واکاوی پیامدهای طلاق از نگاه روانشناسی

حجت الاسلام کریمیان مجد به واکاویی پیامدهای طلاق پرداخت و گفت:متاسفانه طلاق از لوازم زندگی مدرن است و خواه ناخواه ادامه دارد، مگر اینکه تمامی سازوکارهای زندگی فعلی را به صورتی در تمدن اسلامی تنظیم کنیم که بتوانیم آسیب های را کاهش دهیم.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان،دین اسلام تاکیدات زیادی بر استحکام بنیاد خانواده دارد همانگونه رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرموده است «در اسلام بنایی ساخته نشد که نزد خدای عزوجل محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.» در مقابل هم یکی از منفورترین حلال ها نزد خداوند «طلاق» است.

 

متاسفانه در جامعه آمارهای طلاق هم هر سال نسبت به سال های گذشته افزایش می یابد این آسیب اجتماعی پیامدهای زیادی برای فرد و جامعه دارد این پیامد ها به می تواند، روحی و روانی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باشد و عواقب زیادی برای فرد مطلقه و جامعه داشته باشد.

 

در همین ارتباط درباره پیامدهای طلاق با حجت الاسلام «سجاد کریمان مجد» روانشناس  و مشاور تخصصی خانواده به گفتگو پرداختیم که در ادامه می خوانید:

 

پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و روانی طلاق چیست؟

 

پیامدهای طلاق را می توان از منظرهای مختلف اجتماعی، فرهنگی و روانی بررسی کرد. از نظر روانشناسی، جدی ترین پیامد اجتماعی طلاق افزایش مجموعه ای از افرادی است که با توجه به گذراندن دوره های سختی از زندگی دچار مشکلات  خلقی و روانی شده اند.

 با توجه به آمارهای موجود؛ افرادی که در برهه ای از زندگیشان برای خوب زیستن تلاش کرده ام اما موفق نشده اند، تعداد زیاد آن ها در کنار یکدیگر می تواند یک بدحالی عمومی ایجاد کند. بدحالی عمومی زمانیکه حجم زیادی پیدا می کند می تواند گسترش یابد.ازمنظر اجتماعی هم  یک آسیب جدی است.

از نظر فرهنگی ، باورهایی در فضای ذهنی مدل ایرانی و اسلامی وجود دارد که به واسطه ی آن ها گزینه طلاق به عنوان یک مسئله بسیار مذموم تصویرسازی شده است. ممکن است در دیگر کشورها چنین نگاهی وجود نداشته باشد.

در آموزه های روانشناسی که از ملل دیگر به ما منتقل شده است به طور گسترده بیان می شود که «طلاق آزادی است»، «طلاق یک رشد است» ، « طلاق شروع و نجات زندگی است»،

اما در آموزه های فرهنگی ما عموماً طلاق یک «آسیب»، «شکست» و  یک اِلمان منفی است. اعضای خانواده های ایرانی شخص مطلقه را به نوعی نادیده می گیرند و مدل ارتباطی ایشان با چنین افرادی تغییر می کند؛ اغلب بدین صورت که روابط را به حداقل می رسانند یا برچسب هایی به فرد مطلقه می چسبانند؛ که این ها همه ناشی از باور های فرهنگی مردم است که این موارد می توانند در تقلیل فرآیند ارتباط فرد مطلقه با دنیای درست و حقیقی تأثیرگذار باشد و دنیای او را در تعداد محدودی از انسانها خلاصه کند؛ یا در یک فضای ناآشنا و گمنام محدود کند نه در یک فضایی که او را به عنوان  فرد مطلقه می شناسدکه این مورد نیز می تواند اتفاق آسیب زننده روانی که در مورد اول مطرح شد را گسترش دهد.

 

در موضوع پیامدهای روانی، فرد مطلقه فردی است که در جریان زندگی خود قطعاً آسیب دیده است. زمانی که شوک های آسیب زننده ی زندگی مورد بررسی قرار می گیرند؛ شوک از دست دادن به معنای مرگ یک عزیز بیشترین و شدیدترین  شوک در فرآیند آسیب های روانی به نظر می رسد. شوک طلاق همسان با شوک مرگ و از دست دادن یک عزیز مطرح می گردد، یعنی به همان میزان بدحالی برای انسان ایجاد می کند. پس یک تروما یا آسیب وحشتناک است.

این آسیب وحشتناک که شاید بستر فضای اجتماعی از آن استقبال نکند و از لحاظ فرهنگی بدحالیهای غیر قابل چشم پوشی ای برای فرد حاصل می کند متاسفانه از این بستر و شوک وحشتناک به خوبی حمایت نمی شود و عموماً فرد به خوبی درمان نمی شود.

اگر مسائل اقتصادی هم به این ماجرا اضافه شود با توجه به  فضای سنتی کشور ما و اینکه مردان متولی تأمین مسئل اقتصادی هستند، زمانی که زن طلاق می گیرد، ممکن است در عرصه اقتصادی هم آسیب های جدی ای دریافت کرده باشد و این هم مزید بر علت می شود بر این که این فشارهای روانی بتوانند حجم وسیعی از بدحالی را برای افراد ایجاد کنند.

 

 فشارهایی که معمولاً همراه با درک خانواده نیستند و خانواده نمی تواند برای این ماجرا وقت یا هزینه صرف کند تا بتواند مسئله را حل کند.

 

 این مورد را هم باید در نظر داشت که بسیاری از زندگی ها به دلیل مسائل خلقی آسیب می بینند یعنی مسئله خلقی پیش از آسیب دیدن زندگی و طلاق وجود دارد که باعث به وجود آمدن طلاق می شود و پس از طلاق به این مسئله ی خلقی موجود از پیش هم مواردی از قبیل افسردگی، اضطراب، وسواس، رفتارهای خلقی بی ثبات همچون مشکلات هیجانی آسیب دیده و ... افزوده می شود.

 

این موارد از آسیب هایی هستند که ممکن است بعد از طلاق به دلیل شوک ایجاد شده برای شخص، برای او ایجاد شوند.

آثار و عوارض منفی طلاق بر زنان مطلقه، مردان و فرزندان چیست؟

در فرآیند طلاق مسلماً، فرزندان بیشترین آسیب را می بینند که توانمندی فهم مسئله را ندارند، یعنی دنیای ناامنی برای آن ها ایجاد خواهد شد. زیرا امنیت از نیازهای اساسی زندگی انسان است و زمانیکه پدر و مادر از یکدیگر فاصله گرفته و جدا می شوند، فرزند در مرحله اول ناامنی را احساس می کند و متوجه می شود که فضای گرم خانواده و حال خوب سابق دیگر وجود ندارد و امکان دارد تنهایی برای فرزند ایجاد شود. این مسئله شوک بزرگی به فرزند وارد می آورد. عدم امنیت در ادامه ی زندگی فرزند می تواند طرحواره هایی را ایجاد کند که این موارد ممکن است در طول زندگی امکان یک زندگی خوب را از فرزند بگیرد. پس طلاق بیشترین آثار و عارضه را برای فرزندان دارد. مخصوصاً اگر فرزندان در ادامه فرآیند زندگی نتوانند امنیت را در رابطه ی بعدی یکی از زوجین کسب کنند. درواقع اگر این امنیت جبران شود شاید بتواند بخشی از مشکل را حل کند.

ادامه ی روند رابطه با پدر و مادر پس از طلاق مسئله ای جدی است که در سنین مختلف هرکدام از فرزندان به نحوی با آن مواجه هستند که سازوکار مشخص و قاعده مندی دارد که باید رخ دهد تا جریان زندگی کمترین آسیب را به فرزند وارد کند.

 

زوج ها پس از طلاق چگونه می توانند والدین خوبی برای فرزندانشان باشند؟

 این مسئله که زن و شوهر نمی توانند کنار هم زندگی کنند و همسران خوبی برای هم نیستند الزاماً بدین معنا نیست که  والدین خوب و مناسبی هم برای فرزندانشان نیستند، پس باید زن و شوهر آموزش ببینند که برای اینکه بتوانند برای بعد از طلاق روند رفتاری خود را تنظیم کنند تا بتوانند پدر و مادر خوبی باشند.

