلمان می گیرد، قبلا تلفنی برای تهیه گزارش هماهنگ کرده ایم و آقای کارگر هم خود را آماده کرده است. «محمدباقر کارگر» متولد یکی از روستاهای بخش مرکزی بیرجند است، در اوایل زندگی مشترکش طی حادثه ای دلخراش مجبور می شود رضایت دهد تا پاهایش را از زانو قطع کنند، چند صباحی از ناراحتی و غم این موضوع زانوی غم بغل می گیرد اما با یک «یا علی» علیه السلام با کمک همسرش از جابلند می شود و کمر همت می بندد تا چرخ زندگی خویش را خودش بچرخاند، او امروز پدر چهار فرزند است و علاوه بر تامین معاش زندگی اش، گاها به برخی فقرا هم کمک می کند.

 

حالا نزدیک به 22 سال است که اوستا باقر بر روی دستان خود زندگی می کند و زندگی را می چرخاند، کفاشی اش معروف است و خیلی ها از جاهای مختلف شهر برای تعمیر کفش پیش او می آیند. «دست مرد نباید پیش کسی دراز باشد، من هرگز پیش هیچ احدی دست دراز نکرده و نمی کنم، هر چند که درآمد چندانی ندارم اما خداوند به آن برکت می دهد و تا امروز توانسته ام زندگی ام را اداره کنم». این ها را کفاش بلند همت گزارش ما می گوید. او به شغلش افتخار می کند و سختی ها را مایه رشد و روی پا ایستادن می داند.

 

از کی این شفل را شروع کردید؟ « سه سالی می شود! قبل از کفاشی، مدتی در آژانس کار می کردم، اما بعدا به سراغ این حرفه رفتم و با 200 هزار تومان سرمایه اولیه شروع کردم، روزهای اول با یک چمدان وسایل به مرکز شهر می رفتم و در گوشه ای می نشستم و کفاشی می کردم، الان خدا را شکر از کارم راضی هستم که شرمنده خانواده و فرزندان نشدم».

 

معلولیت را به زانو در آوردم

آقای کارگر در هر جمله اش چندین مرتبه خداوند را بابت داشته هایش شکر می کند، او کفاشی را خودش یاد گرفته و کلاس نرفته است، پیش کسی استادی هم رفتید یا خودتان تمرین کردید؟ «نه من پیش هیچ کس نرفتم، اما برخی ها بعدا پیش من آمدند و کار یاد گرفتند، من از روزی که به توصیه پزشکان و برای جلوگیری از گسترش عفونت، هر دو پایم را از زانو قطع کردند و از همان لحظه اولین کفشم را آهنین دوختم تا دستم پیش کسی دراز نباشد». زندگی با این درآمد اندک می چرخد؟ « انسان نباید پر توقع باشد، آدمی باید به کم و زیاد زندگی و به خواست و رضای خدا قانع باشد؛ از بیکاری بهتر است، خودم کارآفرینی کردم و برای آموزش هم به جایی مراجعه نکرده ام، حتی افرادی را برای کفاشی آموزش داده ام که هم اکنون مشغول کفاشی هستند».

 

این کفاش گزارش ما، سه سال است که در محله جدید شهر بیرجند ساکن شده و به لطف الهی با راه اندازی کارگاهی به صورت رسمی شغلش را آغاز کرده و مشتری ها هم از او راضی هستند و تعریف می کند، این را از حرف های مرد میانسالی که بعد از ما برای تعمیر کفش هایش به کارگاه او مراجعه کرده فهمیدیم. «آقا باقر نیاز به تعریف ندارد، ماشاءا... کارشان خیلی خوب است، دقت زیادی دارند و روی سفارش های مشتری ها حساس هستند تا کار خوب از کار درآید، برخی کفاش ها که کفش ها را از سر باز می‌کنند».

 

برخی از افراد محل که اوضاع مالی خوب ندارند، از آنها اجرت دریافت نمی کند و از بقیه مردم هم برای دوخت هر جفت کفش که با زحمت زیاد درست صورت می گیرد، هفت هزار تومان اجرت می‌گیرد، بازهم بعضی از مردم از او درخواست تخفیف داشتند که به آن ها سخت گیری نمی کرد و اجازه می‌دهد تا مردم با رضایت کامل، خودشان هر مقدار پولی دوست داشتند، را به وی بدهند.

 

چند فرزند دارید آقای کارگر؟ «چهار فرزند دارم؛ یک دخترم ازدواج و بقیه فرزندانم درس می‌خوانند». معیشت زندگی شما از محل همین کفاشی است؟ « بله کار دیگری نمی توانم انجام دهم اما کفاشی چون کار با دست است و نیاز به راه رفتن هم ندارد، انتخاب کردم و گذران زندکی می کنم، خدا رو شکر دست سالم دارم تا دستم پیش خلق خدا دراز نباشد».

 

تعطیلی کرونا ناامیدم نکرد

تمام حرف هایش را با لبخند می زند، مشتری هم که به کارگاه مراجعه می کند، با روی گشاده و لبخند پاسخش را می دهد. کرونا روی کار شما هم تاثیرگذاشته؟ «بله ما هم مثل بقیه، ماه رمضان البته خیلی سخت گذشت، روزه داری و ماسک بر دهان، واقعا شرایط را سخت می کرد». با خنده می پرسم شما هم پروتکل ها را رعایت می کند؟ «خیلی! در شرایط کرونایی ماسک می زنم، فاصله خود را با مردم رعایت می کنم، چون نمی توان با دستکش کفش دوخت، دستانم را زود زود می شویم».

 

مشتری هم داشتید در روزهای کرونایی؟ « نه ما هم مثل بقیه مدتی را تعطیل بودیم، حدود 50 روز چشمم به هیچ مشتری نیفتاد و هیچ کس به من مراجعه نکرد! کسب و کارم خیلی خراب شد، ولی ناامید نشدم و گلایه ای ندارم، چون کرونا کسب و کار همه را خراب کرد، برا من تنها نبود که گلایه کنم، اما دولت می توانست کمک بیشتری کند و به یک وام یک میلیونی کفایت نکند».

 

کمک به نیازمندان!

از کار خودتون که راضی هستید؟ «من اگر کار هم نکنم حتی مشتری نباشد، باز هم می گویم خدا را شکر، دوست ندارم دستم پیش کسی دراز باشد، دست مرد باید در جیب خودش باشد، گاهی اوقات که بر سه چرخم بیرون خانه نشسته ام، مردم به من پول می دهند، ولی من به آنها پس می دهم و می گویم نیازی به پول ندارم و پولشان را دریافت نمی کنم، من پولی از مردم قبول نمی کنم و به آن ها پول هم میدهم، وقتی می‌بینم جوانانی که تا کمر سرشان در آشغالی است و یا گدایی می کنند، به آن ها کمک هم می کنم».

 

یکی از آرزوهای اقای کارگر راه اندازی کارگاه تولید کفش بیرجندی است، او می گوید:« به تولید این کفش فکر می کنم ولی چون وسایل کار زیادی می خواهد هنوز شروع نکرده ام، تقاضای وام هم نداشته ام چون اعتقادی به پولی که برای کمک بخواهند بدهند و بعد چند برابر پس بگیرند ندارم و نمی گیرم؛ اعتقاد دارم دو قِران پولی که با دست خود کار کنم بهتر از وامی است که فردا زنگ بزنند، قسط خود را پرداخت کنید، برخی مواقع دست من تنگ است و نمی توانم اقساط وام ها را پرداخت کنم به همین دلیل وام هم نمیخوام».

 

 

اوستا باقر شاید بهتر از همه می‌داند که دو پایش که سال‌ ها امانتی از سوی خداوند در اختیارش بوده است و حالا به خواست خداوند، از داشتن این نعمت محروم شده است، جای هیچ گله‌ای ندارد و در خانه نشستن هم چاره کار نیست، یا علی گفته است و با کمک دستان پرتوانش، بهتر از همیشه چرخ زندگی را می چرخاند.

 

 

کد خبر 933773

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha