به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، این پژوهش که به مواضع روشنگرانۀ کانت در آثارش اختصاص یافته است، از منظری تاریخی و معطوف به زمینه و زمانۀ کانت و با در نظر گرفتن عناصر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینیِ منتهی به دوران کانت، به تبیین و تحلیل فرهنگ روشنگری کانت پرداخته است و تأثیرپذیری و تأثیرگزاری آن بر جنبش روشنگری و نحوۀ مواجهاش با جنبش رومانتیسم را به تصویر کشیده است. بدین منظور در فصل نخست با عنوان «بستر تاریخی عصر روشنگری»، به منظور درک بهتر عصر روشنگری و شناخت مؤلفههای آن، به توصیف بستر تاریخیِ منتهی به این دوران پرداخته شده و به اختصار دوران نوزایی (رنسانس)، دنیای مدرن، جنبش اومانیسم، اصلاح دین، انقلاب علمی، عصر الیزابت، انقلاب صنعتی، انقلاب پیرایشگران، انقلاب آمریکا و فرانسه شرح داده شده و به عناصر مربوط به آنها چون فردگرایی، اومانیسم، سکولاریسم، شک دینی و پیشرفتهای علمی اشاره شده است.
فصل دوم با عنوان «عصر روشنگری»، در حالی که این دوران را نتیجۀ تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گذشته به شمار آورده و پیوند آن را با دوران مدرن و گستردن ریشههایش تا یونان باستان را نشان داده است، به تبیین معنای روشنگری، بررسی وجوه مختلف آن و روشن ساختن زوایای گوناگونش پرداخته و ایدههای محوری، سنتشکنیها، باورهای نوین و تحولات فرهنگی آن را تحت عناوین اومانیسم، سکولاریسم و عقلگرایی تجربی صورتبندی کرده است. این فصل از اعتماد فزاینده به انسان و تواناییهای او، شک و تردید نسبت به امور فراطبیعی، سقوط جایگاه دین رسمی، اقبال به دین فردی، بر صدر نشستن عقل علمی و انتقادی و تعمیم روش علمی – تحلیلیِ نیوتون به سایز حوزههای مورد مطالعه پرده برداشته و نشان داده که موارد فوق منجر به آزادی از قید مذهب، جدایی امر دینی از امر دنیوی و جایگزینی جهانبینی دنیوی با جهانبینی سنتی در آن دوران شده است.
برای آشنایی بیشتر و ملموستر با ایدهها، نگرشها و مواضع فکریِ دوران روشنگری، دیدگاه برخی از نمایندگان آن در فصل سوم با عنوان «نمایندگان عصر روشنگری»، نشان داده شده است. در این بخش دیدگاه دکارت بهعنوان بنیانگذار عقلگرایی در دوران جدید و تأثیرگذارنده بر سوژهمحوریِ کانت؛ دیدگاه اسپینوزا بهعنوان نمایندۀ روشنگری رادیکال و منتقد دین؛ موضع ولتر بهعنوان برجستهترین نمایندۀ روشنگری در فرانسه که دغدغۀ رهایی از سلطۀ دین رسمی و اقتدار کلیسا را داشت؛ رویکرد مونتسکیو بهعنوان کسی که تلاش داشت به بیداری جامعۀ فرانسه و بهبود نظام سیاسی آن کمک کند و بر صدور اعلامیۀ حقوق بشر و شهروندان فرانسه تأثیر گذاشت؛ دیدگاه دیوید هیوم بهعنوان تجربهگرایی شکاک که از اعتماد فزایندۀ روشنگری بر عقل فاصله گرفت و تأثیری عمیق بر بیداری کانت از خواب جزمیت گذاشت؛ موضع روسو بهعنوان پرچمدار آزادی اخلاقی در مقابل آزادی اندیشه و کسی که تأثیری ژرف در حوزۀ اخلاق بر کانت گذاشت؛ رویکرد دیدهرو و دالامبر بهعنوان نویسندگان دانشنامۀ فرانسه که به قصد هدایت افکار عمومی نگاشته شده بود و افکار فلسفی را ترویج میکرد، به اختصار توصیف و تبیین گشته است.
فصل چهارم با عنوان «رومانتیسم»، توصیف و تبیین جنبش رومانتیسم را به عهده گرفته است. در این فصل اصصلاح رومانتیک، رومانتیک بهعنوان یک جنبش، تقابل آن با عقلگرایی، انتقادش از روشنگری، ضدیتش با نگرش ابزاریِ جامعۀ سرمایهداری، تأکیدش بر احساسات و عواطف، تعاریف متعددی که از آن شده است، تغییر و تحولی که ایجاد کرده است، آلمانی بودنِ آن و ویژگیهای مشترک رومانتیکها، شرح و بسط داده شده است.
«نمایندگان جنبش رومانتیسم»، در فصل پنجم معرفی و دیدگاههایشان عرضه گشته است. در این فصل موضع هامان بهعنوان سرسختترین دشمن روشنگری و مدافع ایمانورزی به جای خردورزی؛ رویکرد هردر بهمثابه پدر رومانتیسم و منتقد مذهب اصالت عقلِ روشنگری و مروج تکثر فرهنگی و دیدگاه شلگل بهعنوان فیلسوف و ادیب رومانتیسم که تلاش داشت بین شعر و فلسفه وحدت ایجاد کند و امر نامتناهی را به جایگاه پیشین خود بازگرداند، توصیف و تبیین گردیده است.
فصل پنجم کتاب به بیان دیدگاهها و مواضع کانت بهمثابه کسی پرداخته که در مرز میان روشنگری و رومانتیسم قرار گرفته و در حالی که از هر دو جریان بهرهمند است، منتقد هر دو نیز به شمار میرود. در این فصل پس از اینکه اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زمان کانت بهعنوان بستری که کانت در آن اندیشیده بود و در اندیشههایش، هم متأثر از آن بود و هم تأثیری ژرف بر آن نهاده بود، توصیف شده است، به تبیین و تحلیل مواضع او چون کنار گذاشتن متافیزیک از حوزۀ معرفت و عرضۀ اخلاق و دین سکولار پرداخته شده و صورتبندی وی از مفاهیمی چون، آزادی، دموکراسی، حق طبیعی، حق شهروندی، حق روشنگری، حق جهانوطنی، حقوق بینالملل و ایدۀ صلح پایدار عرضه شده است. در این فصل نشان داده شده است که چگونه دغدغههای فیزیکی کانت در ارزیابی قوۀ شناسایی منجر به اتخاذ موضع متواضعانۀ عقل در تعیین قلمرو شناخت و در عین حال اعتباربخشی به علوم شده و چگونه دغدغههای متافیزیکی او در مواجهه با امرنامتناهی منجر به برگفتن اخلاق و دین سکولار گردیده است. همچنین بیان شده است که کانت با اتخاذ این مواضع، ضمن حفظ اعتبار عقل در کسب معرفت، از موضع رومانتیکها در ضدیت با عقل فاصله گرفته و به خردگراییِ علمیِ روشنگری وفادار مانده و با برگرفتن اخلاق و دین و با حفظ ارزشهای انسانی، از خردورزی انتزاعی روشنگری فاصله گرفته و به رومانتیکها نزدیک شده است.
در فصل ششم با عنوان «روشنگری بهمثابه خیر عظیم»، به تبیین و تحلیل مقالۀ روشنگری کانت پرداخته شده و نشان داده شده است که کانت در این نوشتار، سازگار با نظام اخلاقی خود که خودآئینی و استقلال فردی، آموزۀ محوری آن در ارتقای انسانیت به شمار رفته و همگام با پروژۀ فرهنگ که هدف آن رشدانضمامی عقل دانسته شده است، محوریت را در روشنگری به عقل مستقل آدمی داده است و آن را بهمثابه حق رهایی از اسارت خودخواستۀ نادانی و دستیابی به آزادی خودخواستۀ دانایی لحاظ کرده است.
فصل آخر کتاب مختصری راجع به «دلالتهای فرهنگ روشنگری کانت در ایران» سخن گفته است. در این فصل به نقاط ضعف نظام فقهی کنونی اشاره شده و به لزوم بازنگری دین و رهایی از ظاهرگرایی، جزماندیشی و خردگریزی که منجر به دینگریزی بسیاری از مردم شده، پرداخته شده و نشان داده شده است که چگونه دگرگونی ارزشها در ایرانِ معاصر رخ داده و به نام دین از نابرابری، تبعیض و شیوههای قهری حمایت شده و آزادی و صلح تهدید گشته است.
نظر شما