 درمورد عوارضی که طلاق برای مردان و زنان به وجود می آورد باید عنوان کرد که این عارضه ها کاملاً می تواند به تناسب نوع شخصیتی فرد کم یا زیاد شود.  یعنی عوارض مشخصاً قاعده مندی وجود ندارد که بتوان گفت این عوارض حتماً برای هر فرد رخ می دهد. یقیناً اولین، مهم ترین و ظاهری ترین عارضه این است که بی قاعدگی جنسی و عاطفی برای هر دو قشر به دنبال خواهد داشت، در کنار این مبحث مسئله ی بعدی احساس شکست یا بدبینی نسبت به جنس مخالف است. برای ادامه زندگی فرد دیگر نمی تواند بپذیرد که در رابطه ای با جنس مخالف قرار گیرد و اگر هم بپذیرد بعد از حل مسائل روانی یا گذشت زمان قطعاً یک سری لوازم و بایدهای قطعی و صد درصدی را برای خویش ایجاد می کند تا دیگر دچار مشکلات زندگی پیشین نشود.

یعنی با افکار آسیب دیده از زندگی قبلی وارد زندگی جدید می شود. اینکه فرد از تجربیات زندگی پیشین خود استفاده ببرد می تواند بسیار مفید باشد. اما متاسفانه چنین موردی استفاده از تجربیات نیست بلکه درواقع به نحوی تلافی یا جبران اتفاقات گذشته است. در هر دو قشر مردان و زنان در فضای زندگی بعد از طلاق آثار و عوارض طلاق در زندگی ایشان مشهود است.

نقش حاکمیت و نهادهای سیاسی را در این قضیه چقدر موثر است؟

در مورد نقش حاکمیت و نهاد های سیاسی، از نظر روانشناسی موارد زیر مطرح است.  درواقع باید در این زمینه نظر جامعه شناسی و کارشناس علوم سیاسی را دانست. اما آنچه که از نظر روانشناسی مطرح است این است که قاعدتاً زمانی که جامعه ای با توجه به آمارهای موجود به این سمت سوق پیدا می کند که گزینه ی طلاق به عنوان یک گزینه عمومی در زندگی های مشترک رقم بخورد. آن جامعه باید برای آن برنامه داشته باشد. در مرحلۀ اول نقش حاکمیت به این شکل است که باید برای آمار برنامه داشته باشد یعنی بداند که برای این مسئله چه کاری انجام می دهد.

اولین قاعده واساس این است که باید برای حل این مسئله برنامه وجود داشته باشد، نکته ی دوم که مورد انتظار از هر نظام حاکمی هست این است که نظام بتواند به صورتی با فرهنگسازی در زمینه آموزش مهارت های زندگی از چنین اتفاقاتی پیشگیری کند.

 

برای کاهش آسیب های طلاق چه راهکارهایی دارید؟

 نمی توان به طور کلی از طلاق پیشگیری کرد. این نظر وجود دارد که متاسفانه طلاق از لوازم زندگی مدرن است و ما خواه ناخواه به سمت این مدل زندگی حرکت خواهیم کرد، مگر اینکه بتوانیم تمامی سازوکارهای زندگی فعلی را به صورتی در تمدن اسلامی تنظیم کنیم که بتوان از این منظر آسیب کمتری دید. اما هم اکنون در موقعیتی هستیم که لازم است به موضوع توانمندسازی افراد بعد از طلاق بیشتر بپردازیم. باید در مسئلۀ انتخاب و مسئلۀ ازدواج ساختارهای مدل تصمیم گیری را درست ارائه کنیم. یعنی بتوانیم درست آموزش دهیم که چگونه انتخاب کنند؟ چگونه ازدواج شکل بگیرد ؟ در مرحلۀ بعد باید به امتداد ماجرا که چطور دونفر با هم زندگی کنند؟ یعنی مهارت های زندگی را به افرادی که تمایل دارند کنار هم زندگی کند آموزش دهیم، و اگر هم قرار است دونفر از یکدیگر جدا شوند ،چگونه جدا شوند؟یعنی انفصال به چه شکل صورت گیرد؟

انتخاب، ازدواج، امتداد و انفصال یعنی فرد باید در حقیقت بداند که برای طلاق لازم نیست که دنیایی پر از خشم و تنفر را از زندگی پیشین خود به زندگی بعدی یا به تنهایی خود به همراه آورد. جداشدن هم اصول و قاعده ای دارد. هم توانمندسازی بعد از طلاق باید اتفاق بیفتد، هم آموزش برای انتخاب و ازدواج و هم یادگیری و آموزش چگونه جدا شدن. این موارد می توانند در کاهش آسیب های طلاق موثر باشند.

 

 

 

کد خبر 945665

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha