به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری، محسن کاظمی درباره محسن مؤمنیشریف رئیس سابق حوزه هنری مینویسد: ساعت از 2 بعداز ظهر (5 تیر 99) گذشته بود که با دوست نازنین امین نادری (مدیر حوزه دیجیتال) از یک مأموریت به حوزه هنری بازگشتیم. سراغ از آقای مؤمنی را گرفتم گفتند، در اتاقش است، با آقا امین به طبقه پنجم حوزه رفتیم. مثل همیشه آقا محسن با روی گشاده به استقبال آمد. همه کتابهایش از قفسه به روی میز پهن شده بودند، داشت با وسواس تمام آنها را مرتب میکرد تا به کتابخانه حوزه هدیه دهد. البته من هم بینصیب نماندم و دو سه کتاب به یادگار گرفتم از جمله یکی از آثارش را با امضا.
هر چه اصرار کردم تا با هم وسایلش را جمعوجور کنیم، نپذیرفت. اما در همین شلوغی اوضاع، با گشادهرویی، و تبسم همیشگیاش، دل به دل ما داد، و من گزارش کوتاهی از مأموریت به وی دادم. با دقت گوش داد، انگار نه انگار که تا ساعاتی دیگر این میز و مدیریت را تحویل خواهد داد، گویی روز اول مدیریتش است. البته برای من این روحیات محسن غریب نبود. وقتی داشتیم با هم صحبت میکردیم، همان لحظه احساس کردم دلم برایش تنگ است، تا چه رسد به روزهای آتی. بله، در این زمانه غدار و پرفریب باید دلتنگ شخصیتهای وارسته، سالم و سلامت مثل حاج محسن شویم.
در لحظه خاطرهای به یاد آوردم، و پیش کشیدم. گفتم، آقا محسن یادت هست، که 10 سال پیش در پارکینگ 3- شما را دیدم و گفتم: «در خبر است که شما رئیس حوزه هنری خواهید شد» گفتید: «خدا نکند» گفتم: «من دعا میکنم» گفتید: «این دعا نیست، نفرین است». این یک ادعای کلیشهای نبود، که محسن گفت، او به واقع از این پستها و سمتها گریزان بود. من به سبب ارتباطی که این سالها با این برادر بزرگوار داشتم، هیچ وقت علاقه، وابستگی و شیفتگی به این جایگاه را در او ندیدم، اما او شیفته این بود که کاری به حال فرهنگ و هنر این مرز و بوم صورت دهد، و از خانواده حوزه هنری اعم از هنرمندان، نویسندگان و کارکنان صیانت کند. او سمت مدیریت را فقط و فقط حسب یک تکلیف و وظیفه پذیرفت، و برای درست بودن و درست ماندن و درست عمل کردن هرچه در توان داشت دریغ نکرد، از جمله جوانی و قلمش را. حال بعد از 10 سال، اولی غیرقابل بازگشت است، اما امیدورام دومی به سرعت احیا و به حرکت درآید.
هرچه به تغییر و تحولهای مدیریتی در نظام مینگرم، میبینم که یک مدیر، رئیس یا منتخب بعد از گذشت یکی ـ دو سال منحنی مشروعیت و محبوبیتش نزولی میشود. اما در مورد مؤمنی که از میان نویسندگان برخاست و در این جایگاه نشست، کاملاً برعکس بود؛ یعنی بعد از سال اول مدیریت، منحنی محبوبیت محسن روند صعودی به خود گرفت و به اوج رسید. این اوج کجاست؟ آخرین توصیههای این سردار فرهنگی را به من در نشست امروز بشنوید: «میخواهم آنچه که برای من تا امروز انجام دادهاید با قدرت و قوت بیشتر در حق آقای مهندس دادمان انجام دهید. اصلاً کم نگذارید. دادمان مدیر جوان، انقلابی و متواضعی است، که همه باید برای موفقیت او کمک کنیم. همه ما باید برای آسودگی خاطر حضرت آقا در عرصه فرهنگ دست به دست هم بدون تفرق و تشتت در کنار هم پیش برویم. آینده حوزه با وجود برادرم دادمان که سراسر انرژی، انگیزه و تعهد است، و با هوش و استعداد بالایی که در او میبینم کاملاً روشن است. لذا من خواهش میکنم با او همنفس شوید دست به دست او دهید، تا حوزه بیش از پیش در رسیدن به اهداف قدرتمند شود.» بدرود سردار فرهنگی/ دلم برایت تنگ میشود
نظر شما